مریم خدابنده نویسنده و کارشناس میراثفرهنگی در یادداشتی نوشت: شب یلدا، بلندترین شب سال، همواره با داستانها و حکایتهای شیرین و پرمفهوم همراه بوده است. این شب نه تنها فرصتی برای دورهمیهای خانوادگی است، بلکه زمانی است که حکایتهای قدیمی از دل تاریخ بیرون میآیند و در میان خاطرات و قصهها زنده میشوند. در ادامه چند حکایت زیبا و نمادین مرتبط با یلدا را به زبان ساده بیان میکنم.
حکایت انار و صبر
در سرزمینی دور، باغبانی اناری درشت و زیبا داشت. او هر سال انارها را میچید و با عشق بین مردم تقسیم میکرد. اما یک انار خاص همیشه دیرتر از بقیه میرسید؛ دانههایش تا یلدا کاملاً سرخ نمیشدند. مردم به باغبان میگفتند: «چرا صبر میکنی؟ این انار را همین حالا بچین! » اما او پاسخ میداد: «صبری که یلدا به ما میآموزد، ارزشش بیشتر از هر میوهای است. این انار باید در بلندترین شب سال آماده شود تا یادمان بیاورد که در سختترین لحظهها، بهترین نتیجهها حاصل میشود.» این حکایت به ما میآموزد که صبر وامید همیشه پاداش خود را دارد، حتی اگر در تاریکترین شبها باشد.
خورشید و تاریکی یلدا
در افسانهها آمده است که یلدا، شب نبرد میان خورشید و تاریکی است. در این شب، تاریکی با غرور میگوید: «امشب طولانیترین شب سال است، و این یعنی پیروزی من بر روشنایی!» اما خورشید با لبخندی پاسخ میدهد: «اگرچهامشب طولانیترین شب است، اما پایان آن آغاز روزهایی روشنتر است. هرچه تاریکی بیشتر شود، نور من قویتر خواهد شد.» این حکایت درس بزرگی دربارهامید است؛ حتی در لحظههایی که به نظر میرسد تاریکی غالب شده، روشنایی در راه است.
حکایت پیرزن و کدو
روزی روزگاری، پیرزنی در شبی سرد و طولانی تنها بود. خانهاش تاریک بود و هیچ چراغی نداشت. فرزندانش به دلایلی نتوانسته بودند در این شب نزد او باشند. پیرزن که کدوی بزرگی در گوشه خانه داشت، آن را برداشت و از آن چراغی ساخت. با روشن شدن کدو، پیرزن دعا کرد و گفت: «هرچند تنها هستم، اما این نور کوچک یادم میآورد که گرما و روشنایی در دل هر چیزی هست، حتی یک کدو!» صبح روز بعد، فرزندانش بازگشتند و از اینکه او شب را باامید گذرانده بود، شاد شدند. این حکایت نمادی از سادهزیستی، امید و قدرت درونی انسان است.
داستان هندوانه یلدا
در گذشتههای دور، مردم باور داشتند که خوردن هندوانه در شب یلدا، بدن را برای سرمای زمستان آماده میکند. در یکی از روستاها، مردی هندوانهای بزرگ نگه داشته بود تا در شب یلدا با خانوادهاش بخورد. اما کودکی فقیر که سرمای شدید را تحمل میکرد، از کنار خانه او گذشت و با حسرت به هندوانه نگاه کرد. مرد، هندوانه را برداشت و به کودک داد و گفت: «یلدا بهانهای است برای گرم کردن دلها. این هندوانه بیشتر به تو نیاز دارد تا من.» این داستان نشاندهنده مهربانی و بخشش است که در شب یلدا اهمیت زیادی دارد.
داستان دی و شب چله
در باورهای کهن، شب یلدا آغاز دی ماه و زمانی برای ورود روشنایی و برکت بود. مردم میگفتند که در این شب، تاریکی به اوج میرسد، اما دی ماه که نماد پاکی است، بلافاصله پس از آن میآید و همه چیز را نو میکند. دی به مردم میآموخت که هیچ شبی ماندنی نیست و هر پایانی، آغازی تازه دارد.
این حکایتها نشان میدهند که شب یلدا فقط بلندترین شب سال نیست؛ بلکه فرصتی است برایاندیشیدن بهامید، مهربانی، و پیروزی روشنایی بر تاریکی. یلدا شبی است که یادمان میآورد، زندگی مانند این شب طولانی، پر از لحظههایی است که باامید و عشق، میتوان آنها را به لحظههایی شیرین و خاطرهانگیز تبدیل کرد.
انتهای پیام/
نظر شما