میراث آریا: بین گرگ و میش هوای صبح اهواز به محل مراسم یومالعباس رسیدیم. وارد یکی از خانههای میزبان مراسم شدیم از پدر خانواده خواستم حضرت عباس (ع) را برایم توصیف کند این گونه شروع کرد، ما اصالتا عرب هستیم، موقع ولادتمان، بعد از اذان و اقامه، اسم عباس را در گوشمان میخوانند. بچههایمان که به دنیا میآیند، فامیل جمع میشوند و برای تبریک، می گویند «الهی که نوکر ابالفضل باشه». وقتی کسی از ما پسردار میشود تا وقتی هنوز اسمی برایش انتخاب نشده، ابالفضل صدایش میکنیم.
ما اصالتا عرب هستیم، وقتی از آدم و عالم می بُریم و کاری از کسی برنمیآید، وقتی سختیها و مصائب به اوج خود میرسد، وقتی مریضمان بدحال میشود، وقتی بحث آبرویمان وسط میآید، به متوسل می شویم؛ گرهها باز میشود، گویی که از اول گرهای نبوده! ما اصالتا عرب هستیم، دیگران اگر فقط در حکایتها و منبرها و کلیپها شنیدهاند، ما به چشم خود دیدهایم که بعضی محتضرهایمان در لحظات آخر میگویند «دارم با آقام ابالفضل می رم». ما دیدهایم که بغض هفت روزه پدرهایمان بالاخره روز هفتم میترکد. مادرهایمان قامت بلند پسرهایشان را که میبینند، به خوشقامتِ امالبنین میسپارندش. ما پشت در پشت و نسل در نسل، عشق ابالفضل را از پدربزرگهایمان به ارث میبریم.
ما اصالتا عرب هستیم، همگی زندگیهایمان را به عباس تکیه دادهایم.
جای دوری نرویم، اینجا هنوز هفت صبح نشده است، اینجا منطقه عیندو و امروز هفتم محرم و «یومالعباس» است، خیابانها سیاهپوش است. زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیر و جوان همه رخت سیاه بر تن کرده و در خیابان اصلی عین دو مهیای مراسم «یومالنعش» میشوند، روزی که پیکر نمادین حضرت ابوالفضل(ع) را تشییع میکنند. جمعیت مردان عزادار از خیابان نُه عین دو (از حسینیه حضرت ابوالفضلالعباس علیهالسلام) وارد خیابان اصلی میشوند. قرار است تا خیابان یک، در دستهای عزاداری حرکت کنند. زنان در دو طرف خیابان، سینهزنان ایستادهاند.
بلوار اصلی محله پر از جوانهایی رشید و با لباسهای متحدالون است. جمعیتی دو هزار نفره. پسرها با دشداشه مشکلی یا بعضاً پیراهن و شلوار مشکی. آنطرفتر، خانمها و دخترا با عبا (چادر عربی) همه مشغول گریه و سینه زنی پیرمرد و مرد و پسر و دختر عمه و خاله و فامیل و بستگان و همسایهها و جمع کثیری مردم همه و همه برای یک شخص گریه میکنند.
چیزی نمانده تا در گرمای خوزستان تبخیر شوند و در آسمان، همدیگر را دنبال کنند. اینجا چهخبر است؟ مسئولان مراسم کی هستند؟ همه در قبال عباس مسئولند همه خادم و همه صاحب عزا...
هنوز چند ساعتی تا شروع رسمی مراسم مانده. حوالی هشت بود دسته طبل زنها کمکم از دور دیده میشوند یک جا جمع شدند. چندبار تکتک کارهایی که باید در مراسم انجام دهند را باهم مرور میکنند که کسی تپق نزند.
بهغایت شکوهمند و نقطهزن. حدسم درست است. بعداز اولین تمرین، صدای طبلها همچون آژیر شروع یک حماسه بود. گویا مردم منتظر یه حرکتی یه صدای یه ندای بودند که بیان حماسهای خلق کنند یا به تعبیر عامیانهای دینی را ادا کنند.
هوا گرم است. در بین جمعیت، برخی آب و شربت توزیع میکنند. برخی اسپند دود میکنند و زنانی هم هستند که محلول معطر آب و گل میخک در دست گرفته و بر سر و دست زنان عزادار میپاشیدند. مردان و زنان زیادی، پای برهنه به مراسم آمدهاند؛ این یک رسم قدیمی در بین طوایف عرب است که در عزای عزیز خود، پای برهنه به مراسم میآیند.
مردان عزادار در دستههای متعدد دور هم جمع شده و از زبان حال حضرت زینب(س) سر میدهند: «یا عباس وین الوعد ویای، مو انت اتگول الظعن بحمای، موهاذ الوعد چان، جبتونه من الاوطان، ما تگعد تشوف شصار بیه» (برادرم، عباس وعدهای که به من دادی چه شد؟ مگر نگفتی کاروان در حمایت من هستند؟ قرار ما این نبود. ما را از وطنمان به اینجا آوردید. بیدار نمیشوی ببینی به چه حال و روزی افتادهام؟) زنها گریه میکنند.
مردها دوباره میخوانند: «ما عدهم حمیه القوم ظلام، لاغیرة عرب، لا مذهب اسلام، محتاره بیتامای، محد من هلی اویای، ما تگعد تشوف شصار بیه، یا عباس وین الوعد ویای» (این قوم حمیت ندارند، ظالمند. نه غیرت عرب را دارند و نه از اسلام بویی بردهاند، با این یتیمها متحیر ماندهام. کسی از خانواده با من نیست. بلند شو ببین به چه روزی افتادهام. ای عباس، قرار تو با من چه شد؟).
سر صحبت را باز میکنم. دست و پا شکسته تسلیت میگویم و میپرسم حضور در مراسم برای همه اجباری بوده؟ با بغض تکرار میکند. اجباری؟ همه مشتاق حضور در مراسماند. مگر نمیبیند چندبرابر جمعیت از بالای بام منازل همسایهها توفیق حضور پیدا میکنند. لطف «حضرت عباس» بود که ما را پذیرفت.
در طول مراسم عظیم یومالعباس در منطقه عیندو اهواز این چند نکته سرلوحه ضمایر تمام جوانان شده؛
حضور بدون اجبار هواداران عباس.
تقید دیوانهوار نسل جوان به اهلبیت.
دغدغهمندی برای فلسطین و جهان اسلام.
سودای خدمت به وطن
آن طرفها دو پیرمرد کنار هم نشسته بودند. با لحنی غمگینی به دوستش میگفت: بابا علی، منّت را... منّت را مردان میفهمند. منّت را مردان مغرور باجبهفلک نداده میفهمند. سلیمالنفسهای ایستادهقامت. زیربار دین هیچکس نرفتگان. سر بالاگرفتگان. منّت را... منّت را مردان میفهمند. آنها که حاضراند هستیشان را بدهند اما مقابل نامردان گردن به ذلت و خواهش، کج نکنند. اصلا بار و بندیل ببندند و اهلوعیال را کاروان کنند از این شهر به آن شهر، ولی یک لحظه زیر پرچم متکبران سر خم نکنند. بنیهاشم از اینهایند...
کمی آن دورتر خانم مسنی که سر خود را گل مالیده و با پای برهنه عزاداران را همراهی میکند، به چشمم خورد. به نظر میرسد هر چین پیشانیاش قصهای دارد. کمی نزدیکتر رفتم از دلیل حضورشان در مراسم در حالی که گرمای جانفرسای اهواز قابل تحمل نیست. کمی مکث کرد و گفت: برای تسلیت و همدردی با شیرزنی ابهتدار و صلابتنشان آمدم که بعد از شنیدن خبر قطعهقطعه شدن پسرهای پهلوانش، ابرو خمیده نکرد. رو ترش نکرد. گفت: «مرگمان باد اگر شِکوهای از زخم کنیم...» و این جملهاش، شد مشق شب داغ دیده ها. الگوی تمام عیار مادرشهیدها در طول تاریخ. آغازی شد بر سلسله جملات «فدای سر امام»و «سر آقا سلامت» از لبهای خانواده شهیدها.
تعبیر عجیبی بود جوری که ذهنم تکان داد و چیزی جز مو به تن سیخ شدن نیست. اما به گمانم اصلا نه فقط خانواده شهدا، بلکه تمام مصیبت دیدههای شیعه
شیعه کم مصیبت ندیده در دل قرون. از قتلعامهای مهیب تا قحطیهای ساختگی سهمگین، از جنگهای سخت تا سرکوبها و شکنجهها، از اعدام زائران کربلا، تا ذبح اطفال «علی»نام و کدامین مذهب در تاریخ، توان استقامت در برابر این مصائب عظیم را داشت بدون الهام از زنی چون امالبـنین شیعه مدیون مادر عباس است چه بداند، چه نداند!
خلاصه دیری نپایید که متوجه شدیم تابوتی بر شانههای چند مرد حمل شده بله درست حدس زدم این همان تشبیه پیکر حضرت عباس است و این مویه و گریه برای ابوالکلفات حضرت عباس علیه السلام است.
مراسم تشییع نمادین پیکر ابوالفضل العباس علیه السلام در هفتمین روز از ماه محرم و در دو نوبت صبح و عصر انجام می شود؛ طبق سنتی قدیمی اهالی عین دو تابوت را از مسجد محل خارج می کنند و خانه به خانه میچرخانند در هر منزل مراسم سوگواری برگزار میکنند و اشک می ریزند.
