کلامی از بهر نگاهبانان و دوستداران میراث‌فرهنگی

بار دیگر روز جهانی موزه و هفته پاسداشت میراث‌فرهنگی به اتمام رسید و همکارانمان برنامه‌های مختلفی را در جای‌جای کشور عزیزمان ایران تدارک دیده بودند که همگی با فرازوفرودهایی به سرانجام رسید، لکن هم‌اینک که این هفته به پایان رسیده است به نظر می‌رسد می‌بایست سخنی چند از بهر نگاهبانان و دوستداران میراث‌فرهنگی رانده شود، زیرا فعالیت این همراهان هیچ‌گاه روز و هفته نمی‌شناسد، بلکه همیشگی است، لذا شایسته است تا مواریث ارزشمند این سرزمین کهن و نگاهبانانش همواره پاس داشته شوند.

امروز و در آغاز دهه سوم از سده پانزدهم خورشیدی با نگاهی گذرا به پیرامون خود به نیکی در می‌یابیم که شاید مظلوم‌ترین و گمنام‌ترین انسان‌هایی که از هویت این ملت بزرگ جانانه دفاع کرده و عاشقانه در این راستا با کمترین امکانات و با محدودیت‌های بسیار همت می‌کنند، همکارانمان در خانواده بزرگ میراث‌فرهنگی در سراسر کشور هستند، همان‌هایی که به‌درستی می‌دانند اگر ایران هزاره‌های متمادی است که به جهان سربلند زیسته، همگی حاصل تکاپوی دائمی نیاکان خداجوی و هنرمندان است که در کشاکش دهر و در ایام تاریخ پرفراز و فرود این سرزمین، فرهنگ و تمدنی پایدار را ایجاد کرده‌اند که امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند حفاظت و نگاهبانی است.

اگر به زندگانی میراث بانان این سرزمین نیک بنگریم درمی‌یابیم همگی آن‌ها عاشق هستند، عاشق سرزمینشان، عاشق مردم سرزمینشان، و درنهایت عاشق فرهنگ فراموش‌شده سرزمینمان.

این‌جانب در این خانواده بزرگ قریب به 30 سال است که با خشت و سفال و بناهای گوناگونی که حاصل تلاش نیاکان خداجویمان است زندگی می‌کنم، عاشقانه دوستشان دارم و به آن‌ها عشق می‌ورزم.

در اینجا بیایید تا لختی درنگ کرده و از مردم سرزمینمان سخن برانیم، همانانی که به تمدن بشریت در ادوار مختلف تاریخ روح بخشیده‌اند و بی‌تردید بشریت مرهون تلاش‌های آن‌ها است. خصوصاً نخبگان فلات مرکزی ایران و اصفهان، بی‌شک اصفهان یک شاخصه بی‌نظیر نسبت به تمام ایران دارد و آن اینکه تمدن بشریت مدیون اصفهان است. پس امروز باید اصفهان را عاشقانه شناخت و همگی ما به‌عنوان خادمان میراث‌فرهنگی کوشش کنیم که گردوغبار فراموشی را از این میراث ارزشمند نیاکان بزداییم.

بی‌شک مواریث ارزشمند فرهنگی بخش جدا نشدنی از هویت سرزمین ما است، همان هویت فراموش‌شده، همان هویتی که در برخی از برهه‌های زمانی برای تخریبشان گوی سبقت از هم ربودیم.

اگر امروز نگاهی عمیق به خود داشته باشیم درمی‌یابیم که در دهه آغازین سده پانزدهم خورشیدی بیش از هر زمان دیگر به دردی به نام بی‌هویتی دچار شده‌ایم. و در این وادی حیرت و سرگشتگی که حاصل انفجار فناوری ارتباطات است دست‌وپا می‌زنیم، و هر چه تلاش می‌کنیم بیش از هر زمان دیگر سرگردانیم. زیرا در خیلی از مواقع هم از فرهنگ والای نیاکان دور افتاده‌ایم و هم اینکه سایر فرهنگ‌ها را به‌واسطه آموزه‌های فرهنگی خود نمی‌توانیم به‌طور کامل پذیرا باشیم.

در این عصر و زمان بسیاری از ما برای اینکه به‌ویژه به نسل‌های جوان بگوییم چیستیم و یا کیستیم باید خون‌جگر بخوریم. امروز اگرچه هفته پاسداشت میراث‌فرهنگی به اتمام رسید، لکن باید لختی زانوی ادب و احترام به زمین بزنیم و دست‌های پینه بسته اساتید مرمت را ببوییم و ببوسیم. بدون تردید تمامی شاخصه‌های هویت، ماندگاری و مانائی سرزمینمان را مدیون موی سپید آن‌ها هستیم که با خون‌جگر در ادوار مختلف، ماندگاری سرزمین مادری را برای ما به یادگار گذاشتند. اگر در اصفهان و یا هر جای دیگر از ایران و یا هرکجای از جهان باشیم، هیچ‌وقت نباید فراموش کنیم که ایران بخشی از تقویم مانائی سرزمین ما است. باکمال تأسف امروز و درگذر زمان بسیار از ما ازجمله نسل‌های جدید فراموش کرده‌ایم که چیستیم و کجاییم و یا چه بودیم، چون میراث‌فرهنگی خود را نمی‌شناسیم، همان میراثی که نیاکان با پیوستگی، دل‌بستگی و عشق آن را پدید آورده و برای من و شما به یادگار گذاشته‌اند.

هفته میراث اگرچه به پایان رسید ولی شاید این هفته تلنگری باشد بر اذهان فراموش‌کار ما که خود را فراموش کرده‌ایم. امروز من به‌عنوان انسانی که سال‌ها در دل میراث این سرزمین شاگردی کرده‌ام، می‌ترسم ، از روزی که بسیاری از کودکان و جوانان سرزمینم فراموش کنند که چیستند و کیستند. زیرا امروز در نقطه‌ای از جهان زندگی می‌کنیم که بسیاری از اغیار می‌خواهند تیشه به ریشه فرهنگ و تمدن این سرزمین بزنند و متأسفانه برخی نیز با نادانی به پیشبرد اهداف آن‌ها کمک می‌کنند.

پس فضای درد و دل کجاست؟ بی‌شک درمانش در همان دست‌های پینه‌بسته است، بکوشیم تازنده هستند، هنرشان را پاس بداریم و بکوشیم تا کودکان امروز و جوانان فردای ایران‌زمین فرازوفرودهای تاریخی کشورشان با بشناسند. خیام‌ها، خوارزمی‌ها و فردوسی‌ها را فراموش نکنند، راز و رمز بناهای تاریخی را بشناسند و بکوشیم شکوه گذشته را بشناسند تا بتوانند آینده‌ای پرشکوه برای کشورمان بسازند، باید بدانند کیستند، باید بدانند که اصالت و ارزش ماندگاری‌شان به همین خشت‌ها و گل‌ها است که بسیاری از اوقات بی‌اهمیت از کنارشان رد می‌شویم. باید شعر و شعور باقیمانده از ایرانیان قدیم را فرابگیرند تا همانند سایر میراث بانان، عاشقانه کمر همت برای اعتلای فرهنگ سرزمین کهن همچون نیاکان ببندند.

انتهای پیام/

کد خبر 1401031123716

برچسب‌ها