فردین زارعی، فعال رسانه ای در یادداشتی نوشت: معمولا آثار به جا مانده از گذشتگان در دو قالب منقول و غیرمنقول تعریف میشوند که دسته اول به شکل دست ساختههایی چون سفالها، زینت آلات و لوازم و غیره بدست آمده و عموما در موزه آنها نگهداری میشوند و گویای بخشهای زیادی از نوع زندگی و تفکر گذشتگان است. دسته دوم که آثار غیر منقول نامگذاری شدهاند شامل بناها و آثاری از این قبیل هستند که امروزه با رویکردی که مردم پیدا کردهاند و علاقه مند به سنت و آیینهای گذشته شدهاند در مقام مرمت و نگهداری بهینه این سازهها برآمده و الگوبرداری میکنند، که خوشبختانه وزارت میراثفرهنگی نیز اختصاصا در همین مسیر قدم برداشته و پیشقراول است.
امروزه با توجه به رویکرد پست مدرنیته مردم و رویگردانی از دنیای پر زرق و برق و ماشینی که در آن گرفتار شده اند، تنها راه نجات خود را بازگشت به گذشته میبینند که یکی از اصلیترین مظاهر آن بناهای تاریخی است که ناگفتههای بسیاری از روش زندگانی گذشتگانمان را نشان میدهد. با مطالعه و بررسی کارشناسی مردم را متوجه این موضوع کرده که بر خلاف نوع ساخت و سازهای امروزی که هیچگونه توجیه، نظم و نسق منطقی ندارند، این سازهها از پی گرفته تا بامش همگی تابع قوانین و قواعدی است که متناسب با نحوه و نوع زندگی افراد، مصالح موجود، روحیات، سلایق و حتی امنیتشان است و اکنون این انسان مدرن پس از دههها زندگی دوباره پشیمان از این مدل روی به سوی این موارد کردهاند.
خوشبختانه چند سالی است وزارت میراث فرهنگی با احیای برخی از این اماکن، مدل و الگوهایی را رقم زده تا بتوان با تقلید از آن، سازههایی ساخت که روح و احساس بشری در آن جاری شده و افراد زندگی اجتماعی مجددی را آغاز کنند، فردگرایی افول کند و امنیت جسمی و خصوصا روانی آنها تضمین شود.
البته میراثفرهنگی به تنهایی نمیتواند بطور کامل این مقوله را به سرمنزل مقصود برساند همکاری و تعامل برخی دستگاههای دیگر و تجدیدنظر در برخی قوانین دست و پا گیر و ارائه تسهیلات و هموار نمودن مسیر میتواند این موضوع را که به حق واژه هنر برازنده آنست را رونق بخشد زیرا مردم نیز خواهان و مشتاق آنند.
نوع ساخت و سازهای قدیمی معمولا تابع شرایط و ویژگیهای بومی منطقه از همه لحاظ بوده است، چه به لحاظ مسائل انسانی و حواشی آن چه به لحاظ مواد و متریال خاص منطقه و در کل از تمامی جهات نه مانند ساخت و سازهای امروزی که بدون در نظر گرفتن شرایط منطقه و صرفا بدلیل نگاه بازاری و اقتصادی سازههای روزانه مانند قارچ سر بر میآورند که تابع هیچ قاعده انسانی و منطقهای نیست و نتیجه آن رویگردانی مردم از این سازهها است.
بناهای اصیل معمولا به لحاظ مصالح و جغرافیا و موقعیت تابع همان شرایط هستند زیرا طبیعت بهترین معلم انسانها بوده و به همین دلیل مانا بودن و پابرجایی این سازهها بهترین دلیل منطقی بودن این نوع نگرش است. به عنوان مثال با توجه به زلزله خیز بودن برخی مناطق مانند غرب کشور دیدیم که در زلزله چند سال پیش کرمانشاه خیلی از بناهای امروزی و به اصطلاح مهندسی کاملا نابود شد اما هیچیک از سازههای سنتی مرمت شده آسیبی ندید.
حتی مدل آب و هوا نیز به شدت در این مدل سازهها موثر است و امروزه نیز تاثیر آن کاملا مشهود است. ضخامت دیوارها در مناطق سردسیر یا بادگیرها در مناطق گرمسیر و کلبههای چوبی در مناطق مرطوب مؤید این موضوع است.
از بعد امنیتی نیز بلند بودن یا پایین بودن از سطح، عرض ورودیها و کوی و برزنها و یا به لحاظ شخصیت و کرامت انسانی نیز در این سازهها به شدت موارد لازم رعایت شدهاند، به عنوان مثال قرارگیری اتاقها، سرویسها، مهمانخانه، تاسیسات همگی تابع قاعده و قانون بوده چیزی که در ساختمانهای فعلی اثری از آن نمیبینیم.
ظرافت این گونه موارد انسانی را به عنوان مثال میتوان در درهای ورودی ساختمانها و محل قرارگیری آنها دید آنجا که در بدو نواختن درب میتوان فهمید مخاطب زن است یا مرد و اینگونه میتوان فهمید که یک دست ساخته چگونه میتواند نشان دهنده ذهنیت خلاق و متعالی یک فرد باشد.
به هر حال با توجه به اینکه رویکرد روزافزون مردم به سوی سنت هاست بایستی خود دستگاهای دستاندرکار تلاش کنند تا این رویکرد در میان مردم هدایت و پرورش یافته و میزان حضور این نهادها در تخریب بافت ارزشمند تاریخی به کمترین میزان برسد.
انتهای پیام/
نظر شما