رضا کوشکی کارشناس ارشد جامعهشناسی استان لرستان در یادداشتی نوشت: ظهور جامعهشناسی در اروپا در اواخر قرن نوزدهم اتفاق افتاد.
این پیدایش در زمینه اجتماعیتاریخی آن دوران و همزمان با شکوفایی اقتصادی اروپا و میل به شناخت ملل دیگر (others) حاصل شد.
اروپاییان تمایل زیادی به دانستن درباره ملل دیگر داشتند و این تمایل از طریق مطالعه نوشتههای سفرنامه نویسان، فتوحات جنگی در نقاط دیگر دنیا و اشیای باستانشناسی منتقل شده به موزههای آنها، بیشتر شده بود.
همچنین مردم عادی اروپا از طریق بازدید از موزهها که در اواخر قرن نوزدهم با گشایش موزههای عمومی حاصل شد، تمایلشان به شناخت مردمان سازنده اشیاء به نمایش درآمده درون موزهها و سفر به سرزمینهای آنها دو چندان شد.
بعد از این زمان، تعریف انجمن بینالمللی موزهها ایکوم از موزه، در سال ۱۹۹۵ تغییر کرد و بر اساس این تعریف جدید موزه به عنوان یک موسسه دائمی و در خدمت به جامعه و توسعه آن، و باز به روی همگان که شامل فراگیرندگان، اجتماعات و نمایش برای اهداف مطالعاتی، آموزش و لذت از شواهد مادی مردم و محیطشان است (وودهد و استنفیلد، ۴:۱۹۹۴ -۳ و الگزاندر و الگزاندر، ۲۰۰۸: ۳) مطرح شد.
موزههای عمومی در مقابل موزههای خصوصی پیشین ظاهر شدند و نقش مردم و اجتماعات در این موزهها پررنگتر شد.
حضور مردم در موزه ها و بازدید از آثار به جای مانده از گذشتگان، موضوع هویت بهویژه تاثیر موزه بر آگاهی ملی (وودهد و استنفیلد، ۶:۱۹۹۴) را مطرح کرد و به دنبال آن موزههای ملی در نقاط مختلف دنیا ظاهر شدند.
اکتشافات باستانشناختی نیازمند تفسیر توسط حوزههای مختلف علمی بود و در این میان جامعهشناسان به یاری باستانشناسان آمدند و به بررسی نقش موزهها در هویت، اقتصاد، حس غرور و افتخار، حس همبستگی ملی (مک لئان، ۲۰۰۳: ۱۵۳) و قومی، حس حقارت، حس تعلق مکانی (هولسچر،۲۰۱۱: ۲۰۰)، مقایسه، الگوپذیری، رفتار گردشگران و... پرداختند. اشیاء کشف شده توسط باستان شناسان اروپایی، ایده دیگران یا(others) (کرنگ و همکاران، ۲۰۱۰: ۵) را برای مردم به شکلی ملموستر به وجود آوردند.
مردم میخواستند بدانند سازندگان این اشیا چه کسانی بودهاند؟ چه زمانی این اشیا را ساختهاند؟ چرا آنها را ساختهاند؟ در حال حاضر در کجای کره زمین زندگی میکنند؟ آیا آنها از ما متمدن تر یا عقب ماندهتر بودهاند؟ و سوالاتی از این قبیل. این چنین سوالاتی راه ورود جامعهشناسی و حتی علوم دیگر را به جامعه باستانشناسان باز کرد.
بنابراین برای پی بردن به ساختار اجتماعی، قشر، طبقه، گروه، سن، جنسیت، قومیت، ملیت، ارتباطات با سایر ملل، آداب و رسوم و... در اجتماعات گذشته، نیاز به حضور جامعهشناسی در کنار سایر علوم برای پیشبرد و درک سازوکار درگذشتگان بیش از پیش احساس میشود و با ورود به دنیای مدرن، موضوع هویت و به طور ویژهای هویت ملی، مورد توجه حوزههای مختلف علمی قرار گرفته است و شایسته است نیاز مردم به شناخت گذشته خویش بر اساس برداشتهای درست و دقیق باستانشناسان و تفسیر جامعهشناسان و مردمشناسان فرهنگی اغناء شود.
نگهداری اشیا در انبارها بدون تفسیر و ایجاد یک الگوی علمی، هیچ کمکی به همبستگی ملی و قومی ما نخواهد کرد.
مردم ما نیازمند حس غرور و افتخار به گذشته پرافتخار خود هستند و این مهم در مواجهه با ملل دیگر در عصر گردشگری و ارتباط فراوان انسانها به رشد و بالندگی و الگوپذیری از سختکوشی و تلاش گذشتگان خود و تقویت هویت قومی و ملی خواهد انجامید.
استمرار گذشتههای پرافتخار یک ملت در مقایسه با گذشته ملتهای دیگر حاصل میشود و با کمک جامعهشناسی میتوانیم به انتقال این شناخت به مردم کشورمان جامه عمل بپوشانیم.
وجود این حس غرور و افتخار ملی، حتی در موزههای محلی بهطور نمونه در موزه قلعه فلکالافلاک خرمآباد بعد از بازدید اشیای باستانی موزه، به ثبت رسیده است (نقل از پایان نامه نگارنده، سال ۱۳۹۵).
موزه خرمآباد نشانهای از عظمت تاریخ کهن ایران است، از اینکه به پاسداری از این میراث برای انتقال به نسلهای آینده توجه دارید، سپاسگزاریم (دفتر یادداشت موزه، سال ۱۳۹۰) و در یادداشت دیگری به این نکات اشاره شده که تلاش و نوآوری انسانهای گذشته ایران باعث افتخار ماست و یادآور این نکته است که ما میتوانیم اگر بخواهیم (دفتر یادداشت موزه، سال ۱۳۹۰).
همچنین، در یادداشت دیگری چنین آمده است: چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد (دفتر یادداشت موزه، سال ۱۳۸۴).
انتهای پیام/
نظر شما