به گزارش میراث آریا، نفوذی که در لابهلای خاطرات آخرین سفیر آمریکا در تهران به آن اشاره شده است.از اواخر دهه 1940 (شهریور 20) کمکهای ایالات متحده عامل احیا و بازسازی در ارتش ایران شد ، تا آنجا که در اواخر سلطنت محمد رضا پهلوی به استثنای شش نفر از افسران ارشد آمریکائی بقیه مستشاران و کارکنان آمریکایی در نیروهای مسلح ایران ، همگی حقوق بگیر دولت ایران بودند که خود جای بسی تامل و تفکر دارد.
ویلیام سولیوان در کتاب خود با نام «ماموریت در ایران» گفته است: "شخصا بر این عقیدهام که بسیاری از نقشههای نظامی شاه، خیالی و غیر عملی بود و بسیاری از وسائل و تجهیزات مدرن نظامی که از طرف رژیم شاه خریداری شده و یا سفارش داده شده بود، بدون کمک و حضور مستمر کارشناسان خارجی در حد مطلوب قابل بهره برداری نبود."
تایید این مطالب را میتوان از گفتههای ژنرال هایزر در خاطراتش در 15 دیماه 1357 نیز استخراج کرد که گفت: "ارتش ایران از هم پاشیده شده، اکنون به نقطهای رسیده که قادر به انجام هیچ کاری نیست."
فساد و سوء استفادههای کلان در برنامههای خرید و تامین اسلحه و تجهیزات نظامی حائز اهمیت بوده آنچنانکه سولیوان بیان میکرد: "تنها ایالات متحده آمریکا فروشنده سلاح و اسلحه به ایران نبود، انگلیسیها وسائل نقلیه سنگین و تانکهای چیفتن به ایران میفروختند، فرانسویها تجهیزات نیروی دریایی و ناوچه های جنگی به ایران میفروختند و آلمانیها هم مشغول قراردادهایی برای ساختن زیردریایی به ایران بودند و حتی روسها هم اتومبیلهای زره پوش و وسایل تخلیه سبک، کامیون و تجهیزات توپخانه به ارتش ایران میفروختند و اما اینکه ژنرال طوفانیان معاون وزارت جنگ که مسئول تدارکات و خریدهای نظامی نیروهای مسلح ایران بود و با اسرائیلی ها نیز روابط نزدیکی داشت که در نتیجه همین همکاری ها و با کمک کارشناسان اسرائیلی از سلاحهای تولیدی آنها هم در نیروهای مسلح ایران استفاده میکردند."
بنا به گفتههای فردوست، ژنرال طوفانیان حق الحسابهای ویژهای نیز کسب میکرد: "سفارش دهنده تجهیزات شخص محمدرضا بود و البته نظر طوفانیان هم موثر بود ... در معاملات بزرگ 2 درصد و در اقلام کوچک تا 5 درصد پرداخت میشد که فروشندگان بدون هیچ سوالی به حساب مسئول خرید واریز میکردند، البته طوفانیان به نحوی عمل نمیکرد که محمدرضا حساسیت پیدا کند ، او ارقام دقیق پورسانت را به محمد رضا میگفت ، محمد رضا مقداری را به خودش میداد و در مورد بقیه مبلغ دستور می داد که به کدام شخص و به چه مبلغی پرداخت شود.
نکته حائز اهمیت در این بود که آمریکائیها تسلط بی چون و چرایی بر زیرساخت های نیروهای مسلح کشور داشتند که از ریزترین مسائل داخلی هم باخبر بودند و اعمال نظر می نمودند آنچنانکه سولیوان در خاطراتش آورده بود که: شاه برای بازدید من از تاسیسات نظامی ایران کارت بلانش (اختیار تام) داده بود، ولی به مقامات نظامی دستور داده شد که این موضوع بطور کامل محرمانه تلقی گردد و تقاضای هیچیک از سفیران خارجی ، از جمله سفیر شوروی برای چنین بازدیدهائی پذیرفته نشود
یکی از جالبترین و سوال برانگیز ترین بازدیدهای سولیوان از تاسیسات و عملیات نظامی، حضور در یکی از نمایشهای هوایی ارتش در یک فرودگاه نظامی جنوب شرق ایران بودکه به شرح زیر است:
"... صبح روزی که قراربود این برنامه اجرا شود به اتفاق گروهی از مستشاران و افسران ارشد آمریکائی و ایرانی با یک هواپیمای حمل و نقل نیروی هوائی به سوی بیابانهای جنوب شرقی ایران در یک زمین مسطح در وسط کویر روی باند علامت گذاری شده نشستیم، این فرودگاه در نزدیکی شهر طبس بود ( همان نقطهای است که در سال 1980 برای عملیات نافرجام نجات گروگانهای آمریکایی مورد استفاده قرار گرفت)، چند دقیقه بعد هواپیمای دیگری در آسمان ظاهر شد و افسران ایرانی و کلیه کسانی که در فرودگاه حاضر بودند برای تشریفات و استقبال رسمی به صف شدند و از من خواستند که در صف اول بایستم که بعد از من وزیر دفاع و سپس سایر مقامات نظامی ایرانی و آمریکایی، از ژنرال چهارستاره تا افسران دیگر در ردههای پایین تر صف کشیدند و سپس هواپیمای دوم که آن هم از نوع هواپیمای حمل و نقل نظامی بود به زمین نشست...
