اگرچه معمولا در همه جوامع دروغ را عملي ناپسند ميدانند و اخلاقيات، مذهب، هنجارها و ارزشها نيز آن را منع کردهاند اما از آنجائيکه دروغ در ميان همه انسانها شيوع دارد شايد بتوان آن را هنجاري اجتماعي برشمرد.
دروغ رفتاري است که توسط فرد آموخته ميشود و کودک ابتدا در خانواده با دروغ آشنا ميشود و بعد از ورود به جامعه آن را به کار ميگيرد.
معمولا منشا دروغ ترس از مجازات و مواخذه است. ساختار سياسي و عدم امنيت اجتماعي نيز در افزايش دروغ در جامعه موثرند و افراد دروغ را به عنوان وسيلهاي براي دفاع از خود قرار ميدهند . عادات فردي و رسوم اجتماعي نيز به اين رفتار دامن ميزند.
اثرات فردي دروغ به ارزشيابي فرد از موقعيتها و حساب و کتابي که خودش از موقعيت ميکند که دروغ بگويد يا نگويد باز ميگردد.
در مورد دروغ مصلحتآميز نيز بايد گفت در صورتيکه روح فرد از دروغ آزرده نشود دروغ، مصلحتآميز ناميده ميشود. اما در اين ميان داوري فرد مهم است و اوست که تشخيص ميدهد که گفته او به رغم مغايرت با واقعيت موجود به گونهاي است که در جهت حفظ وضع موجود بوده اما نفس عمل را نفي نميکند.
وقتي در جامعهاي بازبيني و کنترل اجتماعي نباشد و براي ناهنجاريها و کژرفتاريها تنبيه و مجازاتي در نظر گرفته نشود، زمينههاي يادگيري فراوان باشد و در محيط اجتماعي دروغ به وفور گفته شود، اين رفتار تبديل به يک عادت شده و در وجود فرد نهادينه ميشود.
اگرچه برانداختن دروغ در جامعه غير ممکن به نظر ميرسد اما اصلاح آن به رفتارهاي فردي و جمعي ما باز ميگردد يعني ما خود را موظف بدانيم که دروغ نگوييم و از سوي ديگر براي اين پديده در جامعه مجازات تعيين کنيم. برانداختن برخي از معيارها و ملاکهاي دروغ در جامعه و حذف برخي از عوامل تشديد سازنده دروغ ميتواند در کاهش وقوع اين رفتار موثر باشد./115
انتهای پیام/