مفاخر و مشاهیر علمی، هنری و فرهنگی کشور و پیشکسوتان این حوزهها که سالها عمر خود را معطوف مطالعه، پژوهش و کشف اسرار میراث کهن یک سرزمین میکنند، از گنجینههای ارزشمند حوزه فرهنگی کشور هستند.
محمد میرشکرایی در یلدای سال ۱۳۲۱ در شهر تفرش متولد شد. پس از عزیمت به تهران دوره دبیرستان را در مدرسه شرف گذراند و انجمن ادبی را زیر نظر استاد ابولقاسم جنتی عطایی به همراه تنی چند از همکلاسیهای خود بنیان گذاشت. در سال ۱۳۴۱ نیز کانون جوانان تفرش را دایر و نخستین دستنوشتههای خود را با موضوعات فرهنگی و اجتماعی در نشریه آن منتشر کرد. او دوره کارشناسی ارشد خود را در رشته فرهنگ و زبانهای باستانی و سپس دوره دکتری را در کشور تاجیکستان گذراند و در سال ۱۳۵۲ به استخدام مرکز مردمشناسی ایران در وزارت فرهنگ و هنر درآمد و مسئولیت حوزه مرکزی (شامل استانهای امروزی تهران، قم، قزوین و البرز) را عهدهدار شد. سرپرست موزه پژوهشی مردمشناسی و تحقیقات روستایی مرکز مردمشناسی ایران، مدیر پژوهشهای مردمشناسی کشور و سپس رئیس پژوهشکده مردمشناسی، سردبیر فصلنامه نامه پژوهشگاه میراثفرهنگی، مدیرمسئول و سردبیر فصلنامه بینالمللی و دو زبانه هفتگنبد، مسئول تهیه پرونده ثبت ملی و ثبت جهانی نوروز در برنامههای سازمان یونسکو و میراثفرهنگی کشور، عضویت در گروه تاریخ هنر پژوهشکده هنر فرهنگستان هنر، عضویت در ۱۴ شورا و کمیتههای ملی از جمله: شورای حکام میراث ناملموس (معنوی) یونسکو در آسیای غربی و مرکزی و… را در کارنامه فعالیتهای خود دارد و همچنین بخشی از آثار او اختصاص به آیینهای سوگواری دارد.
«هنرهای بومی در صنایع دستی باختران»، «جاذبههای فرهنگ سنتی ایران»، «گرفتگی خورشید و ماه در فرهنگ مردم ایران»، «مُهر و داغ بر خرمن و دام»، «زبان مردم ماسوله»، «فرهنگ نمایشهای عامیانه (عامه) ایران» از تالیفات محمد میرشکرایی است. از او همچنین تاکنون مقالههای بسیاری در زمینه فرهنگ و هنر ایران منتشر شده است. تجلیل از چهرههای ماندگار و پیشکسوتان حوزه میراثفرهنگی نقشی به سزا و تاثیرگذار و چراغ راهی برای نسلهای آینده خواهد بود چرا که این بزرگان با کوله باری از تجربه تا امروز میراثدار مواریث فرهنگی ما بودهاند.
امید است بتوان در سالهای متمادی از مفاخر استان تجلیل شود چرا که برگزاری این نوع آیینهای نکوداشت اولین و موثرترین قدم در شناسایی، ارزشمندی و حفظ ارزشهای فرهنگی ایران اسلامی است.
ندانی که ایران نشست من است/ جهان سربهسر زیر دستِ من است
هنر نزد ایرانیان است و بس/ ندادند شیر ژیان را بهکس
(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
انتهای پیام/