«بایاتیلار» دوبیتی‌های عامیانه مردم آذربایجان

«بایاتی» دوبیتی‌های عامیانه‌ای از سنت و تاریخ شفاهی مردم آذربایجان و ترک‌زبانان است که بدون هیچ شاعر مشخصی سینه‌ به سینه از مواقع کار تا جشن‌ها و عروسی‌ و هنگام تولد نوزاد و حتی در مقام پند و اندرز خوانده می‌شود

میراث آریا: بایاتی‌ها بخشی از سنت‌های شفاهی مردم آذربایجان هستند که از نسلی به نسل دیگر و سینه به سینه به زمانه‌ی ما رسیده‌اند. دوبیتی‌های عامیانه‌ای که مردم آذربایجان و ترک زبان در موقع کار، در جشن‌های عروسی‌، در هنگام تولد نوزاد، در غم‌ها و شادی‌ها، در تنهایی، سروده‌هایی از عاشق به معشوق و در مقام پند و اندرز می خوانند «بایاتی» نامیده می‌شود. وقتی دختران در پشت دار قالی آرزوهایشان را بیان می‌کنند بایاتی می‌خوانند، چوپان ها  تنهایی خود در کوه و صحرا با بایاتی‌ها نعره می‌زنند، می‌توان گفت که بایاتی‌ها شرح مردانگی، آزادگی و نغمه‌های وصل و هجرانند.

بایاتی؛ منشور اخلاق و پندنامه زندگانی است. سازی است که در پرده‌های مختلف کوک می‌شود و در دستگاه‌های مختلف به آواز در می‌آید. بایاتی؛ در حال و احوال ویژه مادر که کوک شود، می‌شود: «لای لای» ( لالایی )، «نازلاما» ( نوازشگرانه )، «اوخشاما» ( مویه ) که با فرزند او پیوند تنگاتنگ عاطفی دارد.

در گذشته هر آذربایجانی حداقل چند بایاتی را از حفظ بود و می‌خواند. در طول سالیان متمادی، درد دل‌های هزاران انسان به هم گره خورده، آمیخته شده و جلوه‌گر شده و امروز به آنچه در زبان ماست رسیده است. هر بایاتی در زبان هزاران انسان گشته و حامل هزاران آرزو و نغمه هزاران دل است. بایاتی‌ها، ترانه‌های کوتاه جاری شده از درازای تاریخ هستند. این ترانه‌ها برای ابراز احساس در یک لحظه خوانده می‌شوند و آن لحظه برابر است با یک عمر زندگی و حیات. بایاتی‌ها شامل بایاتی‌های غربت، نغمه‌های جدایی، ترانه‌های مادرانه، سوگ سروده‌ها در مرگ پدر و مادر و صدای احساسات و درد دل‌هاست. بایاتی از زمان تولد کودک و پا گرفتنش، در لالایی‌ها و تعریف‌ها حضور پررنگی دارد و این روال ادامه دارد تا زمان بزرگ شدن انسان و مراسم محلی، عروسی‌ها و حتی در زمان مرگ انسان نیز خوانده می‌شود. بایاتی در تمام عمر ما نغمه‌ای مؤثر است. این اشعار از دل تاریخ به دست ما رسیده و حاوی حرف‌های قابل تأملی‌ست که مضامین عمیق فلسفی، اجتماعی، تاریخی، دینی و اخلاقی دارند.

بایاتیلار اشعار چهار مصراعی هستند که هر مصرع از آن‌ها حاوی هفت هجا است. در این اشعار معنای مصراع‌های اول و دوم در مصراع‌های سوم و چهارم بیان می‌گردد. بایاتی‌ها در میان عموم مردم بیش از سایر انواع ادبیات شفاهی گسترده است. هیچ اجتماعی در جغرافیای آذربایجان یافته نمی‌شود که در آنجا بایاتی بر روح و زبان مردم جاری نباشد.

معمولا سراینده این اشعار ناشناخته‌اند. بایاتی‌ها در طول تاریخ ، از سوی انسان‌های گوناگون در مورد موضوعات مختلف گفته شده و از حوادث زمانه خود به ما خبر می دهند، بنابراین بایاتی‌ها زبان خلق‌، آرزوها، مرارت‌ها، محرومیت‌ها و شادی‌های مردم را بازگو می‌کنند. عموما این بایاتی ها ازبر هر مرد و زن آذربایجانی است که بسته به موقعیت با لحن‌های مختلفی بیان می‌شوند. گاهی عاشیق‌های آذربایجانی این بایاتی‌ها را در مجالس و با آهنگ‌های عاشیقی می‌خوانند. شگفت اینکه در سوگواری‌ها نیز زنان با صدای سوزناک در مجالس بایاتی‌هایی را می‌خوانند تا تاثیر احساسی بسیار عمیقی در شنونده ایجاد کنند که به این نوع از بایاتی‌خوانی اصطلاحا «اوخشاما» (مویه) گفته‌ می‌شود.

آنچه را که تاریخ رسمی به عمد یا به سهو بازگو نمی‌کند، ادبیات شفاهی آن را برملا می‌سازد. تاریخ روایت و سرودن هیچ یک از بخش‌های ادب عامه به درستی معلوم نیست و بایاتی‌ها نیز از این قاعده در ادبیات شفاهی مستثنی نیستند، چرا که این بایاتی‌ها از خلقی به خلقی به شیوه سینه به سینه انتقال یافته است و هیچ معلوم نیست این بایاتی‌ها توسط چه کسی گفته شده و در چه تاریخی سروده شده است هر فرد ترک زبان این سروده‌ها را در جمع از پدر، مادر و یا سایر افراد حلقه اجتماعی خود شنیده و آنچه را توانسته به یاد سپرده است تا در زمان و در مکان مناسب، او نیز آن را بازگو کند.

چند نمونه از بایاتی‌های آذربایجانی به همراه ترجمه فارسی به شرح ذیل است:

«قارا آت نالی نئینر

قاراقاش خالی نئینر

سنین تک یاری اولان

دوولتی مالی نئینر.»   

 اسب سیه نعل را می‌خواهد چه کار

ابرو سیاه خال را می‌خواهد چه کار

کسی که یاری همچون تو را دارد

با مال و منال دنیا چه ‌کاری دارد.

«قارداشلار... های قارداشلار

یاغیش یاغار قار باشلار

اؤلسه باجیلار اؤلسون

هئچ اؤلمه سین قارداشلار.»

برادرها... ای برادرها

باران می‌بارد و برف آغاز می‌شود

اگر قرار بر مرگ باشد خواهرها بمیرند

مبادا که برادران بمیرند.

«ساوالاندان یئل اسدی  

اسدی صبریمی کسدی

ساغ گؤزوم سنه قوربان

 سول گؤزوم منه بسدی.»

 در کوه سبلان باد که وزید

صبرم  برید

چشم راستم فدای تو باد

حقا چشم چپم برای من کافی‌ست.

این عنصر فرهنگی به پیشنهاد اداره‌کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان آذربایجان‌شرقی با گستره موضوعی استان های آذربایجان‌شرقی، آذربایجان‌غربی، اردبیل، زنجان و ترک‌زبانان استان مرکزی به تاریخ 10 بهمن ۱۴۰۲ در فهرست ملی میراث‌فرهنگی معنوی کشور به ثبت رسیده است.

 علی فلسفی میاب - مسئول ثبت میراث‌ناملموس استان آذربایجان‌شرقی

انتهای پیام/

کد خبر 1402112802096
دبیر مریم قربانی‌نیا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha