در بین هنرمندان صاحبنام شهر قم، کمتر کسی را سراغ داریم که مانند استاد سیدابوالقاسم سعادتمند نام او فراسوی مرزها رفته باشد. هنرمندی اهل علم و هنر، کاری عجابانگیز که بیشباهت با کیمیاگری نیست. اغراق نیست که بگوییم امروز در دنیا، صنعت خَرمُهرهسازی را به نام خانواده سعادتمند میشناسند و سعادتمند را به نام قم و قم را به نام ایران.
بیشک برای همگان جای سوال است که این هنرمند چگونه توانسته هنرش را به جهانیان معرفی کند. به کارگاه و نمایشگاه صنایعدستی استاد ابوالقاسم سعادتمند در جاده کوهسفید میرویم. معرفی این هنرمند و مراحلی را که برای رسیدن به هدفش طی کرده مبنای گفتگوی ما با این چهره جهانی صنایعدستی است که میخوانید:
در ابتدا بیوگرافی مختصری از شما داشته باشیم.
ابوالقاسم سعادتمند هستم سال ۱۳۳۵ در قم متولد شدم از کودکی با کار پدرم (روانشاد محمد سعادتمند) که هنرمند سفال و خَرمُهره بود آشنا شدم. سال ۱۳۵۹ از دانشگاه مشهد، مدرک کارشناسی فیزیک گرفتم ولی بنا بر دلایلی تصمیم گرفتم که حرفه و هنر پدرم را حفظ کنم، هنری که پدرم از پدرش آموخته بود.
اگر امکان دارد کمی از پدرتان استاد سیدمحمد سعادتمند بگویید که نقش زیادی در حفظ این هنر داشته.
یکی از کارهای بزرگی که پدرم در قم انجام داد ابتکار ساخت فروشگاههای بینراهی بود. قبل از پدرم چنین چیزی در قم و حتی در ایران وجود نداشت. در سفری که پدرم به همراه هنرمندان به فلسطین میرود در آنجا با این ابتکار روبهرو میشود و مشاهده میکند که گردشگران برای خریدن هدایا به فروشگاههای بینراهی مراجعه میکنند همان جا بود که تصمیم میگیرد در قم هم چنین فروشگاهی را دایر کند و موفق هم میشود. یکی از جاهایی که توسط مسئولان قبل از انقلاب برای بازدید به گردشگران و توریستهایی که به قم میآمدند معرفی میشد، فروشگاه بینراهی پدرم بود.
چرا تصمیم گرفتید این هنر را ادامه دهید با توجه به اینکه شما تحصیلات دانشگاهی داشتید و میتوانستید تدریس کنید؟
بله حق با شماست اما خیلی از عوامل دست به دست هم داد که من پیشه پدرانم را ادامه دهم. (با لبخند) داستان دارد اگر حوصله شنیدنش را دارید بگویم؟ وقتی که سرباز وظیفه بودم روزی به همراه مسئول پادگان به یکی از روستاهای مرز ایران و افغانستان رفتیم به خانه به اصطلاح کدخدای آنجا دعوت شدیم. من روی طاقچه خانه، گلدانی دیدم که این گلدان سفال تولیدی کارگاه پدرم بود که کسی برای صاحبخانه از ایران هدیه آورده بود و این واقعاً حس خوبی است که من تجربهاش کردم. البته یکی از دلایل را بازگو کردم، من به این هنر علاقه دارم.
از سابقه قدمت صنعت خَرمُهرهسازی بگوید؟
این را من نمیگویم ادعا هم نمیکنم به اعتبار دانشگاه کَسل آلمان، هنر خَرمُهره در ایران ۶هزار سال قدمت دارد که من این موضوع را وقتی که در ورکشاپ آلمان شرکت کرده بودم متوجه شدم.
