این استاد پیشکسوت باستانشناسی ایران از ممتازترین چهرههای علمی کشور بود که طی 40 سال خدمت، اندیشه علمی و آکادمیک معرفت باستانشناسی دو هزاره از تاریخ و فرهنگ ایرانزمین را چنان مورد تدریس و پژوهش قرارداد که امروزه شناخت فرهنگهای منطقهای حوزه تهران، قزوین، آذربایجان و زنجان مدیون تلاشهای این استاد پیشکسوت است.
انتشار دهها مقاله و کتاببین المللی، پرورش دهها دانشجوی دوره دکتری و کاوشهای باستانشناسی پرشمار در دشت قزوین، ایجاد موزه باستانشناسی موسسه باستانشناسی و تشکیل بانک علمی تخصصی سفال عصر آهن ایران محصول عمر این استاد بزرگ بود.
مجموعه باستانشناسی وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی فقدان این استاد گرانقدر را مصیبتی بزرگ برای جامعه علمی کشور میداند و در اندوه غم از دست دادن آن شخصیت فرهیخته با خانواده محترم ایشان و جامعه بزرگ باستانشناسی همدرد و ابراز تسلیت دارد.
پروفسور حسن طلائی از سال 1367 در دانشگاه تهران بهعنوان استاد دروس عصر آهن و شهرنشینی ایران فعالیت علمی خود را آغاز کرد. از همان ابتدا شخصیت ممتاز این استاد قابلستایش بود زیرا نوعی برتری، اعتماد به نفس و قدرت کلام در تدریس و شخصیت او هویدا بود بهگونهای شاگردان در موضوع مشخص قابل تحقیق و تدریس به این استاد اعتماد میکردند.
تدریس عصر آهن ایران بسیار پیچیده بود و یکی از دورههای تاریخ ایران که پر از نقد و بحث است همین مسائل شهرنشینی ایران در هزاره سوم و پیچیدگیهای عصر آهن در هزاره دوم و یکم قبل از میلاد است که برای هر بخش از جغرافیایی خاورمیانه و ایران با مسائل متفاوتی اعم از گاه نگاری و کارکرد موردبحث قرار میگیرد.
این موضوع بهویژه در تدریس و مهمتر از آن برای دانشجویان دوره لیسانس میتوانست ابهامآور، خستهکننده و ملالآور باشد زیرا تحقیق و تخصص در این دوره بسیار مشکل است اما پروفسور طلائی همه این مسائل و پیچیدگیها را در ساختاری مشخص، روشن و قابلدرک ارائه میکرد. این شیوه تدریس بود که شاگردان بسیاری را بعدها برای دورههای تکمیلی و تدریس و تحقیق در عصر آهن ایران پروراند.
در حوزه پژوهش از سال 1375 کاوشهای آموزش میدانی دروس باستانشناسی یعنی روش کاوش در محوطه باستانی سگزآباد قزوین را آغاز کرد. هم به شیوه لایهنگاری تسلط داشت و هم روش کلنگ زدن ممتاز بود و هم دانشجویان بسیاری را با اصول و روش کاوشهای میدانی آشنا کرد. در تجزیهوتحلیل، توصیف و گونه شناسی یافتههای باستانی عالی بود، اما فراتر از همه این موارد وجود، قدرت، شخصیت، تمرکز فکری این انسان بر محوطه، بر موضوع و بر شاگرد بهگونهای بود که باوجود پروفسور طلائی گویی همهچیز باید به اندیشه باستانشناسی تبدیل میشد.
پروفسور حسن طلائی اندیشه علمی و آکادمیک باستانشناسی در علم و عمل بود. به همین دلیل با فقدان این استاد ممتاز، تکهای از ظرف زرین باستانشناسی علمی ایران شکست و جدا شد. مرمت این ظرف شکسته همانند قلب شکسته شاگردان او است که امروز خوب و نیک میدانند نهتنها قلبها شکست بلکه پشت و پشتوانه باستانشناسی ایران شکست.
ساحت علمی این انسان آن حدود برتری علمی داشت که توانست در دوران خدمتش مبانی باستانشناسی عصر آهن ایران را در ایران پایهگذاری کند.
بررسی و تحلیل شخصیت پروفسور طلائی طی 40 سال گذشته، یعنی دهههای 1360، 1370، 1380 و 1390 با توجه به شرایط محیطی، زمانی، فرهنگی و علمی جایگاه علوم انسانی و بهویژه باستانشناسی ایران در این دورهها بهتر قابلدرک است که این شخصیت ممتاز و مستقل چگونه موفق شد ساحت علمی و آکادمیک باستانشناسی ایران را در دانشگاه زنده نگه دارد.
استقلال علمی این شخصیت فرهیخته در پرتو کرامات علمی و اندیشههای باستانشناسی این انسان بزرگ بود که ساحت باستانشناسی ایران طی این دههها پویا باقی ماند.
انتهای پیام/