مریم قربانینیا نویسنده و عضو انجمن منتقدان سینما در یادداشتی نوشت: «در انتهای شب»، اولین سریال آیدا پناهنده است که پیش از این فیلمهای «ناهید»، «اسرافیل» و «تیتی» را ساخته و به وضوح مشخص است که در آثار سینمایی خود نیز یک سیر صعودی را طی کرده است.
آنچه بیش از هر چیز در سریال «در انتهای شب» خودنمایی میکند، توجه به جزئیاتی است که موجب میشود مخاطب با کاراکترهای قصه ارتباط برقرار کرده، آنها را باور کند و با قصه آنها همراه شود. پناهنده لحظاتی را به تصویر کشیده که تاکنون در هیچ فیلم و سریالی با این دقت و ظرافت به نمایش در نیامده بود؛ مثل سکانسهای داخل محضر که روایتگر حس و حال زن و شوهری است که علیرغم تمام مشکلات و اختلافها حالا که به لحظه سخت تصمیم نهایی رسیدهاند، مشخصا دچار تردید شدهاند اما مثل اکثر افراد به واسطه خشم و لجبازی بر سر موضع خود میمانند و خواهان پایان زندگی مشترک هستند. یا سکانس بحث و گفتوگوی ماهی و بهنام درباره مسائل زناشویی و…
یکی از دیگر نکاتی که پناهنده با دقت و ظرافت مورد توجه قرار داده ادامه تنش و درگیری میان ماهی و بهنام پس از جدایی است که این تنشها و بحثها نشان از خشمها و دلگیریهای فروخورده و سرکوب شده طی ۱۲ سال زندگی مشترک دارد؛ مسائلی که آدمها در حین زندگی به واسطه دغدغههای روزمره یا به دلیل ترس از دعوا و درگیری و بحث و جدل بیان نمیکنند یا به نوعی از مطرح کردنش فرار میکنند و به مرور در اعماق ذهن و قلب آنها تبدیل به تودهای سیاه و چرکین میشود، در حالی که شاید اگر در همان زمان بروز مشکل آن را مطرح، بررسی و حل میکردند کار به اینجا نمیکشید.
کاراکترهای «در انتهای شب» بر خلاف اکثر آثاری که به مسئله طلاق پرداختهاند، همچنان هر دو به هم علاقهمند هستند و نسبت به رابطه شخص مقابل با شخص دیگر واکنشهای عصبی نشان میدهند و این هم جزو مواردی است که موجب میشود مخاطب این شخصیتها را باور کند و با آنها همدل شود.
سختیهای بعد از طلاق برای زنان، کنترل از طرف خانواده و به ویژه پدر، ترس از اینکه افراد فامیل و دوست و آشنا از این اتفاق با خبر شوند و حرف و حدیثهای بعد از آن، تحقیرهای اجتنابناپذیر همچون خروج ماهی از منزل پدر بهوسیله نردبان، تاثیر طلاق یکی از فرزندان بر زندگی و آینده فرزند دیگر خانواده، مواجهه با مشکلات روزمره به تنهایی، سردرگمی برای پذیرفتن شخص جدید یا حتی کسانی که در گذشته افراد حضور داشتهاند، در زندگی عاطفی و احساسی زوج متارکه کرده از دیگر مواردی است که پناهنده هوشمندانه از آنها غافل نشده است.
در کنار این میبینیم که وابستگی و دلبستگی در میان بهنام و ماهی همچنان وجود دارد؛ کما اینکه ماهرخ در بزنگاههای مختلف و در مقابل تمام افراد تمام قد از بهنام دفاع میکند و بهنام در لحظه پیشنهاد ثریا برای شروع رابطه، ناخودآگاه میخواهد به ماهی پناه ببرد. گویی بر این اعتقاد است که آنجه میخواهد ماهی است نه ثریا و در ادامه نیز میبینیم علیرغم احساس تنهایی و استیصال و با وجود محبتها و حمایتهای ثریا، حتی پس از گذشت ماهها از جدایی و با وجود تمام عصبانیتها و دلخوریهایش از ماهی اما نمیتواند یک رابطه جدی و کامل را آغاز کند. ماهی هم همینطور او به انحای مختلف از پیشنهادها و ابراز علاقههای رضا فرار میکند و حتی گاهی در برابر او جبهه میگیرد، محبتهای او را پس می زند و با او تندی میکند.
در کنار ریزهکاریهای مورد توجه قرار گرفته در شخصیتپردازیها، موسیقی نیز درست و به جا و مناسب به کار گرفته شده و بسیار ظریف به کمک قصه و کارگردان آمده است تا حال و هوای قصه را برای مخاطب ملموستر کند.
یکی دیگر از نکات قابل توجه این سریال استفاده از موقعیت مناسب و اشارههای ریز به مشکلات این روزهای کشور است؛ مواردی همچون قطعی و کندی اینترنت، گرانی، نگاههای ضد زن در بسیاری از سطوح جامعه، مسائل ناشی از مشکلات اقتصادی و عدم امنیت مالی برای سرمایهگذاریهایی عادی همچون خریدن خانه و ماشین، مشکلات معیشتی زنان خودسرپرست، آدمهایی که در ظاهر دوست هستند اما تا زمانی که منافعشان در میان نباشد و متاسفانه این روزها بیش از گذشته پررنگ شده است، پارتیبازیها و دستمزدهای کم و عدم امنیت شغلی کارمندان به ویژه در بخش دولتی و….
تمامی اینها فاکتورهایی است که آیدا پناهنده در قصهاش با وسواس و دقت مورد توجه قرار داده و همین نکات است که مخاطب با اینکه حتی در مواردی دچار سردرگمی احساسی به ویژه نسبت به بهنام و ثریا میشود، اما قصه را هر هفته دنبال میکند و به آن علاقهمند است.
منبع: فیلمنت نیوز
انتهای پیام/
نظر شما