چکش عشق بر سندان چلنگر البرزی/ نگرانی هنرمند چلنگری البرز از آخرین نفس‌های این میراث در خطر

هنرمند چلنگری البرز که جزو آخرین هنرمندان این هنر در خطر نابودی است، می‌گوید: دوست دارم هنرم را به دیگران آموزش دهم اما نه مکان مناسبی برای آموزش دارم و نه از لحاظ مالی توان شروع این کار را دارم. اگر می‌گویند آخرین نفری هستم که این هنر را دارم و در خطر نابودی است دوست دارم هنرم را آموزش دهم تا این هنر از بین نرود.

می‌گوید عشق است که او را به اینجا کشانیده است. اینجا که حالا جزو آخرین نفرات و شاید آخرین نفری باشد که صاحب هنریست که به عنوان میراث در خطر نابودی کشور به ثبت رسیده است. می‌گوید «نمی‌دانم یک ساعت یا یک روز دیگر اگر نباشم چه بر سر این هنر می‌آید». هنر ساخت قفل های رمزدار بر اساس حروف ابجد و نیز شیوه چلنگری سنتی میراثی است اصیل که به استناد هنر محسن کیانی استاد خبره این هنر در فهرست میراث ناملموس ملی کشور از استان البرز به ثبت رسیده است؛ افزون بر این‌ها او نشان درجه یک هنری و چند نشان ملی را نیز در کارنامه هنری خود دارد.

همه آنچه به عنوان این میراث ارزشمند از او بر جای مانده در یک کارگاه کوچک چند متری شکل گرفته که از زمین تا سقفش قفسه‌هایی پر از آهن و چکش و سمباده و انواع و اقسام چیزهایی است که حتی فکرش را نمی‌کنیم خروجی آن‌ها بتواند آنقدر زیبا و پیچیده باشد. آثار سوختگی و زخم روی دست‌هایش توجهم را جلب می‌کند، فکر می‌کنم چه هنر خشنی باید باشد، دست و پنجه نرم کردن با آهن و فولاد. چشمم می‌خورد به برگه آچهار ساده‌ای که با خطاطی زیبایی روی آن نوشته «همان به که نیکی بود یادگار» و از این دست اشعار زیبا که در گوشه و کنار قفسه‌های آهنین نصب شده، فضا را تلطیف می‌کند. ناگفته نماند درآخر وقتی با دستان سیاه از لمس آهن اما رویی گشاده از درک کمی از آن همه عشق از کارگاه خارج می‌شوم، فکر می‌کنم خشن واژه‌ای است که فرسنگ‌ها از این هنر فاصله دارد و چیزی جز عشق، ظرافت و خلاقیت نیست که آهن سخت را نرم و به آثار هنری بی‌بدیل تبدیل می‌کند.

گفت‌وگوی زیر حاصل گذران ساعتی چند در کارگاه چلنگری استاد محسن کیانی است که در ادامه می‌خوانید. 

چلنگری را از کی آغاز کردید؟

حدود نیم قرن است که پیشه‌ام چلنگری است و از وقتی 10، 12 ساله بودم این کار را نزد برادرم آغاز کردم. همان زمان به دلیل ارادت به امام حسین(ع) به علامت‌سازی علاقه‌مند شدم بنابراین نزد حاج محمود گلمحمد که در چهار راه سیروس علامت سازی می‌کرد کار کردم و تکنیک‎های علامت سازی که حاصل 40 سال تجربه‌اش بود را در هشت ماه به من آموزش داد. از حدود 25 سال پیش به ساخت قفل های رمزدار بر اساس حروف ابجد هم می پردازم که در فهرست میراث ناملموس کشور به ثبت رسیده است.

چه محصولاتی می‌سازید؟

انواع و اقسام وسایلی که بتوان با آهن ساخت و ایده‌اش در ذهنم شکل می‌گیرد را می‌سازم. زنگ‌های زورخانه‌ای، قلاب‌های هیکلی، انواع قفل‌های رمزی، قلاب‌های گردان، علامت‌سازی، چراغ و... همگی آثاریست که با خلاقیت می‌سازم و همانطور که می‌خواهم به آهن سخت شکل می دهم.

