محمدرضا امیری نژاد، سرپرست معاونت میراثفرهنگی استان گیلان در یادداشتی نوشت: سال ۱۳۴۰ هجری شمسی و در اثنای بررسی و شناسایی آثار تاریخی حوزه استان گیلان کشف ۵۳ گور با قدمت تقریبی ۳ هزار و ۵۰۰ سال متعلق به سرداران و سلاطین با انبوهی از اشیای منحصر به فرد از جمله انواع جامهای طلایی، زیورآلات، ابزار رزم، وسایل آشپزخانه و سایر اشیای فاخر نه تنها ایران بلکه جهان را به شگفتی و تحسین واداشت.
دره گوهررود یا همان منطقه مارلیک در فاصلهی ۱۵ کیلومتری شهر رودبار در روستای نصفی از توابع بخش رحمتآباد و بلوکات شهرستان رودبار استان گیلان واقع شده که به لحاظ برخورداری از آثار باستانی متنوع، در مباحث باستانشناسی ایران دارای اهمیت ویژهای است.
در این راستا و به منظور بررسی و شناسایی محوطهها و گورستانهای باستانی، تپه مارلیک «چراغعلی تپه» توسط هیاتی به سرپرستی دکتر نگهبان فقید مورد کاوش قرار گرفت که همانطور بیان شد با کشف آثار و اشیای ارزشمند، برگ زرین دیگری بر افتخارات این سرزمین کهن افزوده شد.
مکانی که محل زندگی مار است و یا سرزمین قوم مارد یا آمارد از وجوه تسمیه مارلیک بوده و از آن حیث چراغعلی گفته میشد که اسم مالک تپه چراغعلی بوده است.
علاوه بر تپه مارلیک که گورستان سلاطین بوده، تپه پیلاقلعه «قلعه بزرگ» از دیگر محوطههای شناخته شده منطقه میباشد که با معماری سنگ، خشت و آجر محل سکونت اقوام مختلف در طول تاریخ بوده است.
زینب بیجار، دور بیجار، قشلاق و تپه جازمکول از دیگر محوطهها و گورستانهای باستانی دره گوهرود هستند که در کنار تپه مارلیک، اهمیت منطقه را دوچندان کرده است.
اکنون پس از دههها از کشف گورستان مارلیک و آثار بیبدیل آن، سخنها رانده شده و چه مقالهها و کتابها که به رشته تحریر نیامده است. هر کس از دریچهای خاص به مقوله مذکور چشم دوخته و بنا به فراخور شرحی از احوال مارلیک یا همان چراغعلی تپه را بیان کرده و البته همه فعل و انفعالات علمی و غیرعلمی در جای خویش لازم و قابل قدردانی است.
آنچه که در این میان نباید از آن غافل ماند، غره نماندن در مارلیک است، با علم به اینکه میدانیم به حتم باید برای این فرهنگ و هنر ناب بسی فخرفروشی نمود.
آن هنگام که نتایج کاوشهای رسمی دولت و به ویژه غیررسمی که توسط مردم «بخصوص بحبوحه انقلاب در منطقه رحمت آباد» و حفاران غیرمجاز مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد، بخوبی نشان میدهد که منطقهی مذکور خاستگاه و جولانگاه دهها فرهنگ و تمدن مشابه مارلیک بوده و البته زهی افسوس که تاراج آثار، دست ما را از شناخت بیشتر فرهنگ و تمدنهای منطقه کوتاه نموده است.
به هر حال مارلیک از هر جنبه کنکاش شود، کم نظیر و در مقایسه با تمدنهای مشابه بینظیر است، جامها و زیورآلات طلایی ارزش مادی را، گورستانها و تعداد اشیا و ابزارآلات کمیت را، تنوع، نوع جنس و کاربری وسایل، شیوه زیستن را و اطلاعات حاصل از کاوش باستان شناسی، تاریخ را برای مان نشانه رفته و در نوع خود از زندگی با کیفیت آن دوران پرده بر میدارد.
به جرات میتوان گفت که نوع گور و بخصوص اشیای داخل آن تا حدود زیادی از شیوه و سبک زندگی دورانهای مختلف حکایت دارد، همان گونه که اشیای نفیس متعلق به قشرهای مختلف مردم در مارلیک، زندگی اشرافی آن دوران را بازگویه کرده و اطلاعات ذی قیمتی بدست میدهد.
پیکرک گاو و گاوآهن، از زندگی مبتنی بر کشاورزی میگوید و آن دگر «پیکرک قاطر با بار» بیگمان بر زندگی کوچ نشینی تاکید دارد. استقرار بر بالاترین نقطه از منطقه، نبود امنیت را به تصویر کشیده و سلاحهای مختلف نیز تاییدی مضاعف بر این نظریه است.
وسایل اسباب بازی کودکان نشان میدهد که جامعه از کودکان غافل نبوده و علاوه بر امورات روزمره از جمله معیشت و امنیت، مسائل مختلف زندگی نیز مد نظر قرار گرفته و به نوعی برای آن برنامه ریزی میشده است.
بیشک از هر دریچه که به تمدن مارلیک چشم بدوزیم، شگفتی و حیرت سرتاپای وجودمان را در برگرفته و ناخودآگاه به چیره دستی و تواناییهای مردمان آن دوره صحه میگذاریم. بارها در محافل علمی موضوع بومی بودن اشیای مارلیک با وارداتی بودن آن به چالش کشیده شده و نظرات مختلفی درباره آن مطرح شده است. گروهی با دلایلی آن را بومی و گروهی دیگر هنر آن را وارداتی دانسته و در این راستا قلم فرساییها انجام شده است.
امروز فارغ از هر گونه اظهار نظر «که هر یک از آنها در جای خود قابل احترام است» آنچه به چشم و به عقل توامان زینت میبخشد، شکوه و عظمت وصف ناپذیر تمدنی است که در یک مکان خاص از سرزمین پرگوهر ایران پیش روی جهانیان قرار گرفته و به سهم خویش در بعد فرهنگی برایمان آبروداری کرده است، حال چه تفاوت میکند بومی منطقه باشد یا نقطهای دیگر از سرزمینی پهناور به نام ایران که همه نامها در مقابل نام با مصمای او رنگ میبازد.
انتهای پیام/
نظر شما