*حمید ضیایی پرور-به لحاظ آکادمیک، از 5یا6 سال گذشته یک روند روبه رشدرا در حوزه روابطعمومیها شاهد هستیم. این روند رو به رشد شامل تولیدات علمی، راهاندازی مجامع علمی روابطعمومی و ایجاد رشتههای جدید مانند گرایشات روابطعمومی الکترونیک است. علاوه براین؛ در دو سال اخیر با روی کارآمدن دولت تدبیر و امید به نظر فضای جدیدی در این حوزه ایجاد شده، فضایی که باعث تزریق خون تازهایی در رگهای این رشته شدهاست. با این توصیفات در مجموع؛ اوضاع و احوال این رشته به نسبت 10 سال گذشته تغییرات اساسی کرده و روند شتابانی را در جهت پیشرفت به خود گرفتهاست اما دراین میان مشکلی اساسی و حل نشدهایی هنوز باقی ماندهاست. مشکل اساسی؛ ارتباط نهچندان دوستانهی، روابطعمومیها با رسانهها است. همانطور که میدانید، هیچگاه نمیتوان حوزه رسانه را از روابطعمومی تفکیک کرد. درحالی که این روزها یک فضای تضاد و تقابلی در رفتارهای رسانهها نسبت با روابطعمومیها و دستگاههای دولتی مشاهدهمیشود. دراین باره؛ بارها شاهد رفتارهای افراطیگرایانهایی از سوی رسانهها نسبت به روابطعمومیها بودهایم که چنین رفتارهایی روند حرکتی روابطعمومیها را سختتر و کندتر کرده است. مشکل بوجود آمده، در تمامی رسانهها از جمله رادیو و تلویزیون نیز دیده میشود. این مشکل درحالی مشاهده میشوند که امسال به نام سال همدلی و همزبانی دولت و ملت نامگذاری شدهاست، حال دراین میان رفتارهای رسانههای بزرگ و کوچک نشان دهندهی این است که یا به شعار اعتنایی نمیکنند و یا آن را جدی نمیگیرند و در برابر این شعار؛ سیاست مقابله را در پیشگرفتهاند.
اما تعامل میان رسانهها و روابطعمومیها چگونه باید شکل بگیرد، آیا روابطعمومیها باید پیشقدم باشند یا رسانهها روند دوستانهتری را در پیش بگیرند؟ این سوال یکی از قدیمیترین بحثها در این حوزه است. از قدیم الایام کارشناسان این دو حوزه درباره پیشقدم بودن رسانهها و یا روابطعمومیها برای رفع این مشکل بارها بایکدیگر به بحث و مناظره پرداختهاند. حتی برخی در این باره به دنبال مقصر ایجاد این مشکل نیز هستند. به نظرم اگر به سراغ ایجاد رفتاری علمی و عینیگرایانه میان رسانهها و روابطعمومیها برویم تا حدودی مشکلات بوجود آمده برطرف خواهندشد. البته در این میان هم درحوزه روابطعمومیها و هم در حوزه رسانهها، مشکلاتی باعث دامن زدن این تضادها میشوند. متاسفانه بسیاری از رسانههای ما، نقش احزاب و تشکلهای سیاسی را در جامعه فعلی ایفا میکنند، این موضوع نیز فقط به دلیل خلاء فعالیتهای سیاسی و جریانات سیاسی است که باعث شده رسانهها نقش آنها را در جامعه پر و ایفا کنند. روابطعمومیها نیز با مشکلاتی روبرو هستند، مشکل اول به دلیل فقدان بینش کافی مدیران سازمانها نسبت به عملکرد واحدهای روابط عمومی بوجود آمدهاست. مشکل دوم؛ به دلیل ساختارهای درونی خود واحدهای روابطعمومیها در سازمانها ایجاد شده است. فقدان نیروهای انسانی و زیرساختهای فنی و بودجهایی و نبود آموزشهای تخصصی در این حوزه باعث بوجود آمدن مشکل دوم در این حوزه شده است. تمامی این مشکلات باعث شده که دو حوزه روابطعمومی و رسانه نتوانند به تعاملی یکپارچه دست پیدا کنند. حال امیدوارم کارشناسان با برگزاری نشستها، سمپوزیمها و همایشهای مختلف؛ به راهحلی اساسی برای ایجاد آشتی میان این دو حوزه دست بیابند.
حرکت روبه رشد علمی به تازگی شروع شده است و تا بخواهد به ثمر بنشیند 10 سالی طول خواهد کشد. افراد تازه وارد به این رشته تا بخواهند، دورههای تخصصی را بگذراند و وارد بازار کار شوند، زمان زیادی صرف خواهد شد اما باز تاکید میکنم که حرکت شروع شده مبارک است و همین که اقدامات اولیه پایهریزی شده میتوان به آینده این حوزه امیدوار بود. البته یک ضعفی در ساختار دانشگاههای داخلی ما وجود دارد. معمولا از طرف دانشگاهها متخصصین خوبی از لحاظ تئوریک تحویل جامعه داده میشوند، متخصصانی که وقتی وارد بازار کار میشوند، عملا نمیتوانند دانستههای تئوریک خود را به واقعیت تبدیل کنند. بطورکلی تحصیلکردههای ما درتمامی رشتهها وقتی فارغالتحصیل میشوند، با دنیای واقعی کار بیگانه هستند برای مثال فردی که در رشتهی مهندسی تحصیلکرده بعد از فارغالتحصیلی نمیتواند، یک پل و یا یک ساختمان بسازد. این مثال در مورد تمامی فارغالتحصیلان عینیت دارد. اگر به اطرافتان دقت کنید از این نمونهها بسیار مشاهده خواهید کرد. در کشورهای پیشرفته حوزه دانشگاه با حوزه کار عجین شدهاست. افرادی در دانشگاهها مسئولیت ارزیابی دانشجویان فارغالتحصیل را به عهده دارند، اگر دانشجویان قدرت فعالیت در بازار کار را نداشته باشند، فورا مسئولین دانشگاهی در آن رشتهها تغییراتی را اعمال میکنند. این درحالی است که به دلیل نوع آموزش در کشورما، معمولا بازار کار کمتر سراغ فارغالتحصیلان دانشگاهی را میگیرد. در کشور ما ارگانی برای نیازسنجی بازارکار وجود ندارد که براساس آن دادهها و نیازها؛ دانشجویانی را به بازار کار معرفی شوند. به نظرم باید تمامی دانشکدههای رشته ارتباطات در داخل کشور، نشریه منتشرکنند و یا استودیوهای رادیو و تلویزیون راهاندازی کنند تا دانشجویان در فضای عملیاتی آموزش ببیند. در رشته روابطعمومی باید به دانشجویان مسئولیت داده شود و آنها فضای کار را قبل از فارغالتحصیلی تجربهکنند و با واقعیتهای عینی روابط عمومی ایران آشنا شوند، تا بعد از خروج در محیط کار بازدهی خوبی داشته باشند.
بخش خصوصی در این حوزه جلوتر از بخش دولتی است. چون هنوز بخش دولتی درگیر بوروکراسیها سنگین و پیچیدهایی است و معمولا حرکات روبه جلو در این بخش کندتر صورت میگیرد. اکثر مواقع این بخش به مسائل نگاهی کلیتر و کلانتری دارد و نگاه مخاطب و مشتری در این بخش از اهمیت کمتری برخوردار است، علاوه براین موارد نظام هزینه و فایده در این بخش حاکم نیست. این درحالی است که بخش خصوصی روی پای خود ایستاده است و مشتری برای این بخش اهمیت زیادی دارد. این بخش سعی میکند که نظرات مخاطب را با دقت بیشتری مورد ارزیابی قرار دهد. البته این تفاوتها در بخش دولتی و خصوصی فقط در کشورما دیده نمیشوند و در تمامی دنیا این موضوعات قابل لمس کردنهستند.
اگر بینش مدیریتی در کشور ما تغییر کند، سیستم روابط عمومی کشور؛ میتواند به تنهایی گلیم خود را از آب بیرون بکشد. نگاه حاکم بر حوزه روابطعمومی درایران؛ نگاه خوبی نیست. به عبارتی شناخت جامع و کاملی از ماموریتها و اهداف روابط عمومی در کشور وجود ندارد. بنابراین اگر بتوان روندی را در نظرگرفت که نگاه مدیران ارشد سازمانها و مدیران اصلی گردانندهی شرکتها نسبت به مقوله روابط عمومی تغییر کند، بسیاری از مشکلات این حوزه حل خواهد شد. این تغییر نگاه، زمان بر است و نیاز به تولید محتوا، نگارش مقالات تخصصی، برگزاری کنفرانسها و مناظرههای علمی و... دارد. البته در کنار این فعالیتها باید مدیران نگاه خود را نسبت به حوزه روابط عمومی تغییر دهند. متاسفانه درحال حاضر واحدهای روابطعمومی درون سازمانی؛ آنچنان برروی مدیران نفوذ ندارند و بیشتر از اینکه تاثیرگذار باشند، تاثیرپذیر هستند. به نظرم نیاز به تغییر اساسی در این زمینه وجود دارد و این تغییر نیاز به زمان طولانی دارد و نمیتوان انتظار داشت که به یکباره همه چیز وقف مرادمان شود.
انتهای پیام/