خَرمُهره چگونه ساخته میشود؟
مواد اولیه ساخت خَرمُهرهسازی عبارت از سیلیس ریز و پودر شده (معروف به سنگ رودخانه)، سریش، پودر گیاه اشنو (چوبک) و قلیاب است. برای ساختن خَرمُهره ابتدا پودر سنگ (سیلیس) را با سریش مخلوط میکنند و با پودر گیاهی به نام اُشنو مخلوط و قلیای خمیر را تهیه مینمایند، سپس خمیر را به شکلهای مورد نظر که عمدتاً به صورت مُهره (کروی) است فرم داده میشود. قالبهای دیگر مانند دایره، مثلث، قلب، ماه، ستاره، ماهی، صلیب است و سپس در ظرفی به نام سونه لابه لای شن گذاشته و در کوره قرار میدهند. در اثر حرارت سریش سوخته ولی شیره گیاه به صورت شیرابهای آبی رنگ باعث چسبیدن قطعات سیلیس به یکدیگر شده و لعابی بسیار طبیعی را پدید میآورد. میزان سریش بسته به مقدار نرمی سیلیس و شکل مُهره فرق میکند، به طور مثال چنانچه سیلیس نرم و ریز باشد سریش کمتری مورد نیاز است و اگر ظرف بزرگ و یا حجیم باشد از مقدار بیشتری سریش استفاده میشود.
رنگ محبوب اکثر ایرانیان، فیروزهای و آبی روشن است و بهترین نمونهاش را بر روی این مُهرههای آبیرنگ که گاه برای دفع چشم زخم و نظرقربانی و گاه برای زیبایی و در حقیقت برای آرامشی که رنگ آبی به وجود میآورد میآویزند. البته در بسیاری از کشورهای دیگر نیز از رنگ آبی به صورت شیشه و برای دفع چشم زخم استفاده میشود.
شما از هنرمندانی هستید که در بیشتر نمایشگاههای داخلی وخارجی شرکت میکنید مهمترین هدفی که در این سالها در نمایشگاهها دنبال میکردید چه بود؟
من حدود ۳۰ نمایشگاه خارجی شرکت کردم به کشورهای بسیاری از جمله ایتالیا، آلمان، تانزانیا، اربیل در عراق، سوریه، مراکش، تونس… سفر کردم که بعضیها را با هزینه شخصی خودم رفتم. در نمایشگاههای داخلی خیلی زیادی نیز شرکت داشتم مهمترین هدفم از شرکت در این نمایشگاهها جهانی کردن صنایعدستی قم بود که امروز خَرمُهره را به عنوان قمتکنیک میشناسند.
دستاورد این حضور چه بوده؟
در زمینه هنر خَرمُهرهسازی باید بگویم که با تلاشی که انجام دادم این هنر به عنوان یک رشته از صنایعدستی در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است و در آستانه ثبت جهانی است چرا که یکی از هنرهای صنایعدستی است که کاندید ثبت جهانی یونسکو است هرچند که هماکنون به عنوان قمتکنیک در دنیا شناخته شده است. بعد از۵۰سال تولید و فروش صنایعدستی به این نتیجه رسیدهام که فروش فردی و یا همان چمدانی جواب نمیدهد و راهگشای مشکل هنرمندان صنایعدستی نیست بلکه باید حمایت دولتی باشد. برای مثال در بحث فروش خارجی بهتر است فروشگاهی در بیرون از ایران ایجاد شود، تحت عنوان خانهایران که هنرمندان دیگر مشکل انبار کالا را نداشته باشند و مطمئن هستم که این امر حمایت مسئولان را میطلبد.
معتقدم نحوه فروش صنایعدستی باید به عنوان یک هنر بومی و اصیل در مبدأ تولید، عرضه و به فروش برسد چون هدیه و سوغات است که مسافر یا زائر از این شهر با خود میبرد. به نظر من این سیستم فروش بهترین است که راهکار آن ایجاد بازار فروش خاص صنایعدستی است.
چه پیشنهادی برای رونق صنایعدستی قم دارید؟
صنایعدستی هر کشور گویای فرهنگ و تمدن آن شهر است و باید همه مسئولان به این صنعت توجه کنند. از زمان پدرم خاطرهای در ذهنم است که اگر مهمانی خارجی به قم میآمد، مسئولان وقت، حتماً آن میهمان خارجی را به کارگاه پدرم میآوردند و به او هدیهای از صنایعدستی میدادند و همچنین خود میهمان هم جداگانه برای سوغات، خرید میکرد که این خودش یک نوع تبلیغات، معرفی و بازاریابی محسوب میشد در حالی که امروز اینگونه نیست و آنطور که باید به صنایعدستی و هنرمندانش توجه نمیشود.
خوب است این خاطره را بگویم من معمولاً به برخی از مسئولان کشوری از صنایعدستی خودم هدایایی دادهام، از بین شخصیتها وچهرههای شناخته شده که به آنها هدیه داده بودم، تنها کسی که برای هدیه من اهمیت بسیاری قائل شد و جداگانه برای من پیغام تشکر کتبی ارسال کرد و با دست خط خود از زحمات من قدردانی کرد، شادروان حسن حبیبی معاون دولت وقت بود که با این کار او، من بینهایت شاد شدم. این خاطره را برای شما تعریف کردم چون برای من بسیار با ارزش و ماندگار بود.
اگر یکبار دیگر به دنیا میآمدید همچنان به هنر خَرمُهرهسازی و سفال رو میآورید؟
صد البته! اصلاٌ هم از راه رفته پشیمان نیستم. شما ببینید که من در کارگاه خودم از تلفیق خَرمُهره و آینه و دیگر هنرها چه کارهای زیبایی ساختهام. چیزی حدود ۱۹۰طرح مختلف با هنر خَرمُهرهسازی ساختهام و این نتیجه علاقه من به این هنر است و اصلاًٌ هم از راهی که انتخاب کردهام پشیمان نیستم.
شما در کارگاه خودتان ورکشاپ ایجاد کردهاید که فرصتی برای علاقهمندان به این هنر است این درحالی است اکثر هنرمندان صنایعدستی فوت وفنهای کار را به دیگران نمیگویند تا بازار را از دست ندهند شما چرا رازداری نمیکنید؟
راستش را بخواهید اول اینکه دیگر در صنعت خَرمُهرهسازی رازداری فایدهای ندارد. دوم اینکه بیشتر به فکر توسعه هستیم تا کسانی که علاقمند هستند بیایند و مراحل ساخت این هنر را یاد بگیرند. اینچه اشکالی دارد؟ درست به همین دلیل این کارگاه را با این شرایط دایر کردم. ولی باید بگویم خَرمُهرهسازی به این آسانیها هم که فکر میکنید نیست. در تولید انبوه یک رازهایی وجود دارد که اگر کسی قصد دارد در این کار بماند باید شاگردی کند تا تمامی فوت و فن کار را بیاموزد. متأسفانه کسانی بودند که در شاگردی دوام نیاوردند و وقتی کار را شروع کردند فقط بازار خَرمُهرهسازی را خراب کردند. البته این بسته به قدرت تشخیص خریدار است که کار با کیفیت را از کار بیکیفیت تشخیص دهد.
یک نکتهای که لازم است بگویم این است که کسانی که در ورکشاپ کارگاه من شرکت میکنند و کاری میسازند بعد از رفتنشان وقتی کار از کوره درآمد به آدرسی که به ما میدهند برای آنها ارسال میکنیم.
چه کسی قرار است در خانواده بزرگ سعادتمند، هنر خَرمُهرهسازی که موروثی است ادامه دهد؟
برادرم حمید و همچنین پسرانم هستند که به این هنر میپردازند خدا را شکر از این بابت هیچ نگرانی ندارم.
انتهای پیام/