به یاد خنیاگر موسیقی جنوب خراسان

یک پژوهشگر حوزه موسیقی مقامی در یادداشتی از ذوالفقار بیتانه گنجینه زنده بشری در سازسازی سنتی و نوازنده دوتار که روز یکشنبه ۱۲ فروردین‌ماه ۱۴۰۳ مرگ مغزی شد و از دنیا رفت، گفت.

کاظم ایمان‌طلب پژوهشگر حوزه موسیقی مقامی در یادداشتی درباره ذوالفقار بیتانه نوشت: به دنبال محمل چنان زار گریم/ که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند

فروردین ۱۴۰۳ چنان بر سر بهار برف سیاه نکبت‌باری به ارمغان آورد که روح در تن مان ‌یخ زد ‌و خشکید. خبر درگذشت یگانه نوازنده دوتار جنوب خراسان که سال‌های سال صدای سازش را از نزدیک ‌شنیدیم زمین لرزه‌ای برکویر وجودمان انداخت ناباورانه.

خدایش بیامرزد پیراهن سپید بلندش و جلیقه کوتاه سیاه رنگش روایت قرن‌ها اصالت از نسل ساده‌پوش خراسانی، نسلی با غیرت به‌جامانده از سربداران را برای ‌آیندگان به یادگار خواهد گذاشت. نسلی که ریزپنجه‌هایش را نخواهد دید ولی خواهد شنید ‌و چه مفتخر بودیم که هم عصر او، صدا و سیمای سازش را از نزدیک زیست کردیم. نوا و سماع ‌ریزپنجه‌های هنرمند شصت ساله فردوسی که قرار بود چند ده بهار دیگر بر صفحه دو تار برقصد در هیاهوی باد و باران بهاری مسحور شد ‌و خسته از چرخ فرتوت روزگار پرده دستان زندگی‌اش در حسرت نغمه‌هایش جا ماند و ‌رفت که برود با حسرتی بر دل ما دوستداران.

 زخمی بر دلم خواهد ماند اگر نگویم ‌که ذوالفقار بیتانه بسیار بسیار زودهنگام تر از این مرگ بهاری مرده بود. دقیقا از روزگارانی که اهالی فن متوجه تفاوت سازش با دیگر هنرمندان و همدوره‌ای‌هایش شده بودند ولی ‌مشکلات خرد و کلانش و ‌گرفتاری‌های شخصی و مریضی‌های ریز و ‌درشتش و سرطان همسرش امانش را بریده بود که امکان دیده شدنش فراهم نشد.

‌آری ذوالفقار چند بار دیگر مرده بود، ‌ما ندیدیم. آن ‌زمان که او را به چشم نوازنده‌ای معمولی و هم‌سطح مطربان می‌دانستند، آن زمان که کنار جاده دستفروشی هندوانه می‌کرد.

آن زمان ..... و آن زمان‌ها

ذوالفقار از سال‌های هفتاد چندین بار مرده بود. متاسفانه باید بگویم استاد بیتانه در زمان و مکان نامناسبی به دوتار ‌دچار شد. پرچم دوتار تربت جام چنان بر آسمان موسیقی خراسان و ‌ایران افراشته بود که فردوس و ‌هنرمندان‌فردوسی دیده نمی‌شدند.

همچنین کج‌اندیشان فرهنگی ‌و مسئولان متعصب دهه هفتاد فردوس و ‌جنوب خراسان‌ نیز عرصه را برای ظهور بیتانه‌ها چنان بسته بودند که گویی فرزند ناخلفشان را باید پنهان کنند. آن سال‌ها هر چه دوتار در ایران معرفی شد و ‌هرچه هنرمند به فستوال‌های بین‌المللی رفتند و هرچه سفر خارجی بود سهم تربت جام بود. مسئولان و نمایندگان مجلس خواف و تربت جام چنان به هنرمندانشان فخر می‌فروختند و آنها را در پر و شال شان می‌چرخاندند و سهم‌خواهی می‌کردند که گویی موسیقی و دوتار و حضور رسانه‌ای فقط حق خودشان و سهم فردیشان است. با احترام به همه آن عزیزان پنجه‌ی

ذوالفقار اگر بالاتر نباشد هم‌اندازه آنهاست و چیزی کم ندارد. آری این چنین بود که استاد بیتانه در زمان و ‌مکان نامناسبی به دوتار ‌دچار شد.

ذوالفقار به تنهایی و در طی سی سال برای اثبات خود و ‌موسیقی پاکش و ‌سازسازی‌اش در جنوب خراسان جنگید. پیچ‌وخم‌های زندگی، میان سالی‌اش را که بایستی بر سکوی افتخارات موسیقی دیده می‌شد را در جاده صعب‌العبور مایحتاج ‌روزمره زندگی انداخت و از آنجا که شریف بود حاضر نبود برای گذران عمر دست به هرکاری بزند حتی از شاگردان سازسازی و ‌دوتارنوازی مبلغی را دریافت نمی‌کرد. جمله‌اش این بود لطف خوشت مارو بس.

بیتانه خنیاگر عارفی بود که هم‌نشینی اش با اساتید شعر و ادبیات منطقه از او فردی متفاوت ساخته بود. غرور و تعصبش بر جایگاه دوتار و انتظاری که خود از خود داشت و البته گرفتاری‌های شخصی‌اش باعث ‌شد از رسانه و جشنواره وهمنوازی دور بماند ‌و اگر نبود زحمات فردی به نام‌ علی مرادزاده میرزایی شاید جامعه موسیقی کشور همین مقدار هم ‌از شیرینی پنجه اش بهره نمی‌بردند.

آگاهی بیتانه بر مقام‌های شرق و ‌شناخت درستش از روایات و پیش درآمدهای مقام‌های خراسان و حضورش در جنوب خراسان و آشنایی با انواع مقام‌های بادی چون دولا چکه دوره و ‌اشترخجو ‌باعث‌ شد کم‌کم ‌پیوندی بین موسیقی زهی شرق و بادی جنوب خراسان با دوتارش ایجاد کند.

او هیچ ملودی را جز مقام‌ها دوبار نمی‌زد ‌همیشه تازگی در بداهه داشت. بسط وگسترش مقام از ویژگی‌های نوازندگی‌اش بود. شفافیت‌، صحیح نوازی، اجرای بداهه بدون ادا و اطوارهای مرسوم و صدای دلنشین (‌بدون گز معمول دوتار) چنان در صدای سازش مشهود بود که درکمتر نوازنده‌ای درجنوب خراسان دیده می‌شد.

هوش او در پرده‌گردانی و چرخش ملودیک مقام‌ها ازاو ‌نوازنده‌ای چیره‌دست و ‌استادی بی‌بدیل به یادگار گذاشت.

اصرار ذوالفقار و ممارست او ‌و ایمانش بر صحت کارش باعث شد تا در دهه هفتاد افرادی چون علی ‌دباغ و علی حداد در دوتار نوازی رشد کنند و در دهه هشتاد در دستان ‌نوجوانان و دانشجویان بی‌شماری در فردوس دوتار دیده شود. بی‌شک ‌او ‌یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های هنری نیم ‌قرن اخیر در هنر فردوس و جنوب خراسان بوده ‌و هست. ذوالفقار بیتانه پنجه‌ای پرمایه داشت و صد حیف از فقدانش. خداوند او و همه ما که در حقش کم‌فروشی کردیم را بیامرزد.

انتهای پیام/

کد خبر 1403011602269

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha