آغاز بهار کُردی، میان واقعیت‌های اقلیمی و روایت‌های اساطیری

تقویم کُردی، برخلاف تقویم‌های رسمی که بر اساس محاسبات نجومی تنظیم می‌شوند، پیوندی عمیق با شرایط محیطی و اقلیمی دارد. در این تقویم، هر فصل نه با عدد و رقم، بلکه با تغییرات محسوس طبیعت، صدای باران، وزش باد، سبز شدن علف‌ها و بیدار شدن زمین تعریف می‌شود.

عزیز مصطفایی، دکترای مردم شناسی و کارشناس میراث ناملموس استان کرمانشاه در یادداشتی نوشت: یکی از مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین موضوعات در تقویم کُردی، تعیین زمان آغاز بهار کُردی است. این مسئله، به دلیل تفاوت‌های جغرافیایی گسترده در مناطق کُردنشین، همواره مورد مناقشه بوده است.

در نواحی گرمسیری، نخستین نشانه‌های بهار بسیار زودتر از دیگر مناطق نمایان می‌شوند. شکوفه‌های بادام در اوایل بهمن سر از خواب زمستانی برمی‌آورند، رودها خروش بیشتری می‌گیرند و شب‌های سرد، رفته‌رفته جای خود را به نسیمی ملایم می‌دهند. اما در مناطق سردسیر و کوهستانی، همچنان زمستان فرمانروای بلامنازع است و برف و یخ‌بندان، زمین را در چنگ خود نگه داشته‌اند. در این مناطق، بهار دیرتر از راه می‌رسد، گویی که طبیعت با آزمونی سخت، موجودات زنده را به چالش می‌کشد تا ببیند کدام‌یک برای ورود به روزهای پرشکوه بهاری آماده‌اند.

این تفاوت‌های اقلیمی باعث شده که زمان آغاز بهار کُردی در روایت‌های مختلف، از ۲۱ تا ۳۰ بهمن متغیر باشد. اما آنچه این موضوع را بیش از پیش جذاب می‌کند، پیوند آن با اسطوره‌های کهن و باورهای مردمی است. اسطوره‌ها، زبان شاعرانه و عمیق مردمانی هستند که با طبیعت زیسته‌اند، آن را درک کرده‌اند و سعی کرده‌اند مفاهیم آن را در قالب داستان‌هایی ماندگار روایت کنند. یکی از این اسطوره‌های شگفت‌انگیز که هنوز در حافظه مردم اورامانات زنده است، داستان «کور سەیا» یا پسر صیاد است.

 «کور سەیا» قهرمان تراژیک بهار

در کوهستان‌های اورامانات، جایی که طبیعت گاه مهربان و گاه بی‌رحم است، داستانی از گذشته‌های دور دهان به دهان نقل شده است. می‌گویند که در ۲۱ بهمن، «کور سەیا»، پسر یک شکارچی، تصمیم می‌گیرد از دل زمستان عبور کند. برخی روایت‌ها می‌گویند که او تخته‌سنگی بر دوش می‌گیرد تا خود را در برابر سرما مقاوم کند، برخی دیگر معتقدند که او بزغاله‌ای را حمل می‌کند، نمادی از زندگی، زایندگی و آغاز نو. اما آن شب، طبیعت روی دیگر خود را نشان می‌دهد. سرمایی وحشتناک می‌وزد، کوه‌ها را در بر می‌گیرد و «کور سەیا» را در آغوش مرگ فرو می‌برد.

اما این پایان داستان نیست. پسر صیاد سه خواهر دارد که با شنیدن خبر مرگ برادرشان، در غم و اندوه فرو می‌روند. آن‌ها هر کدام سه روز برایش عزاداری می‌کنند، و گریه‌هایشان با بادهای زمستانی در هم می‌آمیزد، گویی که خود طبیعت نیز با آن‌ها همدردی می‌کند. عزاداری آن‌ها تا ۳۰ بهمن ادامه می‌یابد، تا سرانجام اشک‌هایشان زمین را نرم کند، سرما را بشکند و بهار را از خواب بیدار سازد.

آیا بهار از ۲۱ بهمن آغاز می‌شود یا ۳۰ بهمن؟

این روایت، همانند طبیعت، دو چهره دارد. برخی بر این باورند که همان روزی که «کور سەیا» قدم در کوهستان گذاشت، یعنی ۲۱ بهمن، آغاز بهار است. آن روزی که سرما را به چالش کشید، قدم در مسیر نو شدن گذاشت و نشان داد که زندگی همیشه راه خود را باز می‌کند. اما برخی دیگر معتقدند که بهار واقعی زمانی آغاز می‌شود که عزاداری خواهران او به پایان می‌رسد، یعنی ۳۰ بهمن؛ زمانی که اشک‌ها، اندوه‌ها و خاطرات تلخ زمستان به سرانجام می‌رسند و زمین برای پذیرش گرمای نو آماده می‌شود.

چه ۲۱ بهمن را آغاز بهار بدانیم و چه ۳۰ بهمن را، آنچه مسلم است، این است که این روایت اسطوره‌ای، چیزی فراتر از یک افسانه محلی است. این داستان، تصویری نمادین از مبارزه با سختی‌ها، از سرسختی در برابر سرما، و از امید به روزهای روشن‌تر است. شاید همین باور عمیق است که هنوز هم مردم مناطق کُردنشین، با تمام سختی‌هایی که طبیعت و روزگار برایشان رقم می‌زند، هرگز امیدشان را از دست نمی‌دهند. آنان می‌دانند که حتی سخت‌ترین زمستان‌ها نیز روزی به پایان می‌رسند، که اشک‌ها می‌توانند زمین را بیدار کنند و که سرانجام، بهار خواهد آمد.

انتهای پیام/

کد خبر 1403120400288
دبیر مرضیه امیری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha