عقیل سیستانی مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه صنایعدستی در یادداشتی نوشت: آنچه فرشبافی و بافندگی را به عنوان یک هنر اصیل میکند تنوع بافت و زیبایی طرح و نقش و رنگ به کار رفته در آن است و کرمان یکی از غنیترین تنوع ایلات و عشایر و به تناسب طرح، نقش، رنگ و دستبافته را به خود اختصاص داده است و در این استان اقوام ترک، فارس، عرب و ... به سر میبرند که حاصل آن تنوع زیاد در فرهنگ، آداب، رسوم و باورها و به تناسب تنوعاتی در طرح، نقش، تکنیک بافت و دستبافتهداری است.
در دهههای اخیر با ورود فناوریهای نوین و رواج شهرنشینی و تغییر در سبک زندگی مردم کرمان بسیاری از سنتها، باورها و ملزومات زندگی عشایری و روستایی این استان روبه فراموشی رفته است و همچنین در ورای برخی عقاید و سنتها و زیبایی دستبافتههای عشایری و روستایی این منظقه تطول و تکامل نقوش و طرحهای چندین هزار ساله نهفته است که امروزه به دست ما رسیده و به عبارتی میراث نیاکان بافنده ماست و باید حفظ و ثبت شود و به آیندگان انتقال پیدا کند.
استان کرمان بر اساس سرشماری سال 1366 دارای بیست و هشت ایل در ییلاق و قشلاق و 42 طایفه مستقل در ییلاق و 40 طایفه مستقل در قشلاق بوده و بر اساس سرشماری سال 1377 با سی و یک ایل در ییلاق و قشلاق و 58 طایفه مستقل در ییلاق و 55 طایفه در قشلاق بیشترین ایل و طایفه را داشته و این استان بعد از فارس منطقهای است که بیشترین جمعیت عشایری را در خود جای داده است.
استان کرمان پهنه جغرافیایی، اقلیم گسترده و عظیمی دارد که آن را به یکی از پهناورترین و بزرگترین استانهای کشور تبدیل کرده است.
کرمان به لحاظ تولید دستبافته به سه منطقه عشایرنشین یا ایلیاتی نشین ( ایلیاتیباف )، روستایی نشین شامل بافت، سیرجان، ارزوئیه، بردسیر، شهربابک، جیرفت، عنبرآباد، کهنوج، منوجان، فاریاب، قلعهگنج و رودبار جنوب و شهرینشین ( شهریباف ) مشتمل بر راور، ماهان، کوهبنان، زرند، رفسنجان، جوپار، گلباف و خود شهر کرمان و مناطق تحت پوشش تقسیم میشود.
دستبافتههای استان کرمان به دو دسته کلی قابل تقسیم است، گلیمینه یا تختباف و فرشینه یا پرزباف که از قدیمالایام نزد ایلات و طوایف بومی این اقلیم وجود داشته که برای خلق ملزومات زندگی بافته شده و فنون آن سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.
اگرچه تعیین تاریخچه دقیق بافندگی در مناطق استان کرمان به دلیل عدم وجود فرش رقمدار و قدیمی حتی در یافتههای باستانشناسی به دلیل ضایع شدن پشم در گذر زمان غیرممکن به نظر میرسد، اما مسلم است که ارتباط مستقیمی بین زندگی شبانی و گلهداری با بافندگی وجود داشته و تاریخچه زندگی شبانی در منطقه کرمان ( مناطق عشایری ) نامشخص؛ ولی محرز است که با ورود عربها در اوایل ورود اسلام به ایران، ترکها در دوره سلجوقی، لرها در عصر تیموری، افشارها در دورههای صفوی و افشار و دیگر اقوام و ایلات مهاجر در دورههای زند و قاجاردر آنجا بافندگی تشدید شده و قبل از آن بدون شک بافندگی در بین طوایف بومی این منطقه وجود داشته است.
با این تفاسیر استان کرمان یکی از غنیترین مناطق به لحاظ تععد اقوام بوده که در دورههای متوالی به دلایل مختلفی به این منطقه کوچ کرده یا کوچ داده شدهاند.
تعدد قوم یکی از ویژگیهای بالقوه کرمان بوده و به همین دلیل برخی طرحها و نقوش و تکنیکهای به کار رفته در دستبافته عشایری این منطقه با دستبافتههای آذربایجان، سیستان و بلوچستان، لرستان، فارس و ... مشابهتهایی دارد و گسترش و تداوم بافت و تنوع اقوام بافنده موجب به وجود آمدن تنوع طرح، نقش، رنگ، تکنیک و دستبافته شده و به مرور زمان این روند تغییر و در سده اخیر تبدیل به منبع کسب درآمد شده است.
انتهای پیام/
نظر شما