۲۳ ذی‌القعده؛ روز مخصوص زیارتی امام رضا(ع)/ هرگز نمیرد آن که دلش جَلدِ مشهد است

هنوز هم باورش نمی‌شود، وقتی چشمش به گنبد طلایی امام رضا می‌افتد اشک پهنای صورتش را پر می‌کند. آیا خواب می‌بینم؟! قسم به "جان جوادت" کار خودش را کرد و او حالا بعد از سال‌ها انتظار و بی‌قراری امروز به آرزوی خود رسیده است.

میراث‌آریا: اینجا مشهد است، پایتخت معنوی ایران ملجأ دل‌های شکسته و امروز ۲۳ ذی‌القعده روز مخصوص زیارتی امام خوبی‌ها و امام مهربانی‌هاست.

این جا در حرم امام آب و آیینه امروز دل‌های بی‌قراری خود را به این حرم رساندند تا حرف‌هایی که در دل دارند با کسی درمیان بگذارند که "انیس‌النفوس" است.

با گوشه دستش، اشک‌هایش را به آرامی پاک می‌کند. دست بر روی سینه می‌گذارد و با ادب سلام می‌کند. کمی جلوتر می‌ایستد، اذن دخول می‌خواند و آرام آرام به سمت ضریح قدم بر می‌دارد.

اینجا آستان ملک پاسبان رضوی است. کبوترها فوج فوج در حرم بال گشوده‌اند، چشم دل اگر باشد ملائک را هم می‌توان دید. زائر دوباره به راه خودش ادامه می‌دهد. گوشه‌ای از حرم باید جانی تازه کند و دلش را با وضویی معطر سازد، کنار حوض آبی می‌ایستد. فواره‌ها اینجا عجب شکوهی دارند. فواره‌ها اینجا بلند که می‌شوند به آسمان ‌می‌روند، ‌می‌روند تا الی‌الله.

وضو که می‌گیرد، روح و جان تازه‌ای می‌یابد هنوز توی حال خوش خودش است که صدای زنگ ساعت حرم او را به خود می‌آورد. اینجا همه چیز زیبا است حتی زنگ همین ساعت که انگار "به وقت زیارت" را یادآوری می‌کند.

توی دلش دعا می‌خواند، ذکر می‌گوید، صلوات می‌فرستد و آرام آرام دوباره به راه خودش ادامه می‌دهد.

به آستانه حرم که می‌رسد کفش‌هایش را در می‌آورد، اینجا وادی مقدس است. خادمان کفشداری حرم عجب حال خوشی دارند. کفش‌ها در قفسه‌های کفشداری کنار هم چیده شده‌اند. حضور محض مواسات را اینجا در کفشداری حرم می‌توان به چشم دید. فقیر و غنی اینجا به یک چشم نگاه می‌شوند. فرقی نمی‌کند آن که دمپایی دارد با آن که کفش چرم گران‌قیمت. اینجا حرم امام خوبی‌ها است کسی که همه را به یک چشم می‌بیند.

کفش‌هایش را که تحویل می‌دهد به سمت ضریح به راه می‌افتد دیگر راهی نمانده، چند قدم دیگر که برداشت خودش را جلوی ضریح یافت. اینجا چه غوغایی است. حکایت شمع و پروانه و حکایت گل و بلبل.

به سمت ضریح می‌رود، دستش به شبکه‌های ضریح که می‌رسد انگار دنیا را به او داده‌اند. یک دل سیر زیارت می‌کند اشک‌ امانش نمی‌دهد. یک بار دور تا دور ضریح می‌گردد، دلش آرام نمی‌شود هر طور هست خودش را دوباره می‌رساند به جای اول و دوباره زیارت می‌کند. دوست ندارد این حال خوش تمام شود. خادمی که آنجا ایستاده با چوب‌پری که در دسترس دارد زائران را راهنمایی می‌کند.

زیارتش که تمام می‌شود می‌رود گوشه‌ای از حرم، جایی که بتواند هم نماز بخواند و زیارتنامه و هم بتواند ضریح را ببیند. می‌ایستد به کناری و قدقامت می‌بیند به دو رکعت نماز زیارت. نمازش که تمام می‌شود زیارت‌نامه را باز می‌کند. توی ذهنش همه آن‌هایی را که التماس دعا گفته‌اند، به یاد می‌آورد. زیارت‌نامه را باز می‌کند. ‌امین‌الله می‌خواند. بسم‌الله‌الرحمن الرحیم السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّٰهِ فِی أَرْضِهِ... بغضش می‌شکند....

انتهای پیام/

کد خبر 1403031200535
دبیر مرضیه امیری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha