میراث فرهنگی در هر کشور به نوعی منتقلکننده ارزشهای فرهنگی از نسلی به نسل دیگر در طول تاریخ است. دراین حالت خوانش و تفسیری که از میراث فرهنگی میشود اهمیت دارد. در واقع دولتها در راستای تقویت و ایجاد فرهنگ عمومی مشترک برخی ارزشهای فرهنگی مشترک را در میراث فرهنگی یافته و آنها را تبلیغ و ترویج میکننداز این منظر میراث فرهنگی هر کشور می تواند نقش مهمی در تولید سرمایه فرهنگی آن کشور داشته باشد، مشروط به اینکه سیاست فرهنگی کشور بتواند میراث فرهنگی را به شیوهای کارآمد به شهروندان بشناساند و نحوه استفاده از آنها را آموزش دهد.
میزان مراجعه مردم به میراث فرهنگی ارتباط مستقیمی با میزان آموزش آنها در این باره دارد. آموزشی که مبنای شکلگیری سرمایه فرهنگی است . تولید سرمایه فرهنگی در یک کشور منوط به سرمایهگذاری فرهنگی است. البته حوزه فرهنگ و از جمله میراث فرهنگی حتماً باید مورد حمایت دولت و نهادهای دولتی باشد. به عنوان مثال در کشور مالزی دولت به مؤسسات و نهادهایی که با فرهنگ ارتباط دارند، کمکهای مالی اختصاص میدهد که هدف از آن، ترغیب و تشویق ارگانهای فرهنگی در جهت سازماندهی و شکل دادن به برنامههای هنری و فرهنگی است. علاوه بر این شرکتهایی که به نحوی در یکی از فعالیتهای هنری نظیر جمعآوری نسخههای خطی شرکت داشته باشند، از تخفیفهای ویژه مالیاتی برخوردار خواهند شد.
در فرانسه در نظام یارانهدهی به فرهنگ، فرمولهای جالبی وجود دارد. مثلاً در هنرهای نمایشی، در صورت ارائه گواهی معتبر مبنی بر اجرای 43 نمایش، بازیگر از حقوق ماهیانه و ثابت برخوردار میشود. فرانسه تنها کشوری است که شبکههای تلویزیونی آن مجبورند به سینما کمک کنند. سالنهای هنری دارای طبقهبندی از امتیاز خاصی برخوردارند و یک درصد بودجه ساخت و ساز مدارس و دانشگاهها به هنر آراستن ساختمان اختصاص دارد.
سرمایهگذاری فرهنگی اگر با توزیع دموکراتیک دانش در سطح جامعه همراه باشد میتواند به کاهش خشونت و عدم مدارا در جامعه منجر شود .
در جریان این سرمایهگذاری فرهنگی است که شهروندان به مرور یاد میگیرند برای حل و فصل اختلافات خود به شیوههای نرمتر و فرهنگیتر نظیر گفتگو و استدلال و نقد روی آورند. کافی است به نقش موسیقی یا تعلیمات معنوی در کمک به همزیستی مسالمتآمیز افراد و گروههای متفاوت و مختلف اشاره کنیم.
پیر بوردیو جامعهشناس فرانسوی با طرح مفهوم سرمایه فرهنگی میخواهد نشان دهد که جوامع در کنار سرمایههای اقتصادی و انسانی، به سرمایه فرهنگی هم احتیاج دارند. سرمایه فرهنگی در خصوص میراث فرهنگی یعنی اینکه؛
- شهروندان یک کشور هر چند وقت یکبار به دیدن میراث فرهنگی خود میروند؟
- هر چند وقت یکبار به دیدن گالریهای هنری یا موزههای تاریخی میروند؟
- و مهمتر از آن تا چه حد در این مکانها احساس راحتی میکنند و با آثار فرهنگی و تاریخی رابطه برقرار میکنند؟
- چقدر میراث فرهنگی کشورشان برایشان مهم است ؟
- چقدر در حفظ و نگهداشت میراث فرهنگی کشور تلاش می کنند؟
- آیا نسبت به میراث فرهنگی کشور خودشان حساس هستند یا بی تفاوتند؟
متاسفانه نگاه حاکم بر میراث فرهنگی کشور به گونه ای شده است که همگی از دولت انتظار دارند و مشارکت چندانی برای حفظ آثار و ابنیه تاریخی که اکثرا در مناطق دورافتاده قرار دارند وجود ندارد . در برنامه توسعه پنجساله چهارم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دولت و چشمانداز بیستساله کشور توجه ویژهای به این مقوله شده است و شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری سیاستهای کلان بخش میراث فرهنگی را تصویب کرده اند که برخی از آن ها به قرار زیر است:
1- اهتمام برای میراث فرهنگی، تاریخی و طبیعی کشور وظیفهای است همگانی. دولت به عنوان مسئول حاکمیت و سیاستگذار مقدمات قانونی، اجرایاین وظیفه را در عرصههای پژوهش، صیانت، احیا و معرفی فراهم میسازد؛
2- ارائه ارزشهای مستند در میراث فرهنگی کشور در سطح ملی و بینالمللی برای ابقا و ارتقای هویت فرهنگی جامعه؛
3- بالا بردن سطح فرهنگ عمومیدر عرصه میراث فرهنگی و گردشگری با بهرهگیری از ظرفیتهای آموزشی، فرهنگی و رسانهای کشور
- حفظ و مرمت و نگهداری میراث فرهنگی به عنوان سرمایه فرهنگی پیش شرط لازم برای سیاست فرهنگی و اقتصاد فرهنگی است. خراب شدن و از بین رفتن میراث فرهنگی نه تنها باعث کاهش بازدید از آنها میشود، بلکه تأثیر منفی بر افکار عمومی دارد و میتواند این تلقی را ایجاد کند که دولت آن کشور نسبت به میراث فرهنگی و هویت ملی مردم خود بیتوجه است. اگر شکاف میان دولت و ملت هم جدی باشد، ای بسا این بیتوجهی دولت به دشمنی آن با فرهنگ ملی و تاریخ تعبیر شود و گروههایی از مردم در کنار هم جمع شده در صدد مقابله با این بیتوجهی و حفظ میراث فرهنگی باشند. برخی دولتهای ایدئولوژیک نگاهی تحقیرآمیز به میراث فرهنگی داشته آن را نشانه عقبماندگی و ارتجاع میدانند. خرابی آثار تاریخی و فرهنگی در سوریه و عراق توسط گروههای افراطی و مخصوصاً داعش نمونه بارزی در این مورد است که در آن نه تنها میراث فرهنگی به عنوان سرمایه فرهنگی درنظر گرفته نشد.
-آنچه در این میان اهمیت دارد، آگاهسازی مردمان از طریق آموزش همگانی و فرهنگ سازی به این میراث ارزشمند و برنامهریزیهای دقیق فرهنگی، عمرانی در جهت نگهداری از آنهاست، اگر چه پاسداری از میراث فرهنگی وجههای جهانییافته و نهادهای وابسته با تشکیل ستادهایی برای بازیابی و نگهداری از آنها میکوشند، ولی شکی نیست که امروزه ملتها و اقوام برای گفتگو و هماندیشی بیشتر نیازمند شناختیکدیگر و از این رو میراث فرهنگی و یادمانهای تاریخی از مهمترین ابزارهایاین گفتگو است. بنابراین شناختن و شناساندن آثار تمدنی و چهرههای تابناک هر منطقه نه تنها وظیفه دولت هاست بلکه به حکم وظیفه به عنوان سرمایه فرهنگی بر همگان واجب است.
* مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی گیلان
انتهای پیام/