\"\"

آهن خاصیتش سختی و سفتی است اما شما این آهن سخت را با علاقه‌ای عجیب نرم و تبدیل به آنچه در ذهن دارید، می‌کنید. این کار سخت چقدر زمان می‌برد؟

بارها شده که یک ماه فقط چکش زده‌ام تا توانسته‌ام آهنی را نرم کنم و آن را به شکلی که می‌خواهم در بیاورم.

معروف‌ترین آثار شما مجموعه قفل هایی است که با رمزگذاری خاصی بر اساس حروف ابجد باز می‌شوند و ظاهرا سیستم پیچیده‌ای دارد که هر کسی قادر به انجامش نیست. کمی در این باره توضیح می دهید؟

می‌زند به کوی شاعری و می‌گوید «قفل ما باشد طلا الماس نیست/ رمز او جز حضرت عباس نیست». مجموعه قفل پنج تن را با ارادت قلبی و با نام پنج تن از حضرت محمد(ص) تا امام حسین(ع) ساخته‌ام که بر اساس حروف ابجد باز می‌شوند و از طلا در ساخت این کارها استفاده کرده‌ام. به دلیل شیوه خاص و خلاقیتی که در این کارها استفاده کرده‌ام در فهرست آثار ملی کشور نیز به ثبت رسیده‌اند.

\"\"

آیا کارهایتان در خارج از ایران و موزه ها نیز برده شده است؟

بله برخی کارهایم را به شهرهایی چون اصفهان فروخته‌ام که به کشورهای خارجی چون انگلیس برده شده است. مدتی نیز به دعوت موزه ملی، کارهایم در این موزه به نمایش گذاشته شد. پیشنهاد خرید قفلها هم از جاهای مختلف چون موزه‌ها وجود داشته ولی ارزش واقعی کار معمولا پیشنهاد نمی‌شود، اگرچه نمی‌توان بر روی چنین اثر هنری قیمت گذاشت.

طرح کارهایتان را از کجا می‌آورید؟

کارهایی که می‌سازم همه طراحی خودم است و طرح‌ها را از ذهنم دریافت می‌کنم. گاهی نیمه شب طرحی به ذهنم می‌آید وهمان زمان آن را بر روی کاغذ می‌آورم و گاهی هم در هنگام پیاده کردن طرح با آهن، خلاقیت جدیدی در آن ایجاد می‌کنم.

برای انجام کارهایتان چقدر وقت می‌گذارید؟

وقت زیادی را صرف کارهایم می‌کنم تا تکه‌هایی از آهن که به نظر نمی‌آید قابلیت تبدیل به چنین محصولاتی را داشته باشند تبدیل به طرح‌هایی که در ذهنم است کنم.

به نظر می‌آید کار خشنی باشد. اینطور نیست؟

اتفاقا اصلا کار خشنی نیست و ظرافت زیادی دارد. اگر ذره‌ای عصبانیت و حال بد داشته باشم نمی‌توانم کار کنم و در نهایت آرامش کار می‌کنم. همیشه به کوه می‌روم. درواقع از کوه انرژی زیادی می‌گیرم و تاثیر زیادی بر ایده گرفتن برای کارهایم دارد.

از درآمد حاصل از این کار راضی هستید؟

اکنون شرایط با محدود شدن فضای مجازی سخت شده است و بر روی فروش من نیز تاثیر گذاشته است.

مشتریان شما از بین چه کسانی هستند؟

کسانی که از این هنر سر در می آورند و عشق این کار را دارند و دنیایی از هنر و عشق را در یک تکه آهن می‌بینند این آثار را می‌خرند.

آیا تسهیلات حمایتی نیز دریافت کرده‌اید؟

تا کنون وامی دریافت نکرده‌ام زیرا مراحل و تضامین بانکی سخت است.

شما دارای گواهینامه درجه یک هنری در رشته خود هستید و چند نشان ملی نیز دارید کمی در این مورد توضیح می دهید؟

در سال 94 دو اثرم شامل سگک کمربند طرح قو قلمزنی و سگک اسلیمی نشان ملی مرغوبیت را دریافت کردند. در سال 98 نیز قفل رمزی نشان مرغوبیت ملی دریافت کرد. در سال 1400 نیز مهر اصالت صنایع دستی را برای دو اثر زنگ زورخانه و قلاب علم دریافت کردم. همچنین شیوه سنتی چلنگری و قفل‌های رمزدار بر اساس حروف ابجد در فهرست آثار ملی کشور از استان البرز به استناد آثار من به ثبت رسیده است. در مسابقه ملی طراحی و ساخت صنایع دستی با محوریت رشته‌های در حال فراموشی نیز جزو برگزیدگان مورد قدردانی قرار گرفتم.

\"\"

تا به حال به آموزش این هنر که در خطر نابودی هم قرار دارد، فکر کرده‌اید؟

بله، اما این کار نیاز به حمایت دارد. خودم دیگر توان کافی برای کار ندارم و دوست دارم هنرم را به دیگران آموزش دهم اما نه مکان مناسبی برای آموزش دارم و نه از لحاظ مالی توان شروع این کار را دارم. اگر می‌گویند آخرین نفری هستم که این هنر را دارم و در خطر نابودی است دوست دارم هنرم را آموزش دهم تا این هنر از بین نرود. نگاهی با نهایت عشق به یکی از کارهایش می‌اندازد، آهی می‌کشد و می‌گوید: حیف است که این هنر دیگر تکرار نشود.

حسش آنقدر عمیق است که ناخودآگاه می‌پرسم وقتی یک اثر را خلق می‌کنید چه حسی دارید؟

تا چندین روز کارم را با خودم به خانه می برم و به آن نگاه می‌کنم. زیرا خودم ذوق بیشتری برای چیزی که خلق کرده‌ام دارم. شاید به چشم شما یک تکه آهن باشد ولی برای من یک دنیاست و اگر از لحاظ مالی نیاز نداشته باشم آثارم را نمی‌فروشم. حتی این عشق باعث شده برخی مواقع چند ماه وقت و انرژی‌ام را برای یک تکه کوچک بگذارم و خودم را وقف کارهایم کنم.

کسی که بخواهد به این کار روی بیاورد چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

ایده و خلاقیت، قدرت جسمی و ذهنی و در نهایت عشق که از همه چیز بالاتر است. فکر می‌کنم اگر 10 نفر به آموختن این کار روی آورند شاید یک نفرشان بتواند آن را ادامه دهد زیرا کاری سخت و تماما دستی است. ولی فکر نمی‌کنم جوانان امروزی صبوری و عشق لازم را برای درست کردن این آثار داشته‌باشند.

اگر به گذشته برگردید، دوباره این کار را انتخاب می کنید؟

این کار را با علاقه و عشق انتخاب کرده‎ام و هنوز هم دوستش دارم. با وجود همه سختی‌ها عشق خاصی به کارم دارم.

در پایان گفتگویم با این هنرمند استادکار فکر می‌کنم که عشق و صبوری است که چنین کارگاه کوچکی را با دنیایی کاملا متفاوت از جهان سریع و پرهیاهوی بیرون سرپانگه داشته‌ است تا آثاری را خلق کند که در نوع خود بی‌نظیرند و ای‌کاش حمایت‌های لازم برای آموزش و تدوام این هنر ناب در حال فراموشی  هر چه سریع‌تر فراهم شود.

گفتگو از شیما عبداله خانی، خبرنگار میراث آریا/ استان البرز

انتهای پیام/

انتهای پیام/

کد خبر 14020316537499

برچسب‌ها