مراسم آیینی کترا گیشه‌بری در زمان باران‌خواهی

در فصل باروری شالیزارها آن‌گاه که خشک‌سالی می‌شد، اهالی بر پهنه یک سوی کف‌گیری چوبین چهره زنی را نقاشی می‌کردند، دستمالی ابریشمین بر آن می‌بستند، در گردنش گردن‌بندی می‌آویختند و آن را به شکل عروس بزک می‌کردند و می‌آراستند.

از معروف‌ترین مراسم سنتی باران‌خواهی در گیلان، رسم عروس کردن کف‌گیر چوبی است. ۹ روایت از این آئین در گیلان به دست آمده که بیش‌ترین آن متعلق به منطقه فومنات به ویژه صومعه‌سرا است. این روایات باران‌خواهی گرچه شبیه به هم هستند، اما تفاوت‌هایی در نحوه اجرا و اشعار دارند. کامل‌ترین روایت کتراگیشه‌بری از روستای مهویزان صومعه‌سرا به دست آمده است.

در فصل باروری شالیزارها آن‌گاه که خشک‌سالی می‌شد، اهالی بر پهنه یک سوی کف‌گیری چوبین چهره زنی را نقاشی می‌کردند، به دو طرف پهنه آن، جایی که به دسته کف‌گیر متصل بود، دو لنگه گوشواره می‌آویختند، دستمالی ابریشمین بر آن می‌بستند، در گردنش گردن‌بندی می‌آویختند و آن را به شکل عروس بزک می‌کردند و می‌آراستند. کف‌گیر عروسکی یا عروس شده را به دست کودکی که کم‌تر از هفت سال داشت، می‌دادند، گروهی از کودکان به دنبالش راه می‌افتادند که تنی چند از آنان برای جمع‌آوری هدایای مردم، گونی خالی یا زنبیل بر دوش داشتند. 

گروه از صاحبان خانه‌ها برنج، روغن، قند، شکر، چای و وسایل پخت غذا به عاریت می‌گرفتند. سپس گروه باران‌خواه به بقعه یا مزار روستا می‌رفتند و با وسایل گردآوری شده طواف می‌کردند و باز می‌گشتند. آنان بر سر چهارراهی غذا می‌پختند، خود می‌خوردند و دیگران را اطعام می‌کردند. 

در این مراسم، کف‌گیر چوبی را عروس می‌کردند تا نشان دهند که کف‌گیر بر اثر نباریدن باران و خشک‌سالی و به تبع کمبود آذوقه بی‌کار می‌شود، همان‌طور که تازه عروس در خانه شوی از کلفتی بیرون آمده و بی‌کار می‌شود. خواندن جمله زن خدای خانه بیوه شده است، شاید به این معنی باشد که صاحب خانه به سبب خشک‌سالی با دستان خالی به خانه می‌آید، آنچنان که گویی مرده و کدبانوی خانه بیوه و تنگ‌دست مانده است. 

در جمله تنوره چاه، عبا به خود پیچیده است؛ عبا پیچیدن چاه به دور خود، شاید به این دلیل باشد که چاه بر اثر نباریدن باران بی‌آب شده و غمگین و شرمسار است. 

کف‌گیر عروس شده را به دست کودک می‌دادند که کودکان ازی معصومان هستند و دعاهایشان به درگاه الهی زودتر اجابت می‌شود. 

گروه از خانه مردم مواد و وسایل پخت غذا می‌گرفتند تا نشان دهند که در اثر خشک‌سالی تنگ‌دست و درمانده‌اند، به گدایی روی آورده‌اند، از پروردگار به حرمت قرآن می‌طلبیدند، چرا که همه چیز در گرو رحمت الهی است. به طواف بقعه یا مزار رفتن گروه به سبب متبرک کردن اشیاء، خود و وساطت‌طلبی از آن‌ها بود. 

گروه کتراگیشه‌بری برای پختن غذا، چهارراهی را انتخاب می‌کردند، چون باور داشتند که ارواح پاک مقربان خدا، پیوسته از چهار راه‌ها می‌گذرند و با دیدن باران‌خواهان پیام‌شان را به درگاه الهی می‌رسانند و خود شفاعت می‌کنند. 

آنان رهگذران را غذا می‌دادند تا نشان دهند که در اثر خشک‌سالی، مردم آن چنان بی‌چیز ناتوان و گرسنه مانده‌اند که مستحق اطعام و صدقه شده‌اند. برخی نیز بر این‌اند که این کار، صدقه در راه خداست تا بلای خشک‌سالی به دعای خورندگان صدقه دفع شود و باران ببارد. 

آنان در پایان مراسم، ظروفی را که از مردم به عاریت گرفته بودند، پس می‌دادند و کف گیر عروس شده را تا باریدن باران مفید و سیراب‌کننده شالیزارها، نزد خود در بقعه یا مزار متبرکه روستا نگاه می‌داشتند. 

مراسم کتراگیشه‌بری در بیشتر نقاط گیلان انجام می‌شد. کوکو لیلی، ترک لیلی، کترا گلین و… نام‌های دیگر عروس یا عروسک کف‌گیر چوبی است. 

با این که رد پای دین باوری در این مراسم آشکار است؛ نام بردن از قرآن مجید و کربلای معلا و اطعام، اما رنگ و بوی اساطیری خود را نیز دست نداده است. 

ایهان باشگوز پژوهنده ترک‌تبار، درباره مراسم تمنای باران و باران‌سازی در ایران نوشته است که در برخی از مناطق ایران و ترکیه عروس چمچه، غوک عروس نام دارد. او طلب کردن باران از عروس چمچه، چمچه گلین، غوک عروس و… را تمنای باران از غوک می‌داند. 

باشگوز بر این باور است که «انسان‌های پیشین با مشاهده رفتار غوک و وزغ و ارتباط این رفتار با نزول باران و توجه به این اصل جادوگری که شبیه، شبیه می‌آورد از غوک برای باران‌سازی یاری می‌گرفتند». در واقع یاری‌گرفتن از تصویر غوک، وزغ، قورباغه، تندیس غوک چمچه و چمچه گلین و استفاده از کودک به جای غوک یاری جستن از این واسطه‌هاست برای باران سازی. «عروس چمچه، عروسک، کودک و غوک زنده و گونه‌های مختلف همانند آن‌ها در مراسم طلب باران نقشی همانند دارند و تحلیل نام این وسایل همه چیز به غوک باز می‌گردد». 

او برای تأیید نظرش درباره عروس چمچه و ارتباط آن با غوک از باورهای مردم ایران درباره غوک استفاده کرده و نوشته است که در باور مردم ایران، وقتی غوک بخواند یا پوست آن رنگین شود، باران خواهد بارید. 

آنچه باشگوز نوشته، درست است و در گیلان هم صادق اما چه شباهتی بین غوک، کودک و عروس چمچه است.

 

* گزارش از محمد بشرا، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ گیلان

انتهای پیام/

کد خبر 14001223709450

برچسب‌ها