در آذربایجان شرقی از این عید سعید باستانی و جشن طبیعت با نامهایی چون «نوروز بایرامی (عید نوروز)، ایل بایرامی عید سال و جناب امیر بایرامی (عید جناب امیر)» یاد میکنند. آیینهای نوروز و رسمهای آن در سالهای نهچندان دور با آمدن پیکهای نوروزی آغاز میشد و مردم با دیدن سفیران مذکور خود را برای برپاد اشتن رسمها آماده میکردند. پنجاه روز مانده به عید دارودسته سفیران نوروزی بهراه میافتادند و با ترانهخوانی و دستافشانی و بازی و نمایش پایان یافتن زمستان سرد و طولانی و آمدن نوروز و بهار سرسبز را به مردم مژده میدادند و آنان را برای استقبال از سال جدید بر میانگیختند.
مردم آمدن آنها را به فال نیک میگرفتند و اعتقاد داشتند که سالی که پیکهای نوروزی به راه میافتادند سالی پربار و پرمحصول برایشان خواهد بود. در آذربایجان شرقی پیکهای نوروزی چند دسته بودند. یک دسته از پیکهای نوروزی «تکمچیها» بودند. تکم نام پادشاه بزهاست و آن را از چوب و دانههای رنگین منجوق درست میکردند و دم خروس برایش میگذاشتند و بعد سوار تختهای میکردند و با تکان دادن اهرمی که به شکم تکم وصل بود آنرا میرقصاندند و درباره خوشبختی و بدبختیهای تکم شعرهایی میخواندند که در زبان ترکی آذربایجان آنها را نوروزناما (نوروزنامه) میگفتند.
دسته دیگر پیکهایی بودند که «سایاچیلار» (سایاچی) نام داشتند و آنان نیز با نوروزنامهخوانی و خواندن اشعار در وصف بهار و طبیعت، آمدن عید را نوید میدادند. دسته دیگر سفیرانی بودند که با یک سینی بزرگ که در آن مقداری نقل و نبات و کشمش میریختهاند و شمعی روشن میگذاشتند و شمایل حضرت علی را قرار داده به در خانهها میرفتند و اشعاری در وصف و مدح نوروز و حضرت علی میخواندند. این دسته معمولا درویشها بودند. دسته دیگر که نمایشی آیینی دیگر را چند روز مانده به عید برگزار میکردند دسته «کوسا گلین» بودند که با خواندن اشعار و بازی نمایش در کوی و برزن و خانههای مردم آمدن عید را نوید میدادند.
سفیران نوروز با خواندن اشعار و رساندن پیام نوروزی خود، هدایای از مردم دریافت میکردند و نقل و نبات و خشکبار و لباس گرفته و قبل از تحویل سال به خانه و کاشانه خود برمی گشتند. در همه نقاط آذربایجان شرقی اسفند ماه را بایرام آیی (ماه عید) مینامند. چهارشنبههای اسفند هر کدام نامی دارند و هر یک از آنها منتسب به یکی از عناصر اربعه هستند. یعنی خاک و باد، آب و آتش.
به همین خاطر در برخی از نقاط روستایی و عشایری اولین چهارشنبه را یئل چرشنبهسی (چهارشنبه باد)، دومین چهارشنبه را توپراق چرشنبهسی (چهارشنبه خاک)، سومی چهارشنبه را اوت چرشنبهسی (چهارشنبه آتش)، چهارمین چهارشنبه را آخیر چرشنبه (چهارشنبه آخیر) یا سو چرشنبهسی (چهارشنبه آب) مینامند.
بنا بر باورهای مردم در هریک از چهارشنبههای آخر سال منتسب به هر عنصر، از اثرگذاری آن کم میشود و در آن تغییرات بهوجود میآید. مثلا در چهارشنبه خاک زمین بیدار میشود و بهاصطلاح نفس میکشد.
در برخی نقاط از جمله شهرستان مراغه و شهر گوگان چهارشنبههای اسفند ماه عبارتند از یالانچی چهارشنبه، یعنی چهارشنبه دروغین، آلاچرشنبه یعنی چهارشنبه خاکستری، کوله چهارشنبه یعنی چهارشنبه کوتاه و آخیر چهارشنبه یعنی چهارشنبه آخر سال.
تا چند سال پیش در بیشتر نقاط آذربایجان شرقی در هریک از چهارشنبههای ذکر شده مراسم و جشن گرفته میشد و در هریک از آنها غروب روز سهشنبه آتشافروزی میشد. امروزه فقط در چهارشنبه آخر سال رسم آتش افروزی برپا می شود. بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه سال یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سهشنبه بیرون خانه، جلو درب در فضایی مناسب آتش میافروزند و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش میپرند و با گفتن: «دیش آغریم، باش آغریم، قادامی، بلامی، هامیسی توکولسون بو اودا «یعنی دندان دردم، سردردم، قضا و بلا و درد و بلایم همهشان در این آتش از بین برود. دختران دم بخت از روی آتش میپرند و میخوانند، عاتل باطل چرشنبه/ بختیم آچیل چرشنبه یعنی چهارشنبه عاطل و باطل کن، بخت مرا باز کن. همچنین در روستاها خاکستر آتش را نکه میدارند و داخل بذر بهاره میریزند و معتقدند خاکستر چهارشنبه کشت بهاره را برکت میبخشد.
پس از آتش افروزی و پریدن از روی آن با وسیلهای فلزی موسوم به ارسین (وسیلهای درآوردن نان از تنور) دور محیط خانه و طویله را خط می کشند و با این کار از خدا میخواهند که خیر و برکت به زندگیشان ارزانی داشته و روزیشان در خانه خودشان بماند و پایمال نشود. در نقاط روستایی و عشایری در روز سهشنبهای که شب آن شب چهارشنبه آخر سال است، زنان خانه، اطراف سیلوی آرد و گاهی اوقات روی دیوار بیرون خانه نقشهای نمادین میکشند که عموما درخت سروی در وسط است و ماه در غرب و خورشید در شرق آن و نقش زنی که ملاقهای به دست دارد و «چرشنبه خاتون» (خاتون چهارشنبه) میگویند وی حافظ سیلوی آرد و برکت روزی است. غذای شب چهارشنبه سوری هم در روستاها بیشتر شیربرنج و دلمه است که از اهمیت خاصی برخوردار است. یکی از مراسم معمول در شب چهارشنبه آخر سال فرستادن هدایایی تحت عنوان چرشنبه پایی (سهم چهارشنبه) ازسوی داماد برای نوعروس است.
هدایا شامل شیرینی، آجیل چهارشنبه، طلا و جواهرات و پارچه و یک بشقاب غذای چهارشنبه آخر سال که آنها را در مجمعین گذاشته و به خانه عروس میفرستند. فالگوش ایستادن ازجمله رسمهای دیگر است. زنان و دختران در کوی و گذری که سه راهی باشد به حرف رهگذران گوش میدهند و از مضمون آنها برای نیت خود تفال میزنند. در برخی نقاط شهرستان اهر قاشقزنی نیز رسم بوده، معمولا زنان روی خود را پوشانده و با قاشق یا کلید به در خانهها میکوبند، صاحب خانه شیرینی، میوه یا پول در ظرف آنها میگذارند و گاهی نیز به آنان آب میپاشند، همانطوری که گفته شد در آذربایجان شرقی در هریک آز چهارشنبههای اسفند ماه جشن گرفته میشد.
خانه تکانی یعنی شستشوی و تمیز کردن لوازم منزل، خرید کردن، تعمیرکردن ابزارهاست و ... به مناسبت فرارسیدن نوروز معمولا از هفته دوم اسفند یا چهارشنبه دوم آلاچرشنبه شروع میشود. اسفند هنگام کاشتن سبزه است کاشتن سبزه عید بهصورت نمادین و یمن خوبی برای خانه و در بین اکثر خانوادهها رواج دارد. ده روز مانده به نوروز در ظرفهای کوچک و بزرگ، بشقاب دانههایی چون گندم، عدس، ماش و نخود میکارند تا موقع تحویل سال روی سفره بگذارند. این سبزه ها تا روز سیزدهم سال نو نگه میدارند و در آن روز طبق سنت دیرینه برای یمن خوش به آبهای جاری میسپارند.
شالاندازی
یکی از رسمهای رایج در اکثر روستاهای آذربایجان شرقی شالاندازی یا قورشاخ ساللاماخ است. پس از آنکه آتشافروزی به پایان رسید و همه به خانههایشان بازگشتند، پس از شام جوانها و نوجوانان به پشتبامها میروند از روزنه سقف خانهها شال، دستمال چهارگوش متصل به چند متر طناب، خود را به داخل خانه آویزان میکنند و اهالی خانه داخل آن بادام، گردو، کشمش و ... پر میکند، گره میزنند. گذاشتن تخم مرغ رنگی آبپز شده و جوراب، پول و ... در داخل شال نیز رسم است. بهطور کلی این گونه است که میگویند، در برخی نقاط پسرهای نامزد دار برای عروس هدیهای تهیه کرده و با همان شال به داخل خانه میفرستند که گاهی عطر و صابون یا پیراهن است و اگر وضع مالی خوبی داشته باشد انگشتری طلا. در مقابل خانواده عروس هم پیراهنی نو و جوراب در شال گذاشته و سپس به پشتبام رفته و پسر را برای صرف شام به خانه دعوت میکنند.
مراسم صبح چهارشنبه آخر سال
در نقاط روستایی و عشایری رسم است که در شب چهارشنبه آخر سال تا صبح چراغ خانه را روشن بگذارند. صبح چهارشنبه قبل از طلوع آفتاب به سرچشمه و جوی آب میروند. حیوانات را هم همراه خود میبرند. حیوانات را از آب عبور میدهند. خودشان از روی آب میپرند. دختران جوان، کمی از موهای سرشان را قیچی میکنند و به آب میریزند و با این کار نیت میکنند که نکبت و درد و بلا را آب با خود ببرد و همچنین باور دارند این کار باعث رشد بیشتر موی سر میشود و مبتلا به سردرد نمیشود و بختشان بلند میشود. معمولا یکی دوتا شیرینی هم توی آب میاندازند. این کار نوعی بختگشایی است که در اصطلاح محلی «بخت آچیلما» میگویند.
زنان نیز قیچیای به دست گرفته و آب را قیچی میکنند یعنی چند بار قیچی را در داخل آب باز و بسته می کنند و نیت میکنند که با این کار نکبت و بدبختی را قیچی میکنند. مردان و زنان و کودکان هنگام پریدن از آب می گویند: «دیش آغریم، باش آغریم، قادامی، بلامی، هامی سینی بو سو آپارسین» یعنی این دندان درد، سردرد، قضا و بلایم را آب با خود ببرد. دخترهای دم بخت هم با خود سبزه برده و تو آب، سرسبزهای را قیچی میکنند و این را نوعی بختگشایی میدانند. زنان و دختران مقداری از این آب را به خانه آورده و به آن چهارشنبهسویی میگویند یعنی آب چهارشنبه و از آن به کسانی که موفق نشدهاند سرچشمه بیایند میدهند و مقداری را نیز در مشک میریزند و معتقدند این آب برای مشک آنها برکت میبخشد.
* علی فلسفی میاب، مریم ابوالفتحی
انتهای پیام/