جای خالی لباس اقوام در مدارس کشور

فاطمه اصغری سلیمانی متولد سال ۱۳۶۲ دانشجوی سال آخر دکترای زبان و ادبیات فارسی است که به‌واسطه پیشینه هنری خانواده به فعالیت‌های هنری به‌ویژه پوشاک پرداخت و اکنون در زمینه صنایع‌دستی به‌ویژه تزئینات روی لباس در مازندران مشغول به کار است. او در سال ۱۳۹۴ مجوز کارگاه تولید انفرادی گرفت و یک سال بعد کارگاه انفرادی خود را به شرکت تولیدی پوشاک و منسوجات دستی تبدیل کرد. او برنده چندین جایزه از مسابقات ملی در زمینه پوشاک و البسه سنتی است، طراحی خلاقانه لباس چندتکه با استفاده از پارچه‌های دورریز و انتخاب آن به‌عنوان یک اثر معنوی، بهانه مصاحبه با این بانوی نوآور مازنی است که در ادامه می‌خوانیم.

در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ 

چند ماهی است که درگیر پروژه لباس اقوام هستیم. بیست و دوم مهرماه قرار است توسط اتحادیه پوشاک کشور در شهر آفتاب تهران نمایشگاه بسیار بزرگ مدل برگزار شود و به طور حتم تمام کسانی که در زمینه پوشاک فعالیت دارند در آن شرکت می‌کنند و آثار خودشان را به نمایش می‌گذارند ما هم به‌عنوان فعالان این حوزه در این نمایشگاه حضور داریم. 

به نظر شما دلیل کم‌رنگ‌شدن لباس مازندران در بین مردم نسبت به دیگر اقوام کشور چیست؟ 

با اینکه من در زمینه لباس سنتی خیلی تخصصی وارد نشده بودم اما این برنامه نمایشگاه مهرماه باعث شد که اطلاعاتم در این زمینه افزایش پیدا کند و بیشتر با چالش‌ها و مشکلات این حوزه آشنا شوم اما یکی از مهم‌ترین دلایلی که باعث شده لباس اقوام در کل ایران اقبالش را در بین مردم از دست بدهد و یا در حد مراسم رسمی استفاده شود قیمت بالای آن است به‌عنوان‌مثال اگر ما بخواهیم یک‌دست لباس کامل مازندرانی را با همان شلوار دستباف شبیه‌سازی کنیم به طور متوسط ۵میلیون تومان هزینه دارد، خوب این رقم بالایی در سبد خانوار محسوب می‌شود البته این مورد در استان‌های دیگر هم مصداق پیدا می‌کند مثلاً در استان سیستان و بلوچستان سوزن‌دوزی اصیل روی لباس چیزی حدود تقریباً بین ۷ تا ۱۵ میلیون تومان هزینه دارد اگرچه خوشبختانه این لباس در استان سیستان و بلوچستان دچار تغییراتی شده که موجب شده هنوز این لباس با هزینه کمتری تهیه و استفاده شود که این اتفاق می‌تواند برای لباس سنتی مازندران هم بیفتد. 

به نظر شما چطور می‌شود دوباره لباس محلی مازنی را به مناسبات اجتماعی مردم مازندران برگرداند؟ 

اولین و مؤثرترین قدم فرهنگ‌سازی آن هم در سطح مهدکودک و مدارس ابتدایی است وزارت آموزش‌وپرورش می‌تواند به‌جای طراحی لباس‌های فرم خشک و بی‌روح از لباس‌های خوش آب‌ورنگ محلی به‌ویژه برای دختربچه‌ها که عاشق دامن‌های گل‌گلی و پرچین هستند؛ استفاده کند. در کشور دبی تمامی کارمندان موظف‌اند از لباس بومی خود به‌عنوان لباس رسمی استفاده کنند اما در ایران آن‌طور که باید به پوشاک اقوام توجه نمی‌شود به‌مرور کم‌رنگ شده و تنها به نمایشگاه‌ها محدود شده است حتی از این لباس در مراکز فروش محصولات و منسوجات سنتی و یا فروشگاه‌های تهیه غذای سنتی و یا حتی در تأسیسات گردشگری هم در واقع استفاده نمی‌شود که به‌نوعی خود به‌تنهایی می‌تواند جاذب مشتری یا حتی گردشگر باشد. 

آیا به نظر شما می‌شود لباس‌های محلی را بروزرسانی کرد و با خلاقیت زمینه ورود دوباره آن را به مناسبات اجتماعی منطقه فراهم کرد؟ 

اینکه دوباره به‌صورت لباس قالب مردم دربیاید سخت است اما از آنجایی که مد کشور و حتی دنیا در بسیاری از رشته‌های هنری در حال تغییر است می‌توانیم البسه محلی رو با لباس مد روز تلفیق کنیم به‌عنوان‌مثال همین پیراهن‌های بلند یا دامن‌های پرچین مازندرانی و جلیقه‌های سکه دوزی شده را می‌شود با مانتو و بسیاری از لباس‌های مرسوم روز تلفیق کرد و با یک طرح نو به بازار عرضه کرد. 

شما به‌عنوان یک هنرمند که وارد حوزه تولید هم شده‌اید چه توقعی از متولیان این حوزه در کشور دارید؟ 

من از بچگی به دلیل اینکه پدرم نساج و مادرم خیاط بود با تکه پارچه‌ها سروکار داشتم و مدام سعی می‌کردم با این تکه پارچه‌ها خلاقیت به خرج بدهم و چیزهای مختلفی درست کنم. ایده طراحی لباس از ضایعات نساجی و طراحی یک جلیقه از همین تکه پارچه‌ها هم که از چهار قسمت تشکیل میشود و به چهارده حالت درمیاید و هر تکه هم شامل یک طرح خاصی است هم نتیجه همان آزمون و خطاها بود البته این کار نتیجه یک کار تیمی پنج‌نفره بود که از بین ۱۲۰۰ اثر ارسالی به جشنواره مقام اول را کسب کرد و همین‌طور در واقع تکنیک خاصی که روی این لباس پیاده شده بود باعث شد که این اثر به‌عنوان یک اثر معنوی در حوزه صنایع‌دستی به ثبت برسد و الان این امکان برای من وجود دارد که هراندازه تکه پارچه در اختیار من قرار داده شود در کارگاه‌های بزرگ با استفاده از هنرجوی‌ها در رشته‌های مختلف آن را تبدیل به البسه محلی یا جلیقه‌های بسیار زیبایی که در واقع به روی لباس پوشیده می‌شود؛ تبدیل کنم که به‌نوعی هم زیبا باشد و هم اینکه به‌عنوان بخشی از لباس اقوام مازنی دوباره به زندگی مرسوم امروزی برگردد البته این یک کار زمان بر است اما از نظر بازار فروش و همین‌طور مخاطبی که این نوع کارهای خلاقانه را در دنبال می‌کند بسیار جای کار دارد من به‌عنوان یک هنرمند نمی‌خواهم که از من حمایت شود بلکه فکر می‌کنم یک هنرمند یک کوه یا معدن طلا است که باید از او استخراج شود من در زمینه مد پایدار خیلی فعالیت کردم و تا حدود زیادی می‌توانم از ضایعات نساجی را تبدیل به پارچه کنم و یا به‌صورت تابلوهای دست‌دوز به چرخه اقتصادی کشور برگردانم اما تاکنون از هرگونه حمایتی بی‌نصیب ماندم. به‌زودی نمایشگاه ۴۰ تابلوی پارچه‌ای دست‌دوز با موضوع ابنیه تاریخی توسط دانشجویان دانشگاه الزهرای بابل به نمایش درمیاید که همگی آن‌ها با ضایعات پارچه طراحی و اجرا شده است حتی قابلیت صادرات را دارد اما متأسفانه هیچ حمایتی وجود ندارد و تنها داریم پیش می‌رویم.

شما به‌عنوان هنرمند صنایع‌دستی چه قدم‌هایی برای رونق بیشتر صنایع‌دستی در استان برداشته‌اید؟ 

من هر ترم که به‌عنوان مدرس وارد دانشگاه می‌شوم تعداد از دانشجویان را وارد بازار کار صنایع‌دستی می‌کنم اول ایده به سراغ آدم نمی‌اید ابتدا مسائل اقتصادی برای دانشجو مطرح است ولی به‌مرور که پیش می‌رود نوآوری هم به سراغش می‌آید. چند ماه پیش با تعدادی از دانشجویان پروژه‌ای را شروع کردیم که ۴۰ دست لباس را شامل می‌شود که تمامی المان‌های تاریخی، فرهنگی، هنری و ادبی کشور در آن طراحی شده است و برندمان نیز به‌زودی به نام اکسیر غوغا روی لباس‌های طراحی شده وارد بازار خواهد شد.

انتهای پیام/

کد خبر 14000623482266

برچسب‌ها