کرم ابریشم حشرهای از راسته پروانههاست و در حقیقت نوزاد پروانهای از جنس بومبوکس موری به رنگ سفید مایل به زرد است و بدنی سنگین و چهار بال تقریبا مثلثی شکل پوشیده از فلس به طول سه سانتیمتر دارد. پروانه ماده بعد از جفتگیری با پروانه نر ۴۰۰ تا ۶۰۰ تخم زرد رنگ به اندازه ته سنجاق میریزد. تخمها پس از پانزده روز نگهداری در اتاقی مرطوب به تهویه مناسب و گرمای حدود ۲۳ درجه، به کرمهای کوچک با رنگ متمایل به سیاه تبدیل میشوند. بر اساس قدیمیترین تاریخ چین ملکه سیلینگشی اولین کسی بود که تارهای ابریشم را از پیلهاش باز کرد. در حدود ۲۶۵۰ پیش از میلاد مسیح، ملکه به هنگام گردش در جنگل، متوجه تارهای نازکی شد که دور شاخ و برگهای درختان تنیده شده بود. او پس از جمعآوری تارها، با رشتن و بافتن آنها پارچه لطیفی تهیه کرد. تا سال ۲۰۰۰ پیش از میلاد پرورش تخم نوغان در انحصار دربار چین بود. چین حدود پانزده قرن توانست از انتقال تولید و چگونگی تهیه ابریشم به خارج جلوگیری کند. با توجه به اسناد موجود، چین اولین کشوری بود که کرم ابریشم را پرورش داد و برای حفظ انحصار و جلوگیری از صدور آن مقررات و مجازات سنگینی مقرر کرد.
به باور پاریزه و لائوفر، کرم ابریشم پیش از چینیها در ایران شناخته شده بود. مدارک تاریخی نشانگر آن است که ایران در دوره ساسانی خود نیز در بافت، تهیه و صدور پارچههای زربفت سهم شایانی داشته است.
جاده ابریشم در شناخت و یادگیری تولید ابریشم نقش اساسی و عمدهای داشته است، به طوری که اغلب پژوهشگران، رواج صنعت ابریشم در ایران را مقارن با احداث جاده ابریشم میدانند.
در فاصله بین قرن ششم تا دهم میلادی، نوغانداری به تدریج از مرو و گرگان، در طبرستان و دیلم و سایر شهرهای خزری اشاعه یافت. برخی معتقدند ابریشم نخست از چین به مازندران و سپس به گیلان رسیده است.
تقریبا تا پیش از قرن سیزدهم میلادی، مقارن با حکومت خوارزمشاهیان، مناطقی مانند گیلان در صنعت ابریشم سهم قابل ملاحظهای نداشتهاند.
سوداگران جنوآیی از همان قرن سیزدهم میلادی، ابریشم گیلان را از طریق دریای خزر وارد میکردند. این تجارت در ناحیه خزر در سده نوزدهم به اوج خود رسید.
در سال ۱۳۲۰ میلادی میان سلطان ابوسعید بهادرخان، سلطان ایران و میشیل دولفینو، سفیر دولت ونیز، قراردادی منعقد شد که به موجب این قرارداد تجاری، اهالی ونیز حق داشتند در سراسر قلمرو دولت ایلخانی مسافرت و تجارت کنند و دولت ایلخانی ضامن حفظ جان و مال آنها بود و حتی در کنسولگری تبریز به تقریب نوعی مصونیت سیاسی و قضایی داشتند. در آن زمان ابریشم محصول عمده تجارت خارجی ایران را تشکیل میداد و انحصار تجارت آن با ونیزیها بود و برای این منظور، ونیزیها در تبریز و گیلان کنسولگری داشتند.
شرفالدین، مورخ معاصر تیمورلنگ نوشته است؛ به سال ۱۳۸۰ میلادی ابراهیم امیرشیروان هدایایی از سرزمین خویش به پیشگاه فاتح مغول تقدیم کرد که جواهر و ابریشم جزئی از آنها بود. یک قرن بعد به سال ۱۴۷۵ میلادی هنگامی که کونتارینی فرستاده جمهوری ونیز از مأموریت خویش به ایران باز میگشت در عرضه کشتی خود به چند لنگه بار ابریشم خام و پارچههای ایران برخورد که بازرگانان برای فروش به بازار حاجیطرخان حمل میکردند.
ابریشم در زمان صفویه یکی از عمدهترین صادرات ایران بود. شاردن بازرگان و سیاح فرانسوی که در زمان شاه سلیمان و شاه عباس دوم در ایران بود نوشته است که گیلان در آن زمان از لحاظ کیفیت ابریشم مقام اول را داشت. بر اساس نوشته آدام اولئاریوس در سال ۱۶۳۸ میلادی گیلان از نظر تولید ابریشم در رتبه اول بود و درآمد بسیار زیادی داشت. محصول ابریشم ۸۰۰۰ عدل و هر عدل معادل ۲۱۶ پوند بود.
