طراز ایرانی در دل ناترازی‌­ها

تقریباً همۀ مردم در روزها و هفته­‌های گذشته واژۀ «ناترازی» را شنیده و یا دربارۀ آن مطالعه کرده­اند. واژه­ای که به تازگی وارد ادبیات رسمی کشور شده و خبر از چالش‌­هایی می­‌دهد که عن‌قریب بخش‌­های فراوانی را در کشور به خود مشغول خواهد کرد و طرح‌­ها و برنامه‌­های زیادی را در ساحت اجرا نمایان خواهد ساخت.

مریم جلالی دهکردی، معاون صنایع‌دستی و هنرهای سنتی وزارت میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی در یادداشتی نوشت: یکی از اخباری که در روزهای گذشته توجه را به خود جلب کرد و نظرهای فراوانی را به خود معطوف ساخت، برگزاری نمایشگاه پیشرفت با حضور شرکت‌های دانش‌بنیان و بخش‌های خصوصی بود که در حسینیۀ امام خمینی (ره) برگزار شد و شرکت‌کنندگان و برگزارکنندگان این افتخار را یافتند تا نمایشگاه مذکور مورد عنایت و بازدید مقام معظم رهبری قرار گیرد. برگزاری این نمایشگاه، در شرایط فعلی کشور، ‌ایده‌ای فراهم ساخت تا نوشتار حاضر به رشتۀ تحریر درآید.

تقریباً همۀ مردم در روزها و هفته‌های گذشته واژۀ «ناترازی» را شنیده و یا دربارۀ آن مطالعه کرده‌اند. واژه‌ای که به تازگی وارد ادبیات رسمی کشور شده و خبر از چالش‌هایی می‌دهد که عنقریب بخش‌های فراوانی را در کشور به خود مشغول خواهد کرد و طرح‌ها و برنامه‌های زیادی را در ساحت اجرا نمایان خواهد ساخت.

اما اشاره به ناترازی، فقط بهانه‌ای است برای ورود به مبحثی که به عنوان ایدۀ اصلی این نوشتار ایفای نقش خواهد کرد. اصولاً، در دل این همه دغدغه و دوندگی و همهمه، گاهی یادمان می‌رود که در گذشته‌ای نه چندان دور، والدین و اجداد ما در یک اتمسفر فرهنگی بسیار متفاوت تنفس می‌کردند. اتمسفری که شاید با امروز قابل قیاس نباشد.

مایلم این اتمسفر را با اصطلاح «طراز ایرانی» شاخص‌ترکنم. برای توضیح باید بگویم واژۀ «طراز» اگرچه از نظر برخی لغت‌شناسان معرب همان «تراز» است، لیکن در گذر زمان و نشست در لایه-‌های بنیادین فرهنگ جامعه، با معانی دیگری ادراک می‌شود که مهمترین آن‌ها را می‌توان زینت‌دهنده، نظم و ترتیب و نقش ونگار جامه و پوشاک دانست. در واقع، طراز و اصلاً «طرز»، واژگانی عمیق بودند که جایگاه مهمی در ادبیات زمان خود داشتند. آنچه که این اتمسفر، فرهنگ و ادبیات را به صورت محسوس و ملموس درآورد، دست‌ساخته‌هایی بود که امروزه با عنوان صنایع دستی شناخته می‌شود.

صنایع دستی یک مفهوم عجیب و یک شیء عجیب‌تر است. مفهومی که به طور سیال میان مهارت یدی و ایدۀ هنری در رفت و آمد است و شیئی که میان پذیرش عنوان «محصول» و «اثر» مردد مانده است. صنایع دستی، پدیداری است که انحصار را درهم می‌شکند و به راحتی اجازه نمی‌دهد در مقوله‌بندی خاصی گنجانده شود. از آن دانش‌آموزانی است که در تمام کلاس‌ها دستش را بالا می‌بَرَد.

هنگام صحبت از مواد اولیۀ بومی، مهارت، تفکر، زیست‌بوم، هویت، اقتصاد، کاربرد، زیبایی، عقیده، تربیت، انتقال دانش نسلی، آموزش و پرورش، اشتغال، جاذبۀ گردشگری، نمادپردازی، سوغات و... تنها پدیداری که می‌تواند در همۀ آن‌ها خود را دخیل نماید، صنایع دستی است. به همین سبب است که در اتمسفر گذشتۀ ایران، می‌توان با محوریت صنایع دستی، مفهومی را مطرح ساخت که شاید برای امروزیان تاحدی غریب به نظر برسد: «اقتصاد هویت‌بنیان».

امروزه اقتصاد رشته‌ای مستقل است که با زبان ریاضیات نوشته و درک می‌شود و صدالبته برای پیچیدگی‌های عصر مدرن ضروری و حتی حیاتی است. اما اقتصاد هویت‌بنیان هم حرف‌هایی برای گفتن دارد که پیشنهاد می‌کنم به آن گوش بسپارید.

صنایع دستی به لحاظ فضای تولید محدودیت بسیار اندکی دارد. حتی برخی از رشته‌های آن تحت عنوان مشاغل خانگی قابلیت حضور در متن و بطن زندگی را یافته و به خصوص، به مادران و زنان خانه‌دار اجازه می‌-دهد در عین انجام وظایف و رسیدگی به آنچه که به‌ایشان محول شده، اعم از امور خانه و تربیت فرزندان، دارای شغلی باشند که معیشت عزت‌آفرین را به ارمغان می‌آورد.

اما نباید صنایع دستی و اقتصاد هویت‌بنیان را صرفاً به زنان محدود کرد، بلکه این، سرایی است که بابش به روی همگان باز است. یکی از راه‌های تربیت و بازاجتماعی‌کردن زندانیان مرد، همین صنایع دستی است که ضمن دور کردن آنان از بزهکاری، درآمدی را نیز به ارمغان می‌آورد و مهارتی را به آنان می‌بخشد که همواره بتوانند گلیمشان را از آب بیرون کشند. شایداین سخن چندان جالب نباشد، اما معتادان نیز در این سرا پذیرفته می‌شوند و می‌توانند در آن فعالیت داشته باشند و اصلاً همین کار، آغازی باشد برای حرکت آنان به سوی یک زندگی سالم. حتی می‌توان از صنایع دستی برای آموزش کودکان یا تمدد اعصاب و تمرکز حواس در برخی بیماری‌های روحی بهره جُست.

لیکن وقفۀ اقتصاد نفتی، عطر صنایع دستی را از ذهن‌ها برده و یاد آن را زدوده است. زمانی نفت، به عنوان مهمترین محصول صادراتی کشور، یکه تاز بود و همه چیز را در سایۀ خود قرار می‌داد. اما بالاخره دوران آن نیز مانند بسیاری از اقتصادها فرارسیده و تحت تأثیر اخباری مبتنی بر باتری‌هایی با عمر بسیار طولانی، رآکتورهای همجوشی، انرژی خورشیدی و بادی و... روز به روز کم‌رنگ‌تر می‌شود.

اتفاقاً همان ناترازی که در ابتدای این نوشتار مطرح شد، به نحوی غیرمستقیم با اقتصاد مبتنی بر نفت و البته گاز ارتباط دارد. محصولاتی که استخراج، تصفیه و انتقال آن‌ها نیازمند سرمایه‌گذاری‌های بسیار عظیم است که البته باید انجام گیرد و کسی منکر آن‌ها نیست. بلکه بحث بر سر این است که نباید تمام تخم مرغ‌ها را در سبد نفت گذاشت. در واقع باید امکانات دیگر را نیز مطمح نظر قرار داد و در شرایط حاضر همۀ آن‌ها را بر اساس ظرفیت‌هایشان به کار بست.

صنایع دستی یکی از این امکانات بی‌بدیل است که در طول تاریخ به بهترین نحو وظایف اجتماعی-اقتصادی خود را انجام داده و هنوز نیز حاضر و تازه نفس آمادۀ ادامه است.

صنایع دستی امروز ایران با قریب ۳۰۰ رشته که در ۱۸ گروه تجمیع شده‌اند، هنوز فانوس نجات اقتصاد و اشتغال‌اند. گروه‌های صنایع دستی عبارتند از نساجی سنتی، بافته‌های داری و غیرداری، پوشاک سنتی، چاپ‌های سنتی، کاشی سنتی، سفال و سرامیک، صنایع دستی چرمی، هنرهای سنتی وابسته به معماری، صنایع دستی فلزی، صنایع دستی چوبی و حصیری، صنایع دستی دریایی، صنایع دستی سنگی، صنایع دستی استخوان، رودوزی‌ها سنتی، آبگینه، صنایع دستی کاغذی، طراحی و نقاشی سنتی، سازهای سنتی و میناکاری. در عین حال، این رشته‌ها از پیشه‌های وابسته به صنایع دستی مانند رنگرزی سنتی و دباغی سنتی و... جدا هستند.

همانطور که مشاهده می‌شود ظرفیت و قابلیت بسیاری برای توسعۀ اشتغال و درآمدزایی وجود دارد که تمامی علایق و سلایق را تحت پوشش قرار می‌دهد. در ضمن باید توجه داشت که صنایع دستی ایران حداقل نیاز به واردات مواد اولیه را دارد و بسیاری از نیازهای آن در این زمینه از داخل کشور قابل تأمین هستند، چرا که اصلاً در همینجا و برای همینجا طراحی و ساخته شده‌اند. همچنین فن و تکنیک طراحی و تولید آن‌ها در همین سرزمین و توسط پدرانمان انجام گرفته و مبتنی بر دانش بومی و سنتی ایرانی هستند.

