لیلا نجفی، کارشناس میراث فرهنگی در یادداشتی نوشت: طبیعت از دیرباز نقشی دوگانه در ارتباط با ابعاد مختلف زیست بشر ایفا میکرده است، از یکسو به دلیل تغییر و تحول دائمی خود، منبع همیشگی بروز چالشها و پرسشهای نو برای وی بوده است و از سوی دیگر با تجلی پاسخهایی که در دل خود برای بازگشت مجدد به تعادل و رفع تعارضات ارائه میکرده، منبع الهامی غنی برای دستیابی به پاسخهایی کارآمد و جامع به شمار میرفته است.
از نگاه زیستی، مهمترین شاخصه تمایز سامانههای زنده و غیر زنده را میتوان تفاوت این دو در تطابق و سازگاری با شرایط محیطی دانست. به عبارت دیگر تداوم بقای هر سامانه زنده منوط به توانایی سازگاریش با شرایط متغیر محیطی هستند، امری که در صورت عدم تحقق به نابودی سامانه و همه اجزا و ارکان آن منجر خواهدگشت. از این منظر، طرح پرسش و جستجوی پاسخ در رابطه با چگونگی حصول تابآوری و سازگاری میراث تاریخی-فرهنگی به عنوان مجموعهای از سامانههای مصنوع را میتوان به ساحت سامانههای زیستی برد و بدین پرسش پرداخت که سامانههای زیستی چگونه و برمبنای چه استراتژیها و راهبردهایی به سازگاری با محیط متغیر پیرامون دستیافته و تابآوری خود در طول زمان را تضمین میکند و ترجمان این اصول و راهبردها در ساحت حفاظت از میراث فرهنگی چگونه و در چه قالبی میتوانند به تداوم حیات آن بیانجامند.
سامانههای زیستی، در طول تکامل خود، به تدریج، به مبانی ثابت جهت سازوار کردن تعامل با محیط پیرامون دست مییابند. اصول مستخرج، بنابر مقیاس سامانه میتوانند در کدهای ژنتیک موجود زنده تجسد یابند و یا به شکل آموزهها، رویهها، آداب و سنن سامانبخش جوامع زنده پدیدار شوند و در طول زمان از نسلی به نسل بعدی منتقل شوند. این اصول را میتوان تار و پود پنهان و انسجامبخش پیکره سامانه زنده در سطوح مختلف دانست، دانشی زیستی که مانع از تکرار بیهوده چرخه تلاش برای یافتن پاسخ به پرسشهای آشنا گشته و از هدررفت وقت و انرژی و منابع محدود سامانه در این مسیر جلوگیری میکند.
اما همانگونه که پیشتر گفتهشد، محیط متغیر پیرامون، در هر لحظه جریان متداومی از پرسشها و چالشهای نو را پیشروی سامانه زیستی میگذارد که علیرغم شباهت ماهوی، با پرسشهای گذشته تا حدودی متفاوت است. از این رو، تکرار بی کم و کاست پاسخهای پیشین در موقعیتهای جدید، نه تنها متضمن بقای سامانه زنده نخواهد بود، بلکه آن را با خطرات مهلکی مواجه میکند.
راهحلی که سامانههای زیستی در تقابل با این شرایط در پیش میگیرند، یافتن میزان بهینهای از انعطافپذیری ساختاری و عملکردی است؛ بدینمعنا که اصول ساختاری و عملکردی ثابت در تقابل با شرایط متفاوت، در قالبی بدیع و صورتبندی متناسب و نو تجسد مییابند. در واقع سامانههای زیستی برای هر دسته از پرسشهای مشابه، راهحلی عمومی مییابند، این پاسخ عام در هر موقعیت خاص بنابر مقتضیات تا حدی تمایز یافته و بدل به پاسخی بهینه و یگانه میشود.
از سوی دیگر، با توجه بدانکه در بسیاری از شرایط محیطی پاسخگویی سریع و منسجم سامانه به تغییرات آنی محرک محیطی، از شروط اصلی تداوم بقا محسوب میشود، یکی از چالشهای سامانههای زیستی پیچیده، بهینه کردن سرعت پردازش و پاسخگویی به محرکهاست، چرا که گردآوری، پردازش مرکزی طیف وسیعی از اطلاعات پراکنده و متنوع از اطلاعات و شکلدهی به پاسخهای متناسب، تحت نظارت یک مرکز هماهنگکننده واحد، میتواند سبب کاهش سرعت، دقت و کیفیت پاسخگویی شود.
هر یک از سامانههای زیستی به فراخور مقتضیات خود، پاسخی متفاوت برای این چالش یافتهاند. یکی از قابلتوجهترین شیوههای پاسخگویی بدین چالش متعلق به هشتپایان است. هشتپایان در میان بیمهرگان از بیشترین نسبت مغز به توده بدنی برخوردارند، با این حال آنچه ساختار عصبی این موجودات را از سایر گونهها متمایز کرده است، نه حجم قابل توجه مغز بلکه برخورداری آنان از ساختار مغزی پراکنده و محلی است. به عبارت دیگر هشتپایان، واجد سامانه عصبی نیمهمتمرکز هستند. در این ساختار، تعاملات معمول هر بازو با محیط توسط مغز قرارگرفته در همان بازو، ساماندهی میشود و سامانه عصبی مرکزی بر تعاملات پیچیدهتر و عمومی این موجودات با محیط متمرکز است. چنین چینش ساختاری و عملکردی به هشتپا اجازه میدهد تا بتواند به محرکهای ساده پاسخی سریع و به محرکهای پیچیده پاسخی فراگیر دهد، الگویی که میتواند در مدیریت تعامل با محیطهای آشوبناک و پرتحرک معاصر مورد ارجاع قرار گیرد.
در مقام جمعبندی و مقایسه، میراث فرهنگی-تاریخی را میتوان سامانهای متداوم در طول تاریخ دانست که حفاظت و استمرار بقای آن در تشابه با سامانههای زیستی، منوط به قابلیت تعامل و سازگاری با شرایط محلی(مکانی و زمانی) بسیار متنوع است. آموختههای ما از سامانههای زیستی در راستای تحقق تعامل کارآمد در چنین شرایطی را میتوان در اصول زیر خلاصه کرد:
- استخراج و کاربست اصول ثابت و پایدار: نگاه پویا به مقوله فرهنگ و میراث فرهنگی، هویت امر حفاظت را از مجموعهای از راهکارهای معطوف به محافظت و تضمین بقای «موجودیتی ثابت در جهان متغیر»، به کنشی پویا در جهت «تداوم زیست و بقای اصول و ساز و کارهایی کارآمد تعامل» بدل میکند. در چنین منظری، آنچه تداوم مییابد نه حضور پاسخی ثابت به چالشهای زیستی و فرهنگی، بلکه تداوم خط فکری و شیوه نگرشی منحصر به فردی است که به شکلگیری پاسخهای حاضر انجامیدهداست. استخراج چنین اصولی ار دریچه شناخت تطور تاریخی شیوههای زیستی و تجسمهای کالبدی آنان انجام خواهد شد.
- پردازش مداوم جریان اطلاعات ورودی: آنچه شکل دهی به پاسخی درخور در تعامل محیط و شرایط متغیر فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با میراث فرهنگی و تاریخی ممکن میسازد، در درجه نخست آگاهی از تغییرات مداوم هر یک از حیطههای مزبور و سپس تجزیه و تحلیل نحوه تأثیرگذاری هر یک از این تغییرات بر روند بقاء و رقاء این میراث است. این امر در مقام قیاس مشابه روند ایجاد پاسخهای نو بر اساس پاسخ پایه و عمومی حاضر در سامانههای زیستی است. عدم پایبندی به چنین روندی به تکرار پاسخهای تاریخی نامرتبط با چالشهای کنونی و متمایلسازی امر حفاظت به حفاظت موزهای، کاهش تطابقپذیری میراث فرهنگی-تاریخی با محیط و انزوا و اضمحلال نهایی آن خواهد انجامید.
یکی از مهمترین راهکارهای تحقق جریان متداوم اطلاعات در پیریزی اقدامات حفاظتی، جلب مشارکت عمومی گروههای متنوع در کلیه مراحل از طرحریزی تا اقدام و نظارت است. چنین رویکردی سبب میشود تا شیوههای پویای حل مسئله، جایگزین راهحلهای متصلب مبتنی بر نظریات گروهی اندک از ذینفعان یا ذیمدخلان گردد و تداوم زیست میراث تاریخ-فرهنگی در قالبی متناسب امکانپذیر شود.
- خودتنظیمی و شکلدهی به چرخه بازخورد: یکی از مهمترین اصول سامانههای زیستی که میتوان آن را در تداوم اصل قبل ارزیابی کرد، برخورداری سامانه از چرخه بازخورد محیطی است. بدین معنا سامانه در پی هر کنش انجام شده، به رصد تغییرات محیطی منتج پرداخته و از این طریق در پی تدقیق عملکرد و تحقق تعادل مطلوب با محیط پیرامون است. آنچه در ساختارهای رسمی حفاظت غالبا مغفول واقع میشود، طرحریزی چرخه بازخورد متناسب و رصد نتایج کنشها و تعاملات پیریزی شده، بر آثار، محیط و جوامع محلی است. رویکرد بالا به پایین و یکطرفه حاضر، نه تنها میتواند سبب آسیب به آثار و مظاهر میراث فرهنگی شود، بلکه میتواند اساس تعامل این آثار به عنوان سامانههایی پویا با جوامع محلی را مختل نموده و این جوامع را از مشارکت در امر حفاظت از تداوم زیستی این آثار منصرف کند.
- ارتقای تابآوری از طریق افزایش تنوع: یکی از راهکارهایی که در سامانههای زیستی برای دستیابی به افزایش تابآوری مورداستفاده قرار میگیرد، افزایش تنوع است. بدین معنا که سامانههای زیستی متفاوت بنابر مقتضیات خود، در برابر چالشی یکسان، راهحلهایی متنوع ارائه میدهند. در جهان واقع، تنها تعداد معدودی از راهکارهای تجسدیافته از این طریق متضمن تابآوری سامانه بوده و باقی سامانهها به همراه راهکارهای متجسد در آنها به تدریج از چرخه زیستی حذف میشوند. این روند به تدریج، باعث افزایش تنوع راهکارهای موجود گشته و تابآوری کلی سامانههای حاضر را ارتقا میبخشد. آنچه در حوزه حفاظت میتواند از چنین اصلی برداشت شود، پرهیز از محافظهکاری بیش از اندازه و فراهمآوری امکان تجربه راهکارهای متنوع در مقیاسهای متناسب و به شکل کنترلشده است. این شیوه برخورد سبب میشود تا به تدریج راهکارهای بهینه شناسایی شده، راهکارهای نیمهمطلوب اصلاح گشته و راهکارهای نامطلوب حذف شوند و الگوهای حفاظتی متنوعی در برخورد با چالشهای حاضر قابلحصول شود.
- انعطاف بهینه ساختاری و خودمختاری کنترلشده: همانگونه که ذکر شد یکی از چالشهای خاص سامانههای پیچیده، تنوع شرایط محیطی محلی در هر بخش از سامانه است. چنین امری در امر حفاظت از آثار تاریخی-فرهنگی چالشی آشنا به شمار میرود. مقیاس متفاوت آثار، ساختار متنوع آنان، ساختار اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی متنوع جوامع مبدا و تعداد بیشماری از فاکتورهای متنوع اینچنینی سبب میشوند که تصمیمسازی متمرکز و تکساحتی درخصوص مجموعه آثار فرهنگی-تاریخی سبب بروز چالشهای غیرقابل پیشبینی و آسیبهای غیرقابلجبران به هر دو سوی این تعامل (محیط و آثار) شود. در تقابل با چنین چالشی، اعطای خودمختاری محدود و کنترل شده و ایجاد ساختاری با میزان انعطاف بهینه محلی که نه از شدت تصلب، آزادی عمل بازیگران محلی را کاملاً از میان بردارد و نه به علت انعطاف بیش از حد، ارتباطات کلی سامانه و کنترلهای الزامی تعامل را از حیز انتفاع ساقط نماید، میتواند راهحلی مطلوب تلقی شود.
بدیهی است که در چنین رویکردی میزان انعطاف بهینه برای بخشهای مختلف سامانه و بازههای زمانی و مکانی متفاوت یکسان نبوده و بایست برمبنای ملاحظات فراگیر تنظیم شود.
- شبکه پشتیبان ارتباطات فراگیر و عمومی: لازمه هماهنگی و حفظ انسجام در سامانههای پیچیده در عین پاسخگویی به شرایط محیطی محلی، برخورداری از شبکه ارتباطاتی فراگیری است که جریان سیال اطلاعات درون و برون سامانهای را در عین حصول اطمینان از تبعیت از اصول کلی سامانه فراهم آورد. چنین شبکهای ساختار دوگانه اجرایی و نظارتی داشته و در شکل دهی چرخه بازخورد عمومی نیز به ایفای نقش میپردازد. علاوه بر نقشهای برشمرده، این شبکه به استحصال مداوم اصول بنیادین حاکم بر سامانه و بازبینی و بازآرایی آنها نیز کمک خواهد کرد. در امر حفاظت چنین شبکه ارتباطی، میتواند بر زمینههای رسمی حفاظت مستقر شود و یا به کمک تشکلهای عمومی و تخصصی و مردم نهاد شکل بگیرد.
در نهایت باید یادآور شد که هر چند اصول برشمرده فوق، مستخرج از سامانههای زیستی سازگار و تابآور بودهاند و از این منظر میتوانند به عنوان مرجعی جهت ارتقای خصوصیات برشمرده در سامانههای مصنوع مورد توجه واقع شوند، اما لازمه تحقق مطلوب این امر، پیادهسازی این اصول به شکلی منسجم و هم افزا، در ساختاری پویا و منعطف است.
انتهای پیام/
نظر شما