اولین کسی که از هواپیما خارج شد شاه بود که شخصا خلبانی هواپیما را به عهده داشت؛ شاه به محض خروج پای پیاده به طرف مستقبلین به راه افتاد و بدون توجه به احترامات نظامی که از طریق افسران ارشد ایرانی به عمل می آمد مستقیما به طرف من آمد و دست مرا فشرد و از سایر مستقبلین شاه فقط با وزیر دفاع دست داد و سپس مرا دعوت کرد که همراه او به کامیون سربسته ای که در انتظار بود بروم و تمامی نفرات آنجا سوار بر کامیون دیگری شدند ، پس از مدتی صحبت در فضای خودمانی به شاه علامت دادند که مراسم در حال آغاز و نمایش هوایی شروع خواهد شد، ناگهان چنان تغییر قیافه داد که آن صحنه را هرگز فراموش نمیکنم ، شاه در یک چشم به هم زدن از یک میزبان بی تکلف و متبسم و مهربان که لحظهای پیش با هم صحبت میکردیم به صورت یک سلطان مستبد با قیافهای خشک و آهنین درآمد و این تغییر قیافه را با چند حرکت ساده انجام داد، به نظر من تجزیه و تحلیل همین صحنه کوچک ، تصویری روشن از ضعف های درونی شاه را نشان میدهد... ."
بنا به اسناد بدست آمده در سال 1356 حدود سی و پنج هزار آمریکایی در ایران زندگی میکردند که تقریبا تمامی آنها به استثنای قریب به دوهزارنفر، وابسته به شرکتها و موسسات خصوصی آمریکایی بودند و قابل توجه اینکه بیشتر شرکتها و موسسات آمریکایی مشغول در ایران در رشتههای غیر نظامی فعال بودند و بدنبال کسب سود و منفعت زیادی از فروش محصولات و خدمات خود در کشورمان نفوذ داشتند.
سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران در اینباره میگوید: «... سرمایه گذاری و مشارکت موسسات آمریکایی در ایران بر مبنای عدالت و تساوی حقوق استوار نیست و اکثر شرکتها بدون اینکه سرمایهای در ایران به کار بیاندازند قراردادهای خدماتی با دولت و موسسات ایرانی داشتند.»
نفوذ بی حد و حصر آمریکا در زمان محمد رضا شاه را میتوان از حجم و وسعت کمی و کیفی سفارتخانهشان در تهران از زبان سفیر سولیوان بخوانیم: "سفارت آمریکا در تهران فعالیت وسیع و پردامنهای داشت، تعداد کارکنان سفارت به اضافه مامورینی که در قسمت نظامی کار میکردند بالغ بر دو هزار نفر میشدند که با اعضاء خانواده به پنج هزار نفر میرسیدند و تعداد ایرانیان وابسته به سفارت هم دوهزار نفربودند.
بیشترین فعالیتهای سفارت شامل بخش نظامی می شد و اکثر مامورین نظامی برای آموزش ایرانیان جهت استفاده از سلاحها و تکنیک های تازه به ایران اعزام میشدند و از طرف دیگر ما فعالیتهای زیادی در زمینه سیاسی ، اقتصادی ، کنسولی ، اطلاعاتی و اداری نیز داشتیم که علاوه بر همه اینها گروهی از مامورین جاسوسی ما که بیشتر با ایرانیها در ارتباط بودند در میان پرسنل ما دیده می شدند (که احتمالا منظور او مامورین سیا در سفارت بودند)"
به طور خلاصه میتوان گفت سفارت آمریکا در تهران فعالیت پیچیده و بسیار گستردهای بر اساس دکترین نفوذ استعماری تعریف شده از خود در ایران نمایان میکرد.
انتهای پیام/
انتهای پیام/