شاید باورش مشکل باشد، اما همین محصولات برای خارجیان بسیار جذاب و محبوب‌اند و در داخل به عنوان سوغات گردشگری و در خارج به عنوان محصولات فرهنگی صادراتی شناخته می‌شوند. همین موضوع نشان می‌دهد که صنایع دستی ارزش افزودۀ بسیاربالایی دارد. خاک و چوب و فلز و پشم را تحویل می‌هی و گاشی زرین‌فام و منبت سوزنی و قلمزنی نیم برجسته و گلیم تحویل می‌گیری. مهارتِ دست استادکاران است که این مواد اولیه را قیمت و شرأفت می‌بخشد و محصولی جهانی را عرضه می‌دارد.

اما برای تحقق این امر باید توجه داشت که زمینه‌سازی بدون فوت زمان لازم است. این مهم نیازمند توجه حکمرانی دارد که البته قدم‌های ابتدایی آن برداشته شده و تصویب موارد زیر با لطف و عنایت و در شورای عالی انقلاب فرهنگی بسیارامیدبخش بوده است:

- ماده واحدۀ واگذاری کامل فرایند ارزشیابی و صدور گواهی درجه هنری هنرمندان صنایع دستی و هنرهای سنتی و نخبگان و میراث‌داران تمدنی

- آیین‌نامۀ شورای ارزشیابی هنرمندان صنایع دستی‌ و هنرهای سنتی و میراث‌داران تمدنی

- سند ملی توسعۀ صنایع دستی جمهوری اسلامی ایران

گام بعدی برنامه‌ریزی‌های اجرایی است که باید جریان و سریان صنایع دستی در بستر جامعه را تمهید کند و از طریق وارد کردن دانش‌بنیان‌ها به این عرصه، بودجه‌بندی را ایجاب نماید. برای نمونه، برنامه‌ریزی با محوریت صنایع دستی می‌تواند دال مرکزی قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت باشد.

چنین رویکردی می‌تواند در زمینۀ رفع بسیاری از انسدادهای کنونی مفید واقع شود. مثلاً پیوند نسلی که از مهمترین دغدغه‌های فرهنگی روز است به راحتی از طریق ایجاد علاقه به فرهنگ و هنر اصیل ایرانی در کودکان این مهم را برآورده می‌کند. از نظر اجتماعی، سرمایه‌گذاری روی صنایع دستی می‌تواند وفاق و انسجام را در عین تنوع و تعدد اقوام و السنه و لهجات و گویش‌های سراسر کشور به ارمغان آوَرَد.

در زمینۀ دیپلماسی، صنایع دستی قدرت نرم بسیار عالی و متکی به خود محسوب می‌شود که تاب‌آوری بالایی را در پی دارد.

آنچه که صنایع دستی امروز بیش از هرچیز نیاز دارد، «تقویت توجه» است که اگر به طور دقیق برنامه‌ریزی و به صورت صحیح اجرا شود، راه‌ها و باب‌های فراوانی را باز خواهد کرد و در کنار بسیاری از پدیدارهای فاقد هویت اصیل، می‌تواند به مثابه تحقق اقتصاد هویت‌بنیان گره‌های بسیاری را باز کند. این گره‌گشایی از آن سبب است که صنایع دستی دارای مزیت رقابتی است و با امکانات خاص خود به بهترین نحو، مقوّم زنجیرۀ ارزش به شمار می‌آید.

اما این مهم، مستلزم عبور از مرز توصیفِ صِرف و ورود به عرصۀ تفسیر و تشریح و تحلیل ظرفیت‌ها و قابلیت‌های صنایع دستی در سایۀ نگرش جامع و آینده‌پژوهی مبتنی بر عدم قطعیت است. صنایع دستی می‌تواند در حرکتی رو به جلو و سیال، در هر بافتار و زمینه‌ای، با توجه به تعدد و تنوع بسیار زیاد رشته‌هایش، خود را به روز کرده و از طریق انطباق به همزیستی، رشد و جهش تولید دست یابد. جهش تولیدی که بیش از هر چیز دیگری در گرو مشارکت مردم و تحقق اقتصاد هویت‌بنیان با محوریت وفاق ملی است.

همین راه طراز ایرانی است که می‌تواند از دل بیراهۀ ناترازی عبور کند و گذری درخشان را از این‌گذار و گدار رقم زند.

انتهای پیام/

کد خبر 1403111600970
دبیر مرضیه امیری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha