آيا يک رسانه در ايران به خود اجازه مي دهد مطلبي در حمايت از عنوان مجعول خليج عربي به نگارش در آورد؟ پاسخ اين پرسش حتي براي آنانکه براي هميشه ترک وطن نيز کرده اند منفي و مذموم است.
آيا يک رسانه در ايران به خود اجازه مي دهد که بگويد مولوي ايراني نبوده است؟ در حالي که حتي طرح اين پرسش نيز ذهن هر ايراني را آزار مي دهد.
در چنين فضايي که بيگانگان تلاش مي کند، آثار، افتخارات و تاريخ ايران را تحريف و تخريب کنند، خبر مي رسد که طي روزهاي اخير بخشي از آثار \"ارتش باستاني منتسب به کمبوجيه در کشور مصر \" توسط دو باستانشناس ايتاليايي به دست آمد.
پيرو اين خبر و با توجه به حساسيت بالاي موضوع و وضعيت روابط ايران و مصر، مراتب از طريق سازمان ميراث فرهنگي به استحضار رياست محترم جمهوري رسيده و ايشان نيز دستورات و رهنمودهاي لازم براي پيگيري در عالي ترين سطح ممکن را صادر مي کنند.
اما در همين حين و با توجه به تلاش هاي پيدا و پنهان بسياري از کشورها در تحريف و کتمان تاريخ ايران، يک باستان شناس برجسته عرب مصري در وبلاگ شخصي خود به کل صحت چنين خبري را زير سوال مي برد.
اينجاست که روزنامه جام جم کشورمان! گويي در کسوت و قباي يک روزنامه مصري ظاهر شده و با ذوق زدگي و آب و تاب خبر مذکور را با تيتري درشت در صفحه نخست خود بازتاب داده و به شکلي تلويحي مستندات و اسناد موجود را نيز به تمسخر مي گيرد.
اين که چرا و چگونه است که روزنامه جام جم کشورمان! اظهارات اين مقام مصري در وبلاگش را سندي متقن دانسته و از آن به شکلي مطلوب استقبال مي کند، اما خبرها و مستندات اوليه مبني بر اين کشف تاريخي را پوششي شايسته نمي دهد، موضوعي است که دل هر ايران دوستي را به درد آورده و سوالات و ابهامات زيادي را در اذهان عمومي ايجاد مي کند.
اين که اختلافات سياسي آيا بايد به قيمت تحريف و تمسخر تاريخ کشور و اين کشف بزرگ هزينه شود، موضوعي است که مديران روزنامه جام جم کشورمان بايد پاسخ گوي آن باشند.
در خصوص مطلب منتشره در روزنامه جام جم و به قلم فردي که گويي کينه از سازمان ميراث فرهنگي در دل دارد، اما پرسش ها و نکات زيادي مطرح است که در ادامه و جهت تنوير افکار عمومي به برخي از اين موارد اشاره خواهد شد. ذکر اين نکته نيز ضروري است که نويسنده مطلب مذکور گويي در نوعي عداوت با سازمان ميراث فرهنگي به سر مي برد که نظر به اهميت موضوع و عدم غفلت از اصل ماجرا، باز کردن علل احتمالي اين عداوت را به زمان ديگري بايد موکول کرد. بديهي است چنانچه روزنامه جام جم و نويسنده مطلب مذکور علاقه مند به ادامه اين بحث باشند، سازمان ميراث فرهنگي نيز به طرح مباحث مرتبط با اين موضوع در فرصت مقتضي خواهد پرداخت:
1 – جاي بسي تعجب و البته تاسف است که روزنامه جام جم کشورمان! چرا و چگونه تماميمستندات مرتبط از سوي مراجعي چون دانشگاه لچه و حتي مکاتباتي که در اين زمينه صورت گرفته است را سانسور مي کند. جالب آن که حتي روزنامه جام جم کشورمان! تصاوير و فيلمهاي مرتبط به اين کشف را که در برخي رسانههاي معتبر تخصصي براي بازديد عموم وجود دارد را نيز ناديده گرفته و با ذوق زدگي تنها نظر مخالف با اين موضوع را در صفحه نخست خود واتاب داده است.