در سال ۱۱۸۸ خورشیدی زلزله و در سال ۱۲۰۴ خورشیدی طاعون در لاهیجان قتلعام کرد و مردم را به اطراف و اکناف متواری ساخت. جیمزبیلی فریزر دو سال بعد از طاعون به گیلان آمد و درباره بازار لاهیجان نوشت سواره از کوچههایی گذشتم که به ویرانی افتاده و غرق در گیاهان هرزه بود و در دکانها علف میرویید. لاهیجان مانند جایی شده بود که استخوانهای مردگان را انباشته میکردند.
چارلز فرانسیس مکنزی که مقارن سلطنت ناصرالدینشاه، کنسول انگلیس در شمال ایران بود و حدود ۲۵ سال بعد از فریزر و در سال ۱۸۵۸ میلادی در گیلان بود در سفرنامهاش درباره شهر آستانه مینویسد که در بازار آستانه در فصل ابریشم به زوار غذای رایگان میدهند. این شهر با آنچه فریزر و آبت توصیف کردهاند متفاوت است و همانطور که فریزر پیشبینی کرده بود تجارت ابریشم دوباره رونق گرفته و در بازارش مانند سابق علف نروییده است. ابریشم لاهیجان بهتر از سایر نقاط گیلان است و یک چهارم محصول این ایالت از لاهیجان به دست میآید.
پس از طاعون سال ۱۱۹۹ خورشیدی و بازگشت معدودی از مردم دوباره نوغانداری در گیلان آغاز شد و بازرگانان به لحاظ معامله و داد و ستد با بازرگانان یزد، کاشان و اصفهان به منافع سرشاری دست یافتند ولی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی آفتی عظیم در نوغان گیلان افتاد که به اقتصاد منطقه آسیب کلی رساند و بازار شعربافی لاهیجان را که رونق و شهرت داشت کساد کرد و به این لحاظ کارگاههای شعربافی به کلی متروک ماندند.
پرورش کرم ابریشم در گیلان پس از برنج بسیار حائز اهمیت بود و کشت درخت توت و تربیت کرمابریشم از کارهای اصلی گیلانیان به شمار میآمد ولی سالهای ۱۲۶۶-۱۲۳۹ خورشیدی به علت بروز بیماری در میان کرمهای ابریشم سالهای نامناسبی برای پرورش کرم ابریشم بود، زیرا به علت این بیماری محصول ابریشم در آن سالها کاهش یافت. سال ۱۲۶۷ به دلیل خرید و وارد کردن تخم نوغان از ترکیه سال تجدید حیات نوغانداری در گیلان بود.
رابینو از دو مؤسسه پیله خشککنی در فومن یک موسسه در عربان و یکی هم در کسما نام برده است. در قرن هجدهم محصول ابریشم ایران با تورم شدیدی مواجه شد که افزایش سریع و شدید آن را در نیمه اول قرن نوزدهم به دنبال داشت. بیماری ماسکاردین در سال ۱۲۴۳ از اروپا به ایران رسید و در سال ۱۲۵۲ محصول ابریشم گیلان افت کرد. تأثیر این تنزل، فاجعهآمیز بود. چون همان مالیات قبلی از این ایالت گرفته میشد. با تلاش موفقیتآمیز شرکت رالی و وارد شدن تخم نوغان تازه از ژاپن، با این بیماری مقابله شد تا جایی که در سال ۱۲۴۹ این تلاشها رو به فزونی گذاشت و در سال ۱۲۶۹ یکی دیگر از شرکتهای یونانی به نام شرکت برادران پاسکالی نوغان تازهای از بورسا وارد کرد و محصول به سرعت بالا رفت ولی رقابت ابریشم ژاپن و غیره قیمتها را کاهش میداد.
در فصل تابستان اگر باران میبارید محصول برنج زیاد میشد و به نوغان آسیب میرسید و اگر باران نمیبارید به علت خشکسالی امراض زیاد میشد و برنج آسیب میدید. در نتیجه در کمتر سالی وضعیت هر دو تولید خوب بود. برنج و ابریشم از تولیدات تجاری گیلان محسوب میشدند و گلدوزی و شعربافی هم متداول بود که آنها را به داخل و خارج میفروختند. روستاهای سرشکه، کیسم و لفجان، ابریشم را نیکو به عمل میآوردند و یک کارخانه ابریشم کشی در کنار کلاسهرود قرار داشت که متعلق به حاج حسن امینالضرب بود.
بنابر اطلاعات جمعآوری شده توسط لرد کرزن تولید ابریشم در قرن هفدهم میلادی به اوج خود رسید و در قرن هجدهم کاهش بارزی داشت و در نیمه اول قرن نوزدهم بار دیگر رونق یافت. در سال ۱۲۸۷ لافون توسعه تازهای در کرم ابریشم دید ولی پس از جنگ جهانی دوم، اختراع الیاف مصنوعی و رقابت ابریشم خاور دور، موجب وقفه در این توسعه شد.
* گزارش از طاهر طاهری، نویسنده و کارشناس ایرانشناسی
منابع:
رابینو، ه. ل. (1366). ولایات دارالمرز ایران؛ گیلان. رشت: طاعتی
رابینو، ه. ل. (1372). صنعت نوغان در ایران. ترهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
هفته صنایعدستی
انتهای پیام/