جمعیت عزادار، نُه خیابان را سینه زنان آمده و از زبان حضرت زینب(س)، تنهایی خود را با قوم ظالم و ستمگر با حضرت عباس(ع) درد دل میکند. پیکر نمادین روی دوش مردان حرکت میکند. در طول مراسم، خیلیها به آن تبرک میجویند. در پایان مسیر، برخی از مردان که نذر دارند، گوسفندها را برای قربانی به زمین میزنند. جمیعت میایستد و سینهزنی میکند.
نعش یا پیکر نمادین به حسینهای در خیابان سوم منتقل میشود. زنان چنانکه عزیز خود را از دست داده گرداگرد آن مینشینند و نوحه سر میدهند. از زبان حال حضرت زینب(س) میخوانند و گریه میکنند. خانههای مردم عین دو در یومالعباس، فاتحه دارد.
حرکت عزاداران تا خیابان اول عین دو ادامه پیدا میکند. عزاداران در طول این مسیر، شعر خاصی را که مرثیه حضرت ابوالفضل(ع) است همراه با سینهزنی زمزمه میکنند. وقتی برمیگردند همراه با یزله، شعار «عباس اشرب مای اعیونی» سر میدهند و وارد حسینیهای که حرکت از آنجا شروع شد، میشوند. مجدد در آنجا مستقر میشویم و سینهزنی میکنیم.
در پایان مراسم، همه مردم در خانه خود را به روی اهالی و سایرین باز میکنند و غذای نذری میدهند و از آنها پذیرایی میکنند. مراسم یومالعباس در عین دو، صبح و عصر برگزار میشود. مراسم عصر را هیأت ساقی عطاشا کربلا برگزار میکند. قدمت این مراسم به سال 1328 برمیگردد.
جمعیت عزادار راهی را که آمده باز میگردد و همچنان زیر آفتاب داغ پیش از ظهر در عزای «ابوفاضل» علمدار کربلا بر سینه میزند.
کمی از پیشنه یوم العباس بگویم، مردم عرب خوزستان به دلیل قرابت به کربلا دارای مراسم های خاصی در عزاداری حسینی هستند. از جمله این موارد نامگذاری های دهه اول محرم به نام شهدای کربلا و وقایع برجسته این حادثه است.
روز هفتم ماه محرم روزی است که به آن «یوم العباس» می گویند. بر اساس سنت قدیمی آن را مختص حضرت اباالفضل العباس می دانند.
در یوم العباس هر چند تعطیل رسمی نیست اما تقریباً این روز در بسیاری از شهرهای خوزستان عملاً تعطیل است. تمام حسینیه ها و هیات ها و تکایا بدون استثنا در روز هفتم محرم روضه حضرت عباس می خوانند و جوانمردی و اوج مقام بلند اخوت و برادری را پاس می دارند.
در پایان روضه، ناهار روز هفتم بر پاست و عزاداران مهمان خوان عباسی می شوند. بیشترین نذورات ایام محرم در یوم العباس ادا می شود و نیازمندان معنوی و مادی با هر حاجتی دخیل می بندند.
از جمله نذرهایی که در برخی مناطق خوزستان دیده می شود «ذبح اطفال» به معنی قربانی کردن نمادین است. بدین معنا که خانواده ها فرزند خردسال شان را نذر ذبح می کنند و بر همین اساس معمولاً در روز هفتم یا دهم طفل خود را به حسینیه یا محل روضه خوانی می برند و روضه خوان یا حسینه دار با چاقوی بلندی یا شمشیری که آن را با پارچه سیاه یا سبزی پوشانده اند بصورت نمادین بر گردن طفل می کشد و نذر ذبح ادا شده حساب می شود. نذر ذبح معمولاً برای پسران انجام می شود باشد که رهروان راه حسینی شوند.
در مناطق مختلف خوزستان و اهواز از عین دو تا شهرک طالقانی (کوره) ماهشهر و آبادان و شادگان و... بزرگترین تجمع های محرم در یوم العباس شکل می گیرند و به یاد علمدار دشت کربلا سینه می زنند و ماتم می گیرند.
مراسم یوم العباس در روز هفتم محرم در بسیاری از شهرهای خوزستان، با مراسم های سنتی و مردمی مختلفی همراه است. این امر می طلبد متولیان فرهنگی و اجتماعی ضمن ثبت این مراسم ها در میراث فرهنگی ناملموس، بخشی از فرهنگ و سنت مردم این سرزمین را گرامی بدارند و در حفظ آن بکوشند.
گزارش از فاطمه کاظمی
عکس از مریم شهابزاده
انتهای پیام/
نظر شما