عبدالمهدی همتپور، سرپرست پایگاه میراث جهانی کاروانسرای ایرانی در یادداشتی نوشت: روزگاری نه چندان دور حضور پژوهشگران در محوطههای تاریخی موقت و فقط مربوط به کاوش و مرمت بوده است که با ایجاد پایگاههای پژوهشی میراث فرهنگی این حضور دائمی شد و بعدها دامنه فعالیت آنها به محوطههای اطرافشان نیز بسط پیدا کرد.
پایگاهها نقطه قوت و دستاورد میراث فرهنگی پس از انقلاب و در دوره جمهوری اسلامی ایران هستند و با توجه به سیاستهای کلی نظام از جمله فرمایش مقام معظم رهبری که پیشرفت و عزت کشور در گرو تلاش در زمینه اقدامات پژوهش محور است، پایگاههای میراث فرهنگی توسعه پیدا کردند. این پایگاهها یک شبکه منسجم کم نظیر در ایران و حتی در دنیا بوده که محصول فکری پیشکسوتان میراث فرهنگی هستند و حضور پیشکسوتان اعم از دانشگاهی و میراثی در هیئتهای راهبردی پایگاهها یک الگوی موفق از بهرهگیری از تجربیات صاحبنظران این حوزه است.
بطوریکه پایگاهها سالی چند نشست هیئت راهبردی برگزار میکنند و سیاستگذاری و نظارت بر عملکردشان در این نشستها اتفاق میافتد. از طرفی پرداختن به امر آموزش به معنای واقعی کلمه در پایگاهها اتفاق افتاده است و خوشبختانه افراد توانمندی در این پایگاهها رشد کردهاند به طور مثال در سه دهه گذشته حدود ۵۰۰۰ دانشجوی دانشگاهها در پایگاهها تربیت شدهاند و جمیع این اقدامات باعث شده یونسکو پایگاهها را به عنوان یک مدل مدیریتی تأیید کند.
در جبهه فرهنگی، مدیران پایگاه هادر خط مقدم جبهه میراث فرهنگی هستند و نقش پایگاهها در فهماندن و به کار بردن میراث گذشتگان و دانش بومی در حل بحرانهای طبیعی بسیار حائز اهمیت است چراکه اگر میراث گذشتگانمان را درک کنیم بحرانهایی چون کم آبی، سیل و... قابل کنترل و مهار است.
همچنین میتوان به کارکرد پایگاهها در حوزه گردشگری اشاره کرد چرا که هیچ صنعتی را پیدا نمیکنیم که مصرفکننده، در فرایند تولید نقش ایفا کند. به طور مثال فرایند تولید هر محصول در کارخانه یا کارگاه صورت میگیرد و خریدار یا مصرفکننده آنرا در خارج از محل تولید تهیه میکند ولی در صنعت گردشگری مصرفکننده در فرایند گرفتن خدمات مشارکت دارد و پایگاهها به دلیل حلقه واسط بودن بین دستگاههای حاکمیتی و جامعه محلی و مخاطبان در این فرآیند نقش کلیدی ایفا میکنند.
پایگاهها راهی ندارند جز آنکه وظایف اجرا و پژوهش را توأمان دنبال کنند چرا که این وظایف جدایی ناپذیرند؛ به طور مثال بو، مزه و رنگ یک سیب در کنار هم ماهیت یک سیب را ساختهاند و نمیتوان هر یک از آنها را از هم جدا کرد فلذا نمیتوان ماهیت پژوهشی و اجرایی پایگاهها را از هم منفک کرد و باید به پژوهش، حفاظت، معرفی و آموزش بپردازند. پایگاهها این ظرفیت را دارند که در سطح ملی و بینالمللی در قالب کار مشترک با دانشگاههای داخلی و خارجی ماموریتهایی را انجام دهند و پایاننامههای تقاضا محور برای استفاده از پتانسیل دانشجویان مرتبط از سوی پایگاهها تعریف شوند.
اگر پژوهشهای پایگاهها در معماری یا مرمت خلاصه نشود و حوزههای باستانشناسی، انسانشناسی و مردمشناسی، زبانشناسی و علوم میانرشتهای نیز مورد توجه قرار گیرد تحول در پایگاهها شتابان خواهد شد که این مهم نیازمند تدوین سند راهبردی ۵ ساله برای پایگاهها است.
انتقال دانش حفاظت و مرمت به صورت شفاهی و بر پایه استاد شاگردی سال هاست که از بین رفته است. از گذشتههای دور تا همین چند دهه پیش وقتی پایه علم مرمت به صورت امروزی بنا نشده بود، آثار تاریخی ایران توسط استادکاران با تکیه بر دانش سنتی و نظام آموزشی شفاهی سینه به سینه به نسل بعد منتقل میشد و بهدنبال آن آثار و بناهای تاریخی بدون آنکه از ضوابط و منشورهای بینالمللی پیروی کند به بهترین شکل ممکن نیز مرمت و احیا میشد.
هر چند که نمیتوان علم مرمت و راهکارهای اصولی آن را نادیده گرفت. هم اکنون به همت مدیرکل پایگاههای میراث ملی و جهانی و حمایت بیدریغ قائم مقام وزیر و معاون میراث فرهنگی کشور، این سنت استاد و شاگردی احیا شده است و با بهره بردن از این سنت حسنه، مدیران پایگاههای میراث ملی و جهانی در کنار اساتید پیش کسوت میراث فرهنگی جمع شدند و انتقال دانش توامان با تجربه انجام شد که جای قدردانی دارد چراکه حوزه میراث فرهنگی، حوزه گیس سفیدان و ریش سفیدان است و با بهره بردن از استادشاگردی مسیر مرمت آثار تاریخی زنده نگاه داشته میشود.
همه ما در برابر میراث فرهنگی مسئول هستیم و بایدامانتداران خوبی باشیم. کسانی که در پایگاهها مشغول به فعالیت هستند چه مدیر چه کارشناس باید بدانند فعالیتشان به مثابه جراحی یک بیمار است در معرض دید عموم است و اگر اقدامات خوب انجام دهند مورد تحسین و اگر غیر از این باشد با حساسیت و واکنشهای جمعی مواجه خواهند شد.
از دیگر سو هزاران سال است که آثار تاریخی ایران زمین توسط مردم نگهداری و حفاظت میشوند و در طول این هزاران سال نه اداره میراث فرهنگی بوده و نه پایگاه میراث ملی و جهانی؛ ولی تداوم این الگوی گذشتگان توسط پایگاهها حفظ شده که با مشارکت جوامع محلی در اکثر نقاط بتوانند جامعه محلی و صاحبان سرمایه و خیرین را متوجه مسئولیت اجتماعیشان کنند.
در پایان باید گفت وقتی چراغ پایگاهها روشن است، چراغ دل میراث دوستان هم روشن خواهد بود و تشکر و قدردانی از همه کسانی که این چراغ را روشن نگاه داشتهاند.
انتهای پیام/
نظر شما