آتوسا مومنی، رئیس مرکز مطالعات منطقه ای پاسداری از میراث ناملموس در آسیای مرکزی و غربی یونسکو در یادداشتی پیرامون برپایی نمایشگاه «شکوه ایران باستان» در چین نوشت: بدون تردید این روزها روایتگری از شکوه ایران باستان و تبلور جلال حکمرانی فرهنگ به منظور تقویت و تحکیم صلح و توسعه، در قلب تپنده آسیا، موجب مباهات و سرافرازی ملت ایران است که هر یک از متخصصان و جویندگانِ نتایج این ابتکار عمل ارزشمند، از منظری به این مهم پرداختهاند که از هر سو قابل قدردانی و قابل توجه وافر است.
آنچه مرا بر آن داشته که در خصوص اهمیت و ارزش این روایتگری متقن و مزین به شواهدی از سه هزاره فرهنگ و مدنیت ایران در انگارهای بهنام کاخموزه پکن موسوم به «شهر ممنوعه» تعمق کنم؛ تنها اهمیت معرفی، آگاهی افزایی و رجوع به اشتراکات فرهنگی دیرپا میان ما و ملت بزرگ چین نیست، بلکه اهتمام به ظرفیتسازی برای پیوند میان این فرهنگهای باشکوه بشری است که هریک از بزرگترین گهوارههای تمدن در جهان شناخته می شود. لذا برای اشاره به اهمیت ظرفیتسازی، با مروری بر پیشینه روابط میان ایران و چین از زمانی دورتر از این سه هزاره وام می گیرم. باستان شناسی را مادر علوم میشناسند و من در این مجال به دامان مادر رجوع می کنم و با مروری بسیار موجز در منابع باستانشناسی از تاریخی دورتر روابط این دو تمدن بزرگ را پی میگیرم.
بر اساس منابع باستان شناختی ارتباطات فرهنگی میان ایران و چین به دوران نوسنگی بازمیگردد که نخستین موج مهاجرت از زاگرس مرکزی در حدود 9 هزار سال قبل به شمال شرق ایران (حصار) و سپس به ترکمنستان (گردنه ابشیر) و پس از آن به شمال غرب چین از طریق جوامع کشاورز انجام شده است لذا ارتباط میان ایران و چین، ریشهای 10 هزار ساله را شهادت میدهد و این مهم درحالی است که در پی این مهاجرتها، ارتباطات فرهنگی و تجاری در دورههای بعد رونقی چشمگیرتر یافته و روابط میان ایران و چین در عصر مفرغ به قلب تپند آسیای مرکزی بدل می شود و تجارت در این دوره به اوج خود می رسد.
در دوران هخامنشی ارتباطات همچنان بر مدار جریان برقرار مانده و اگرچه نخستین مهاجرت جوامع کشاورز از ایران به چین است اما در سایه این مهاجرتهای سازنده و دو سویه در هزاره اول پیش از میلاد مسیح مهمترین منابع غذایی مشرقیان (برنج) در چین اهلی می شود و آز آنجا به ایران تسری می یابد.
در دوره اشکانی که چین وارد عصر امپراطوری خود میگردد و سلسله «هان» را به عنوان امپراطوری بزرگ چین پایهگذاری میکند ارتباط با ایران گستردگی فزونتری مییابد و تعاملات در وجوه مختلف برقرار میگردد که در سایه این ارتباطات، آثار نفوذ فرهنگی ایران در جای جای چین در این دوره مشهود است. در جریان این تعاملات فرهنگی متداوم، در دوره های بعد تاثیر آیین زرتشتی در آیین شمنی و نقش آتش مقدس در میان مغولها والنهایه شکوه فرهنگ و تمدن اسلامی را هنر کاشیکاری را در جای جای سرزمین چین مشاهده می کنیم و ترویج هنرهای مستظرفه سفالینه ای را با هنر سفال آبی و سفید از چین در دوران صفوی در سایه ارتباطات تجاری، سیاسی، فرهنگی به بالندگی شاهدیم و در تنیدگی های فرهنگی میان این دو گهواره بزرگ تمدنی را از پیش از تاریخ تا شکوه مدنیت به شهادت اسناد و مدارک متقن باستان شناسی صحه میگذاریم.
اما آنچه که امروز به عنوان نمایشگاهی از فرهنگ و تمدن ایران در چین به تدبیر دولت و دیپلماسی بالنده میان دو کشور جاریست، در پی ابتکار عمل وزارت میراث فرهنگی و به تدبیر و اهتمام ارزنده قائممقام وزیر و معاون میراث فرهنگی کشور آقای دکتر دارابی محقق شده است که جای قدردانی و هزاران بار سپاس و دست مریزاد است.