2 – اما قبل از تشريح هر چه بيشتر ابعاد اين ماجرا و تلاشي منطقه اي و فرامنطقه اي براي غارت و قبضه تاريخ و فرهنگ کشورمان براي گردانندگان روزنامه جام جم کشورمان! بد نيست ايشان به اين پرسش پاسخ دهند که اگر سازمان ميراث فرهنگي هيچ واکنشي به ماجراي کشف اخير نشان نداده و با بي تفاوتي از کنار اين ماجرا عبور مي کرد، همين روزنامه جام جم فرياد و فغان وامصيبتا و وا ايرانا سر نمي دادند؟ به راستي جريان اين موضع گيري هاي دوگانه از سوي روزنامه جام جم کشورمان! چيست؟ و ايشان در کدام سو هستند؟
3 – جاي بسي تعجب است که چگونه است که نويسنده مطلب مذکور و روزنامه جام جم کشورمان!، مطالب مطروحه از سوي باستان شناس مصري را به روي چشم گذاشته و همچون وحي منزل، واژه به واژه منتشر کرده و هيچ شک و شبهه اي هم در آن ندارند؟ به راستي آيا اگر يک روزنامه دو آتشه مصري نيز مي خواست به مخالفت و کتمان اين کشف بپردازد، رفتاري کاملا مشابه با روزنامه جام جم کشورمان! را انجام نمي داد؟! بد نيست نويسنده مطلب مذکور و روزنامه جام جم کشورمان! به اين پرسش پاسخ دهند که چرا هيچ اطميناني به مستندات به دست آمده از سوي ديگر اين ماجرا را ندارند و تنها اظهارات باستان شناس مصري که در صحت آن جاي شک و شبهه زيادي است را نصب العين قرار داده اند؟
4 – همانطور که پيش از اين نيز با انتشار اطلاعيه اي از سوي سازمان ميراث فرهنگي اشاره شد، شوراي عالي عتيقهجات مصر زير نظر رئيس جمهور مصر اداره ميشود و همين امر نيز ميتواند بار سياسي خاص اين ادعاها و تأثير تعيين کننده فشارهاي احتمالي وارده را دو چندان کرده باشد.اما گويي نويسنده مطلب مذکور و روزنامه جام جم کشورمان! هيچ اهميت و توجهي به وضعيت موجود نداشته و شتابزده اظهارات اين مقام مصري را انعکاس داده و در حمايت از ايشان به سازمان ميراث فرهنگي کشورمان نيز تاخت و تاز کرده و بدتر از آن تذکر هم داده اند که اين سازمان بيشتر مراقب ادعاهاي تو خالي خود باشد! هزار افسوس و تاسف.
5 – دردناک است که روزنامه جام جم کشورمان! همچون يک روزنامه بيگانه، تلاش وافري به خرج داده تا مثلا مستندات بيشتري را براي رد کشف مذکور گردآوري کرده و در نهايت نيز رهنمود داده اند که سازمان ميراث فرهنگي ايران به جاي پيگيري مسايلي از اين دست برود و به فکر مقابله با غارت ميراث فرهنگي کشور خود باشد!!!تکرار اين مدعا و اتهام سهل انگاري به سازمان ميراث فرهنگي در مبارزه با سرقت آثار تاريخي کشور در حالي همچنان مطرح مي شود، که هيچگاه به جز مطالب زرد و ژورناليستي که عمدتا با اهداف سياسي محض منتشر مي شود، هيچ اطلاعات مشخصي از مدعاي روزنامه نگاراني همچون نويسنده مذکور براي کمک به شناسايي فعاليت هاي از اين دست در اختيار سازمان ميراث فرهنگي قرار نگرفته است.
6- تصور و باورمان اين بود که بعد از اظهارات کاملا غير رسمي و قابل ترديد اين مقام مصري، نويسنده علاقه مند! به ايران و روزنامه جام جم کشورمان! نه تنها نسبت به اين اظهارات واکنش منفي نشان مي دادند، بلکه با اتخاذ رويکردي برخواسته از غرور ملي و تاريخي، از سازمان ميراث فرهنگي کشورشان نيز مي خواستند که با جديت بيشتري پيگير سرنوشت ماجراي مذکور شوند. اما گويي تصورمان در حمايت و دفاع ايشان از يک کشف تاريخي مربوط به کشورمان سخت اشتباه و البته گران بود.
7-\tدر بخش هاي ديگري از اين گزارش کذب و عجولانه، ادعاهاي ديگري مطرح شده که به واسطه عدم اشراف نويسنده بر موضوع، عجيب مي نمايد:
•\tنوشته اند: «اکنون بسياري از محوطههاي تاريخي در ايران کاوش نشده از سوي غارتگران ميراث فرهنگي غيرمجاز کاوش ميشوند». در اين خصوص تنها به ذکر اين نکته بديهي بسنده مي کنيم که رسالت روزنامه نگاري و نيز تعهد و وظيفه ملي اقتضا دارد که خبرنگار محترم، اطلاعات موجود خود را در خصوص «بسياري از محوطههاي تاريخي در ايران کاوش نشده» در اختيار سازمان قرار دهند تا به دليل عدم ارائه اين اطلاعات از سوي دارندگان آن ها، اين چنين «بسياري از محوطههاي تاريخي در ايران کاوش نشده از سوي غارتگران ميراث فرهنگي غيرمجاز کاوش نشوند».
•\tدر بخشي ديگر از اين متن شتاب زده ، آورده شده که «سال گذشته هيچ بودجهاي هم از سوي اين سازمان براي کاوشهاي باستاني در ايران اختصاص داده نشد». جاي اين پرسش اساسي باقي است که خبرنگار محترم، چطور اين چنين مطلق انگارانه و يکسويه، بيش از دو و نيم ميليارد تومان بودجه اختصاص يافته به بخش کاوش هاي تخصصي در سال 1387 را ناديده مي انگارند و از همين رهگذر، زحمات و خدمات تعداد فراوان و پرشماري از متخصصان و اعضاي هيأت علمي و باستان شناسان فعال در اين زمينه را منکر مي شوند؟ چنين رويکردي، با کدام يک از اصول اوليه اخلاقي و تخصصي روزنامه نگاري مطابقت دارد؟
8- اميد آن که روزنامه جام جم کشورمان به جاي قرار گرفتن در صف غارتگران و تحريف کنندگان تاريخ و فرهنگ ايران، نسبت به اصلاح رويه موجود اقدام لازم را به عمل آورده و به جاي نگراني و تلاش براي تامين و تاييد مدعاي برخي مقامات مصري، به حساسيت ها و غرور ملي کشورمان توجه کند.
9- در پايان بسيار به جا بود که روزنامه جام جم در پاسخگويي به باستان شناس عرب برجسته مصري پيش قدم مي شد و بر ضرورت حضور هيأت باستان شناسي ايران در اين کشور قبل از هر گونه دستکاري در تاريخ و واقعيات تاريخي و حتي احتمال محو آثار به دست آمده و فشار بر دانشگاه لچه براي تأييد سخنان دکتر هواس تأکيد مي کرد؛ چرا که پس از تلاش به عمل آمده براي انکار خبر کشف آثار سربازان ايراني در مصر توسط باستان شناس برجسته عرب مصري، سازمان ميراث فرهنگي در پيگيري هاي خود براي اعزام هيأت باستان شناسي مصمم تر شده است.
انتهای پیام/