میراث آریا: یکی از مهمترین نقاط ضعف صنایعدستی و هنرهای سنتی در جهان به موضوع بروز نشدن محصولات این هنرها مربوط است تا جایی که حتی «آنتونیا اینتیلیتیا»، رییس وقت نمایشگاه میلان، در یکی از سفرهایش به ایران و در بازدید از بیست و نهمین نمایشگاه ملی صنایع دستی به این موضوع اشاره کرد: «بروز نشدن صنایع دستی همیشه وجود داشته و تنها مختص ایران نبوده است. باید برای این تغییر به بُعد فرهنگی توجه کرد. به طور کلی باید تلاش شود هنرهای دستی را در سطح جهانی با خواستههای روز جهان منطبق کرد. باید هنرهای سنتی به روز باشد و حضور نسل جوان با حفظ اصالت در این حوزه تاثیرگذار است زیرا هنرهای سنتی مثل فلسفه زندگی است و اگر بهروز نشود، میمیرد.»
آنچه بیش از همه «اینتیلیتیا» را در سفر به ایران تحت تاثیر قرار داد مشارکت بالای جوانان به ویژه زنان ایرانی در حوزه صنایعدستی بود. در سالهای اخیر مشارکت بالای جوانان به ویژه زنان در صنایع دستی ایران قابل توجه بوده است. برخی از این جوانان دانش آموخته رشته صنایعدستی هستند که برند خود را با فروش محصولاتشان در شبکههای اجتماعی جا انداختند و در حال توسعه بازار خود در سطح جهانی هستند.
به طور کلی جنبش فمنیستی توانست ثابت کند آثاری که زنان در خانه درست میکنند نتیجه فرهنگ است و میتواند تاثیرات بسیاری روی اقتصاد داشته باشد. در حقیقت نقش اصلی این جنبش آزاد کردن صنایعدستی از محیط خانه بود. اکنون بسیاری از دختران همراه پدرانشان شدهاند تا علاوه بر زنده نگه داشتن هنر پدرهایشان، آن را بروز و به بهترین شکل عرضه کنند.
روایت دختران
«جیران» هم مثل پدرش سفالگر شده و حالا سالهاست که کارگاه خودش را در ملک پدریاش راهاندازی کرده و ایدههای خودش را پیش میبرد. او را به چکمهها و قارچهای جنگلی سفالی معروفش میشناسند. چکمههایش از طریق واسطهها به کشورهای استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان و چین هم رسیده است.
سعید فخر موسوی، پدر جیران و هنرمند پیشکسوت سفال و سرامیک است اما از خطاطی و نقاشی به خاک رسیده است و حالا دخترش هم همراه او شده است و بسیار هم به کارش علاقهمند است: «اگر یک بار دیگر متولد شوم باز هم این کار را انتخاب میکنم.»
کارگاه او در روستای گلستانک کرج است، ساختمانی با قابهای کوچک و بزرگ سفالی در دل ترکیبی از سیمان و کاه همراه با تکهای از نمادهایی از صنایعدستی. روستای گلستانگ را سال ۱۳۶۰ پیدا میکند، زمین کارگاهش را ۵۰ هزار تومان میخرد و شروع به کار میکند، حالا هر متر از زمینش را ۷۰ میلیون تومان میخرند. تصمیمش بر این بوده روستا را به قطب بزرگ گردشگری تبدیل کند و با تفکر جمعی از بهترینهای حوزه فرهنگ و هنر دعوت میکند تا همه هنرها از مسگری تا مجسمهسازی حتی هنر هفتم را در یک روستا جمع کند اما شهرداری بزرگترین مانعش میشود، حالا جای بسیاری از درختان روستا را ویلاها و آپارتمانها پر کرده است.
سه سال برای روشن نگه داشتن کوره سفال پزیاش، چوب میسوزانده تا سهمیه نفت را دریافت کرده و حالا هم از برق استفاده میکند و چهار کوره برقی دارد و درخواست داده برق ۳۲ آمپری که استفاده میکند تبدیل به ۵۰ آمپر شود.
البته مریم جلالی معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی پیگیری طرح دهکدههای هنر و صنایع دستی را در مسیر عملی شدن ایدههای افرادی چون استاد موسوی میداند. جلالی در پی عملی کردن این ایده در فضاهای متفاوتی مثل کاروانسرای عباسی کرج است. جایی که همه هنرها از کارگاه گرفته تا آموزشگاه و فروشگاه در فضایی بهنام ایران کوچکی از صنایعدستی جمع شوند. این روزها که مفهوم «خودت بساز» در جهان وارد ادبیات کسب و کار شده و تورهای تجربهمحور و تعاملی متقاضی بسیاری پیدا کرده عملی شدن این ایده ها میتواند مزیت باشد.
از بین سه دخترش، «شمسی» وارد دنیای هنر شده و در کارگاهش مشغول به کار است. اینکه دخترش هم وارد دنیای هنر شود، برایش جذاب و دوست داشتنی بوده اما بیمهریهایی که در گذر زمان تحمل کرده و شرایط اقتصادی امروز نظرش را تغییر داده است.
دو نسل قبل از «محمود صفری روشن» سفالگر بودند اما او عاشق مجسمهسازی میشود و از هفت سالگی شروع به ساخت مجسمههای کوچک میکند، دستسازههایش را از لالجین همان شهر معروف سفال به همدان میبرد و میفروشد تا هزینه تحصیلش را تامین کند. با گذر زمان به کرج مهاجرت میکند، کارگاه خودش را راه میاندازد و مبدع مجسمه سازی چند بعدی میشود. حالا دخترش شمسی هم همراه او شده و ۲۰ سالی میشود که بِرند و سایت خودش را راه انداخته و محصولات و ایدههایش را تولید میکند. گرچه از همان ابتدا برای سفالگری مقاومت به خرج میداده اما کم کم با خاک انس میگیرد.
او حالا ۴۶ ساله است و از وضعیت بد بازار میگوید: «فکر میکنم ادامه کار در شرایط فعلی مناسب نباشد چرا که اوضاع بازار خوب نیست و برخی از این آشفتگی بازار سوء استفاده میکنند و مواد اولیه را با هر قیمتی که دوست دارند، عرضه میکنند. از طرفی بازار پر از کارهای مشابه خارجی است. قطع پی در پی برق در تابستان موجب شده بسیاری از کارها در کوره خراب شود، محدودیت منابع آبی تهیه مواد اولیه را دشوار کرده است. از همه مهمتر بیمهریها نسبت به پیشکسوتان هنر است. با ورود تعدادی جوان و راهاندازی انجمنها، لابیگریها آزاردهنده شده است. عدهای خودشان نمایشگاه برپا میکنند، به خودشان جایزه میدهند و حتی کارهای هنری هنرمندان دیگر را تایید نمیکنند، من و پدرم هم گوشهای نشستهایم و برای خودمان کار میکنیم و آموزش میدهیم تا امورات شخصیمان بگذرد.»
«صفری روشن» مشکل عمده کارشان را حضور واسطهها و دلالها در حوزه فروش و بیمهری به پیشکسوتان هنر از جمله پدر خودش میداند و معتقد است باید برای ادامه کار پیشکسوتان حوزه هنر و فرهنگ بستری فراهم شود چرا که هنرمند بازنشستگی ندارد و تا دم مرگ هم میتواند اثر هنری خلق کرد.
بسیاری از رشتههای هنرهای سنتی و صنایع دستی تا امروز به صورت نسل به نسل تداوم پیدا کرده است اما با وجود تغییر سلیقه نسلها، برخی از رشتههای صنایع دستی و هنرهای سنتی به آخرین بازماندهها معطوف شدند، اما دختران برخی از هنرمندان و پیشکسوتان مثل «دریا علیشاه» دختر علی و شیرین علیشاه در حوزه سفال و سرامیک یا صنم صادقپور دختر حاج علی صادقپور در حوزه حصیربافی سعی میکنند شیوه و سبک پدرشان را مثل جیران فخر موسوی و شمسی صفری روشن ادامه دهند. با این وصف پرسش این است که میراث پدران تا کجا زنده میماند و چند فرزند در میدان پر از مانع صنایعدستی باقی میمانند؟
منبع: روزنامه پیام ما
انتهای پیام/
نظر شما