کشورمان از دوران باستان بهواسطه جادههای (ابریشم) و (ادویه) دارای روابط خارجی گستردهای با دولتهای دیگر بهویژه غرب بود.
با این وصف با سقوط (قسطنطنیه) در سال 857 هجری قمری (1453 میلادی)، به دست (سلطان محمد فاتح) و سقوط امپراتوری هزارساله (بیزانس) باعث شد تا روابط بینالمللی در آن عصر دچار تحولات شگرفی شود که ازجمله این تحولات شگرفی شود که ازجمله این تحولات میتوان به شکلگیری امپراتوری بزرگ (عثمانی) که داعیه رهبری جهان اسلام را داشت و همچنین میتوان به بسته شدن راههای باستانی تجاری اروپا و شرق توسط عثمانیان اشاره کرد.
عثمانیان در راستای سیاست خود، تهاجماتشان را به اروپای شرقی و مرکزی آغاز کرده و بهتدریج شبهجزیره بالکان قفقاز و شمال آفریقا را تصرف کردند و دریای سیاه که منتهیالیه راه معروف ابریشم بود را بهصورت دریاچهای بسته درآوردند و انتهای راههای تجارتی ابریشم و ادویه را اشغال کردند. به همین دلیل از آن تاریخ به بعد ایران عصر صفوی که خود به دلیل پذیرش مذهب شیعه مورد دشمنی عثمانیان قرار گرفته بود، مورد توجه اروپائیان قرار گرفت.
شاهعباس اول و کارگزارانش که بهخوبی شرایط حساس بینالمللی آن زمان را درک کرده بودند، سعی داشتند تا با حفظ شئونات ایران با اروپاییان ارتباط برقرار کنند، بنابراین در سده هفدهم میلادی، ایران و اصفهان در کانون توجه اروپاییان قرار گرفت.
عمدتاً سیاحان و جهانگردانی که به اصفهان میآمدند را میتوان در چند گروه مختلف مورد بررسی قرارداد که عبارتاند از گروههای مبلغ مذهبی، نمایندگان سیاسی کشورهای خارجی، بازرگانان و جهانگردان.
تمامی این گردشگران و سیاحان خارجی در طول سفر و در هنگام حضورشان در اصفهان، سفرنامههایی را به رشته تحریر درآوردند. با در نظر گرفتن اهداف هر یک از این سیاحان از سفر به ایران و با بررسی سفرنامههای آنان بهخوبی میتوان دیدگاههای آنان را در جایجای نوشتههایشان دریافت.
بهعنوان نمونه آنهایی که تاجر پیشه بودند، به مسائل تجاری نظیر سیستم حملونقل و قوانین گمرکی پرداختهاند، سیاستمداران در مورد ساختار شهرسازی، آدابورسوم و اصول کشورداری ایرانیان خصوصاً در اصفهان دقت ویژهای را مبذول داشتهاند. جهانگردان نیز با نگاهی محققانه، جغرافیا، تاریخ، هنر و مباحث اجتماعی و فرهنگی را مدنظر داشتند. با این وصف این سفرنامهها که مجموعهای متنوع از مشاهدات آنها به شمار میرود حاوی مطالب گوناگونی خصوصاً درباره حیات اجتماعی مردم ایران و اصفهان است، از آنجایی که تاریخنگاری سنتی، ناتوان از بیان ویژگیهای اجتماعی جامعه ایرانی هستند، نوشتههای این سیاحان (در صورت نقد و بررسی منصفانه) راه گشای بسیاری از تحقیقات جدید در زمینههای مختلف است.
از جمله سیاحانی که در طول سده هفدهم میلادی به اصفهان آمده و مطالب متنوعی را درباره حیات اجتماعی و فرهنگی این شهر به رشته تحریر درآوردهاند میتوان به برادران شرلی(انگلستان)، پیترو دلاواله(ایتالیا)، دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا (اسپانیا)، فدت آفانس بویچ کاتف (روسیه)، آدام اولئاریوس (دوک نشین هولشتاین آلمان)، مارتین سانسون (آلمان)، ژان باپتیست تارونیه(فرانسه)، انگلبرت کمپفر(سوئد، آندره دولیه دلند(فرانسه)، ایوان گرس (اسپانیا)، تادوزیوداکروسینسکی(لهستان)، جملی کارری(ایتالیا)، توماس هربرت(انگلستان) و بسیاری دیگر اشاره کرد.
اکثر این سیاحان در مورد اصفهان مطالب فراوانی را به رشته تحریر درآوردهاند که ناشی از حضور گسترده غربیها در ایران برای نخستین بار بود.
موقعیت خاص اقلیمی اصفهان دلیل انتحاب پایتخت صفویان
این سیاحان دلایل انتخاب اصفهان را بهعنوان پایتخت صفویان، ناشی از موقعیت خاص اقلیمی این شهر میدانستند و معتقد بودند شاهعباس اصفهان را به علت موقعیت مناسب جغرافیایی آن بهعنوان پایتخت برگزید و فراوانی آب و حاصلخیزی جلگه آنکه بهوسیله کانالهای متعدد زایندهرود آبیاری میشد به آبادی و توسعه شهر کمک میکرد. تاورنیه سیاح و تاجر معروف فرانسوی نیز معتقد بود شاه با انتخاب اصفهان پایگاهی را ایجاد کرد که از طریق آن میتوانست کشور خود را از طرف جنوب، مشرق و مغرب توسعه دهد.
در این عصر اصفهان به منتهیالیه پیشرفت خود رسید بهگونهای که شاردن مینویسد: "هنگامیکه شاهعباس بزرگ اصفهان را پایتخت خویش قرارداد تصمیم گرفت این شهر را همانطوری که امروز هست زیبا و بزرگ کند. از اینرو نه فقط عموم بزرگان و رجال را مجبور به ساختن بناهای باشکوهی کرد بلکه هر متمولی را که سراغ داشت وادار کرد ابنیه عمومی برای زینت شهر و آسایش مردم بسازند."
همچنین او مایل بود که جانشینانش در اصفهان باقی بمانند و برای زیبایی شهر از هیچ اقدامی فروگذار نکرد. بنابراین در این عصر آرمانشهر اصفهان از یکسو تبدیل به یک باغ شهر باعظمت و از دگر سو شهرسازان صفوی با خلق شاهکارهای معماری و شهرسازی مدرن، گویشی نوین را در آفرینش فضای کالبدی به وجود آوردند.
تحول ساختار گردشگری در ایران با حضور گسترده گردشگران اروپایی در قرن 17
تاورنیه که چندین بار به ایران و اصفهان در دوره جانشینان شاهعباس سفر کرده بود درباره فضای اصفهان مینویسد: "محیط شهر اصفهان به انضمام محلات خارج از شهر، از پاریس کوچکتر نیست اما جمعیتش 10 برابر کمتر است و نباید تعجب کرد که شهر به این بزرگی جمعیت کمی دارد. برای اینکه هر خانواده یکخانه جداگانه و هر خانه باغی مخصوص به خود را دارد. از هر سمت که به اصفهان بروند اول منارههای مساجد، بعد درختان و خانهها نمودار میشود بهطوریکه اصفهان از دور به جنگلی بیشتر شباهت دارد.
بههرحال با توجه به حضور گسترده گردشگران در ایران و اصفهان، ساختار گردشگری در ایران متحول شد، بهگونهای که سدههای هفدهم و هجدهم میلادی، تاریخ ایران به عصر سفرنامه مشهور شد.
انتهای پیام/