سلطان محمود مجلّد، هنرمند فراموش‌شده مکتب تبریز

شاه اسماعیل اول بنیان‌گذار سلسله صفویه، پس از پایتخت قرار دادن تبریز، هنرمندان زیادی را از نقاط مختلف قلمرو در حال گسترش خود به تبریز کوچاند و به دستیاری آنان نگارخانه موجود در این شهر را توسعه داد. این وضع به اعتلای شیوه ای در هنر کتاب آرائی منجر شد که به \"هنر مکتب تبریز\" شهرت یافت.

ناگفته نباید گذاشت که اساس این مکتب در اواخر سده هفتم هجری در دربار ایلخانان مغول و بویژه در ربع رشیدی که خواجه رشید الدین فضل الله همدانی، آن را بنا نهاده بود، پایه گذاری شد و بقول استاد زنده یاد منوچهر مرتضوی در کتاب \"مسائل عصر ایلخانی\": «شگفت آور است که چند دهه پس از حمله چنگیز، تاریخ از تشکیل بزرگترین و بی سابقه ترین حوزه های علمی (حوزات اربعه رصدخانه مراغه، ربع رشیدی، شنب غازان و سلطانیه) و عظمت و آبادی تبریز و بسیاری از شهرهای دیگر ایران خبر می دهد.»

 در این دوره تبریز در پرتو پیشرفت همه جانبه آثار هنری، به عمده ترین مرکز هنرهای کتاب آرائی خاور نزدیک و میانه تبدیل گردید و مراکز مختلف پراکنده در سرزمین های این منطقه را تحت تاثیر قرار داد. پس از اضمحلال ایلخانان مغول و فروپاشی و پیش آمدن دوران فترت این مرکز عظیم هنری در قرن نهم هجری در نتیجه فتح آذربایجان، فارس و عراق بدست تیمور، هنرمندان مکاتب تبریز و شیراز و بغداد به ناگزیر به آسیای مرکزی و بویژه به سمرقند کوچانده شدند و سپس زمانی که هرات در پرتو فرهنگ دوستی تیموریان و دولتمردانی چون امیرعلی شیر نوایی به یک کانون هنری جذاب تبدیل گردید، شماری از پرورش یافتگان مکتب هنری تبریز به آنجا روی آوردند و در شکل گیری مکتب هنرهای تصویری هرات تاثیر بارز گذاشتند.

عصر صفويه، دوران شكوفايي هنر در ايران

دوره فترت مکتب هنری تبریز با تشکیل دولت متمرکز صفوی و انتخاب تبریز به پایتختی این دولت، به سرآمد و بعد از آن در شرایط مساعد پدید آمده، به مرحله جدیدی قدم گذاشت. عصر صفويه، دوران شكوفايي هنر در ايران است، در اين ميان جلدسازی نيز همپای ساير رشته ها مجالی برای درخشش می يابد و آثار بی بديلی در اين عرصه خلق می شود. با این وجود بازشناسی هنرمندان این رشته نیازمند پژوهش های گسترده دارد.

به اعتقاد استاد شادروان ایرج افشار در مقدمه کتاب صحافی سنتی، بسياري از هنرمندان قديم ايرانی چندان خاكساري و درويشی داشتند كه از نام و آوازه گريزان بودن، مي گفتند: «گر نام ما ندانند، بگذار تا ندانند»، قطعه ای می نوشتند و مجلسی می نگاشتند و جلدی می ساختند و هرگز نام خود را بر آن نمي نوشتند. البته كار هنرمندان نامي صاحب شيوه را نيازی به ذكر نام نبود. سبك و سياق خود مي نمود كه كار از كيست. مع الاسف نام خالقان بسياری از آثار هنري ما ناشناخته مانده، اين امر در جلدها بيشتر است و در خط و نقاشي کمتر.

در تذكره موسوم به \"روضات الجنان و جنات الجنان\" كه در باب مزارات تبريز و در قرن دهم هجري توسط \"حافظ حسین کربلائی\" به رشته تحرير درآمده، مؤلف بنا به مناسبتی از هنرمندی نام برده كه متأسفانه درباره او فقط همين يك نام را مي دانيم و اين نام نيز براي بسياري ناآشناست : \"استاد سلطان محمود مجلّد\".

 صاحب روضات الجنان در بخشي از اين كتاب و در باب مزارات واقع در باغ كمال بیلانکوه تبريز و بزرگان بخاك سپرده شده در جوار شيخ كمال الدين مسعود خجندي (عارف و غزلسراي قرن 8 هجري ) مي نويسد: «در حوالي ايشان بعضي از ارباب سخن و اصحاب هنر مدفونند، مثل مولانا طوسي شاعر و مولانا علي مشربي شرواني و استاد بهزاد نقاش و استاد سلطان محمود مجلّد كه اين هر دو در فن و كار و بار خود قرينه نداشتند.»

بطوریکه در ابتدا اشاره شد در سال هايی كه تبريز تختگاه شاهان صفوی می بود، به بركت حضور هنرمندان بي همتايی همچون كمال الدين بهزاد ، سلطان محمد نقاش و... در سايه حمايتهای پادشاهان صفوی هنر كتاب سازي و كتاب آرايي در اين شهر و در كتابخانه دربار صفوی رونقی تمام داشت، از اين رو به نظر می رسد، استاد سلطان محمود مجلّد نيز در زمره اين هنرمندان گرد آمده، در كتابخانه دربار صفوی تبريز بوده و در خلق شاهكارهای هنری آن روزگار با اين هنرمندان همكاری داشته است و شايد همان تواضع ذاتی كه نزد برخی از هنرمندان گذشته سراغ داريم به او اجازه نداده تا نام خود را بر روی آثار خود ذكر نمايد و اين موضوع اسباب گمنامي و مهجوری او را فراهم ساخته است.

 

*عضو کمیته ملی موزه های ایران

انتهای پیام/

کد خبر 1399030914

برچسب‌ها