از مهمترین موضوعات مهم اما مغفول مانده، موضوع ادبیات و حکمت است، وقتی شما از جهان ایرانی صحبت میکنید درواقع در حال مطرحکردن تمامی این موضوعات هستید، صحبت از ادبیات؛ صحبت از هنر ایرانی، فرهنگ، تمدن و بسیاری گزینههای دیگر است، ما درون ادبیات بزرگی به نام جهان ایرانی حضور داریم که اثرگذاری خود را روی شعر، ادب، فرهنگ، حکمت سالامی، فلسفه و عرفان گذاشته است و امروز؛ باید جایگاه آن را مشخص کنیم، موضوعی که در بیانیه ۴ اکتبر خجند بسیار به آن پرداخته شد.
در بیانیه وزیران گردشگری در خجند نیز، گردشگری بهعنوان ابزار توسعه مطرح میشود اما بخش زیادی از آن مربوط به حوزه فرهنگ است، بنابراین پیش از هر چیز حوزه فرهنگ باید دیده شود، اگر همه گردشگران جهان را هم به ایران بیاوریم تنها ثروت مادی به دست میآوریم، اما قرار است جایی را بهعنوان پایلوت فرهیختگی و فرهنگ معرفی کنیم و بگوییم اینجا ادبیات و فرهنگ وجود دارد.
اگر صحبت از ادبیات و نقش آن در گردشگری میکنیم هدف ما دعوت جهان به صلح و یکپارچگی است، میخواهیم بگوییم همه ما یک پیکره واحد هستیم و از یک جا آمدهایم، پس بهتر است دریچه گفتمان را به روی یکدیگر باز کنیم؛ تا این که تابع سیاستهای تفرقهانگیز جهان باشیم.
شرق آنچنان که باید در حوزه گردشگری تاریخی و فرهنگی دیده نمیشود، بااینحال هنوز زاینده است و ظرفیتهای حوزه ادبیات و تمدن آن، همچنان موردتوجه شرقشناسان و اندیشکدههای بینالمللی است، هنوز ادبیات ما ادبیات فرهیخته است، اما گاهی آنچنان در پررنگ کردن ادبیات بومی و قومی اشتباه میکنیم که ادبیات ملی ما دچار خدشه میشود. فرهنگهای محلی تا جایی ارزشمند هستند که خدشهای به ادبیات و هویت ملی وارد نکنند و بهعنوان بخشی از پازل بزرگ فرهنگی ایران دیده شوند، بهویژه در جهان پرآشوب امروز که چشم به تقسیم شرق دارد بهتر است درست نگاه کنیم.
گردشگری میتواند ابزاری برای شناخت هویت باشد و تنها به حوزه اقتصاد نمیپردازد، درواقع مانند ابزاری است که با وام گرفتن از سایر رشتهها، مطرح میشود. به این شکل، به توسعه فرهیختگی در بخشهایی مانند نشاط اجتماعی، هویتبخشی و اقتصاد پویا در جهان کمک کند، درحقیقت این عوامل سه ضلع اصلی گردشگری در تمام جهان هستند، وقتی صحبت از فرهیختگی در این جهان پرآشوب و خشونتطلب میکنیم، گردشگری راهی برای گفتگوی ملتها و فرهنگها در کنار یکدیگر است.
انتهای پیام/