زهره روحفر با اشاره به مطالعاتي درمورد دوره، مکان ساخت يا کشف ويژگيهاي ظاهري و روش خاطرنشان کرد: هر کدام از اين جزئيات بايد مبتني بر پژوهشهاي تاريخي، جغرافيايي، زيست محيطي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي باشد تا به نتيجه علمي و طبقهبندي درستي برسد.
وي با بيان اينکه مطالعات جزئي بايد به دو نتيجه برسند تصريح کرد:يک اثر يا شيء به هر شکل، بازتاب ملموسي از زواياي فرهنگي جامعه است از طرفي يک شيء دست ساز بشر بنا بر نياز بوده و در آن انديشه و فن بکار رفته است.
وي با اشاره به اينکه اشياء با اين نوع ديدگاه در دو مقوله جا ميگيرند اظهارداشت:اين دو مقوله شامل مکتبهاي هنري و بررسي فن و روش (از لحاظ ساختار و فن) و ديگري عناصر و موادي است که نقش اساسي در ساختار يک شي دارند.
به گفته اين کارشناس باستان شناسي موزه ملي ايران؛ بررسي مکاتب هنري از جمله ري، اصفهان، سمرقند و غيره شناخته شده هستند اما کار يک هنرمند را نميتوان درون يک چارچوب به نام مکتب گذاشت چراکه هر هنرمند خلاقيت خاص خود را دارد.
وي با بيان اينکه بخش فني، بررسي عناصر را به دو جنبه سوق ميدهد بيان داشت:اين دو جنبه شامل مهارتها، تجربههاي صنعتگر يا هنرمند و ويژگيهاي زيست محيطي است.
روحفر با بيان اينکه پارچهبافي يکي از صنعت هنرهاي است که بررسي آن مستلزم شاخههاي متعد فني قابل بررسي است تصريح کرد:البته فقط بررسي روش بافت کافي نيست از اينرو طبقهبنديهاي انجام شده درمورد پارچهبافي مستلزم مطالعات بسياري است .
روحفر با اشاره به بافت پارچه معروفي به شيوه ري مربوط به قرون اوليه که در بافت آن، الياف گلابتون بسيار مشهود است افزود: در طبقهبندي انواع پارچهها، تفاوتهايي است که جز با آزمايش الياف نميتوان به اين تفاوتها رسيد.
وي در ادامه گفت: پارچه زرباف نمونه ديگري است که روش بافت آن مربوط به اصفهان دوره صفوي با زمينه گلابتون است که سيستم تابيدن آن و برخلاف ديگر کشورها ( از چب به راست و به شکل \"Z\") از راست به چپ و به شکل S\" \" بوده است.
روحفر با بيان اينکه ابيانه به عنوان يکي از مراکز پارچهبافي ايران دوره اول صفوي درخشيد اما بعدها نامي از آن به ميان نيامد يادآورشد: به پارچههاي بافته شده در ابيانه پارچه \"تافته\" و در برخي جاها \"زربفت\" نيز گفته ميشد.
وي ادامه داد: براساس بررسي هاي انجام شده مشخص شد اين پارچهها داراي روشي بدون گلابتون بوده و روش تابيدن الياف و شيوه بافت به گونهاي بوده که آنرا به عنوان پارچه زربفت معرفي ميکرد.
کارشناس باستان شناس موزه ملي افزود:دو دوره هنري مکتب \"رضاعباسي(مکتب اصفهان)\"و مکتب \"قياسي نقش بند(مکتب يزد)\"براي دوران صفوي در مورد بافندگي درنظر گرفته شده است.
روحفر گفت:در بافت پارچه \"قياسي\" نقشبند شيوه دولا بافت يا سه لابافت را به کار برده که فقط ويژه مکتب قياسي نقش بند است که با درگذشت او اين شيوه بافت از بين رفت.
اين مدرس دانشگاه ظروف زرينفام ايران را به سه دوره قرون اوليه اسلام (قرن سه و چهار،نمونه هاي از شوش ونيشابوربا تلاءلو خاص قرمز اناري)و قرون مياني ( دهههاي سده هفتم تا پايان هشتم هجري) تقسيم کرد.
وي با اشاره به بشقاب سفالين زرينفام مربوط به دوره اوليه اسلامي بيان داشت: متخصصان مراکز کاشان ،ري و تخت سليمان در دوران ميانه را به عنوان محل ساخت زرين فام معرفي کردهاند.
روحفر در ادامه خاطرنشان کرد:علاوه بر اين مراکز، گرگان نيز به عنوان سومين مرکز ساخت زرين فام به دليل شناسايي سفالينهاي درون يک خمره شناخته شد.
وي به شش مورد از نتايج آزمايشهاي خود در مورد سفالينههاي شوش شش اشاره کرد و گفت: سيليسيم(جوهر آبگينه اصلاح کننده لعاب) به عنوان ماده اصلي لعاب در تمامي اين اشياء بکار رفته است.
روحفر با اشاره به اينکه منگنز و نقره، اساس تشکيلدهنده لعاب زرين فام شوش است افزود:درجه پخت سيليسيوم در شوش 90 درجه بوده اما سرب به مقدار کمي درآن بکاررفته است./119
انتهای پیام/