علاوه بر دستاوردهای ارزشمندی چون تقویت تعاملات فرهنگی که در سایه ی بهره گیری از دیپلماسی مکمل در سیاست های آسیایی محقق شده است، اهمیت دیگر این نمایشگاه، در جلب جامعه علمی وآکادمیک به حوزه ایران و ایرانشناسی است که دانشگاههای معتبر و برجسته این کشور برای انجام تحقیقات ایران شناسی، باستان شناسی و مرمت در ایران علاقمندانه اعلام آمادگی کردند.
و اما قدرت نرم ظرفیتسازی فرهنگی: نمایش این 211 قلم شیء فرهنگی-تاریخی مکشوفه از محوطههای باستانی ایران که روایتگری فرهنگ و تمدن ایران را آنگونه ارائه کرده که بلیت های آن برای ماه آینده پیش فروش شده است آیا یک فرصت ظرفیت سازانه ی بی بدیل را برای ما ارمغان نداده است؟ آیا روح مشرقی ما را یکبار
دیگر در مهمترین و موفق ترین کشور مشرق زمین دوباره به منصه ظهور قرار نداده است؟ یا ما را به یادآوری تبادل تجارب سازنده و بهره ورانه وا نداشته است؟
علاقه مندان به حوزه گردشگری فرهنگی نیک آگاهند که چین به عنوان جهارمین کشور پهناور جهان و به مثابه دومین کشور پر جمعیت جهان، بالاترین آمار توریسم فرهنگی را در جهان به نام ملت خود در کارنامه دارد. با علم به این مهم آیا مردم این کشور پس از این استقبال برجسته برای بازدید از این نمایشگاه، در خرید سبد فرهنگی خود گردشگری را کالای ارزشمند شان برنامه ریزی نمی کنند؟ یقینا در سایه این آگاهی افزایی و روایتگری درست و فراخور شان ملتی بزرگ و هویتی تاریخمند راهی روشن و ظرفیتی ممتاز برای پاسخ به اشتیاق و هیجان حضور این تشنگان فرهنگ در میدان، حضوری عنقریب در ایران فراهم شده است.
در این نمایشگاه علاوه بر بازدید محققان، باستان شناسان، گردشگران و... که همواره مخاطب حوزه فرهنگ هستند حضور عامه مردم شگفت انگیز و مایه مباهات است که اشاره بدان ارزشی مضاعف دارد. مردم چین از جمله ملت هایی هستند که مطالعاتشان را به زبان ادبیات خود ترجیح می دهند و اکنون در این نمایشگاه به زبان خود از این آثار، روایت های فنی و تخصصی را دریافت می کنند لذا از آنجایی که شناسنامه های هویتی این آثار برای تمامی اقشار ملت چین قابل مطالعه است، یکباره مخاطبان آن را به کل جامعه علاقه مند به فرهنگ بدل می سازد و این ظرفیت موجب درک عمیق تری از فرهنگ ایران برای انها میگردد و ایران را در گام پس از این بازدید، هدف گردشگری فرهنگی خود می سازد تا در عرصه گسترده موزه ها در سراسر کشور و در سایه بازدید از آثار و ابنیه ارزشمند و محوطه های فرهنگی و تاریخی و پایگاه های ملی و جهانی ما که برخی از اقلام موجود در نمایشگاه چین برآمده از لایه های باستانشاختی آن هاست، عزمی را در بازدید از آن ها جزم سازند.
تأکید می کنم شکوه ایران باستان با معرفی و روایتگری از 211 قلم شیء در قلب تپنده مشرق زمین در چین، تریبونی برای خوشامدگویی به محققان، گردشگران و هنرمندان و ملتهایی است که عزمی برای لمس و ادارک عمیقی از عظمت فرهنگ ایران را با حضور و تجربه ای در میدان جزم دارند.
اگرچه موزه ها را گنجینه ای از مواریث فرهنگی مردگانی می دانند که هزاره ها پیش رخ در نقاب خاک کشیده اند اما به روایتی موزه ها معرف میراثهای زندهای از تعامل میان انسان و طبیعتند که اگر به روایت درستی مبتنی دانش باستان شناختی در پیوند با شریانهای حیات از نمودهای جاری در میان نسل امروز، میتوانند میراث زنده بشری شناخته شوند و همچنان در مسیر صلح و توسعه پایدار نقشی کلیدی را ایفا کنند.
انتهای پیام/
نظر شما