از موقعی كه ساختار مولکول DNA کشف شد، با توجه به يافتههای موجود ژنتیكی بر پايه اهداف اوليه مبنی بر درمان برخی از بيماریها و يا اصلاح نژاد يكی از چالشهای اساسی اين علم برای مردمشناسان، انسان و پروژه ژنوم انسانی بود چرا که در این طرح، آنچه كه از نظر برخی به دور مانده بحث فرهنگ و تاثیرهای دو جانبه ژنتيک بر فرهنگ و بالعكس ميزان تاثيرگذاری فرهنگ بر آن است.
لذا يكی از مواردی كه بايد بر آن تاكيد داشت اين مسئله است كه پيشرفتهای تغييرات ژنتيكی بدون توجه به انگارههای فرهنگی و اخلاقی ممکن نیست چرا که در اين صورت نه تنها طبيعت، بلكه رفتار خويش را نيز بايد تغيير دهيم، حال سوال این است تكنولوژی جديد ژنتيكی در مقابل اينگونه مسايل اخلاقی چگونه پاسخی خواهد داشت؟
اكنون برخی بر اين باورند كه با تغييرات ژنتيكی میتوان به نوع بهتری دست يافت، اگر اين تغييرات در مسير مخالف و همان آرزوی ديرينه زيستشناسان باشد، در اين صورت انسان به شكل ابزاری برای تامين منافع ديگران بوده و اين فرد، فرد طبيعی نيست كه در وضعيت عادی و طبيعی تامل كند، مفهومساز شود و يا خود قادر به تصميمگيری باشد، بلكه از قبل برای وی در زمينههای مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تصميم گرفته شده است.
يكی از موارد مهم تغييرات در زمينه موضوع فرهنگ است، اصولاً در هر فرهنگی افراد جامعه براساس همان مؤلفهها و عناصر فرهنگی موجود، خود را با گروههای همخوان تطبيق میدهند.
هر چند ممكن است بخشی از دانش فرهنگی از سوی افراد قابليت اشاعه را داشته باشد، كه همين امر ممكن است در جوامع گاهی منجر به کاهش تطابق ژنتیکی هم شود، لذا در اين مسير برخی از ژنهای فرهنگی میتواند به ديگران منتقل و در نابودی و يا بهبودی یک جمعیّت موثر باشد، بنابراین برای جلوگیری از اين گونه تغييرات ژنتیکی كه در اثر جايگزينی میتواند از طریق فرهنگها منتقل شود بايد آن را مد نظر قرار داد.
فردی كه در يک محيط خاص زندگی میكند، در صورت انتقال ژنتيكی عناصر سازنده فرهنگ( تاثير محیط) با هم تطابق نخواهند داشت، بنابراین تغییرات محیطی كه در ژنها تاثيرگذار بوده خود را به نوعی بر تغییرات فرهنگی تحمیل کرده و باعث تغییر فرهنگها میشود.
در صورت تحقق چنین شرایطی والدین نیز میتوانند پیش از تولد نوزاد یک برتری اجتماعی، فرهنگی و یا حتی فیزیولوژیک را به فرزندان خود اعطا کنند که بدون شک از تفاوتهایی که در محیط عادی و بر اثر جایگاه متفاوت اجتماعی، اقتصادی والدین نصیب افراد میشود متفاوت خواهد بود.
از اين رو تحقيقات و پيشرفتهای ژنتيكی هر چند میتواند نتایج مفیدی را در عرصههای تشخیص و درمان بیماریها داشته باشد، اما از سويی آنچه كه بيش از همه مهم به نظر میرسد تغييرات در عناصر فرهنگی و بن مايههای آن است كه پیامدها و دستاوردهای اجتماعی، فرهنگی آنها نیز هشداردهنده و تهدیدآمیز خواهد بود، از اين رو میتوان موضوع ژن و انتقال آن را در فرهنگ مردم نيز با قابليتهای مختلف اعم از مباحث رفتاری، فرهنگی، تغذيهای، نژادی، كنشهای اخلاقی و غيراخلاقی، حل مشكلات اجتماعی و يا بروز مشكلات و ... نيز تفسير كرد، همین قضیه ورود انسانشناسی را به مطالعات اتنوگرافیک ضروری میکند.
از این منظر که انسانشناسی به امر ژنتیک میپردازد، چون اتفاقات عرصه ژنتیک دلالتهای فلسفی، اخلاقی، فرهنگی و ... خود را دارد، به عبارتی ژنتیک درحال بستهبندی و ارائه یک چارچوب نظری جدید برای طبقهبندی انسانها است، چنانکه مردمشناسان از همان ابتدا در بحث بررسی جوامع فرهنگی ابتدایی به موارد بیرونی پرداخته و رفتارها و ابزارها را مورد مطالعه قرار میدادند اکنون با تغییر صورتبندی قضیه نظامهای دورونی را به منظور شناخت تکامل بشری در ارتباط با تغییر و تحولات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مورد مطالعه قرار میدهند.
انتهای پیام/
انتهای پیام/