مراسم «یاعباس یاعباس» شاهرود

بعضی چیزها عجیب‌وغریب‌اند مثل داغ‌هایی که هیچ‌گاه سرد نمی‌شوند یا فاصله‌هایی که احساس نمی‌شوند. کربلا یکی از همان چیزهایی است که عجیب‌وغریب است. داغی که باوجود فاصله هزار و اندی ساله‌اش هنوز سرد نشده و دردی که حالا دیگر به درد مشترک خیلی‌ها مبدل شده است.

میراث آریا: پنجم محرم اگرچه در تقویم با رنگ قرمز مشخص نشده اما خیلی از شاهرودی‌ها این روز را تعطیل می‌کنند تا برای برگزاری مراسم «یاعباس یاعباس» آماده شوند. مراسمی که در هیچ نقطه‌ای از کشور نمی‌توانید مشابه آن را ببینید اما برای اهالی شاهرود، محرم و عزاداری‌هایش با این روز معنا پیدا می‌کند.

سال‌ها قبل تاخت‌وتاز قومی یاغی شاهرود و شاهرودی‌ها را دست‌خوش ناملایمات فراوان می‌کند. معترضینی که از هیچ آزار و اذیتی ابایی نداشته و تا جایی که دستشان می‌رسید به مردم شهر آسیب می‌رساندند. در نزدیکی شهر قلعه‌ای بود که دشمن آنجا بیتوته کرده بود و به آزار می‌پرداخت. شاهرودی‌ها که بالاخره طاقتشان طاق می‌شود یک روز دست‌به‌دست هم می‌دهند و با توسل به حضرت عباس قمر عشیره خانه به خانه و کوچه به کوچه به یکدیگر ملحق می‌شوند. هر کس که علم و نشانی در خانه داشته با خود به کوچه می‌آورد و یاعباس گویان به سمت قلعه راهی می‌شوند. لشکری از مردم شهر شکل می‌گیرد. نوای «یاعباس یاعباس» شاهرودی‌ها که پا بر زمین می‌کوبیدند و به سمت قلعه حرکت می‌کردند و علم‌هایی که رو به آسمان رفته بود، دشمن را می‌ترساند و آن‌ها را قبل از وقوع هر نوع جدالی فراری می‌دهد. آن روز بزرگ درست پنجم محرم‌الحرام بود. شاهرودی‌ها نوای یاعباس یاعباس روز پنجم محرم و طوق‌ها و علم‌هایشان را که آن روز از خانه‌ها و تکایا بر روی دوششان بلند کرده بودند، تا امروز دیگر هرگز زمین نمی‌گذارند تا نوای آزادگی و ذلت نپذیرفتن شهید کربلا و همراهانش تا ابد در ذهنشان بماند.

در این مراسم، وقتی دو سه‌ساعتی از بامداد روز پنجم محرم گذشت، معمران تکیه بازار راه می‌افتند، چاوش‌خوانی می‌کنند و می‌خوانند: «ای‌داد از این عزا، بیداد از این عزا، فریاد ما مصیب و صد داد از این عزا» و با خواندن «باز این چه شورش است...» خیابان‌های شهر را زیر پا می‌گذارند. آفتاب ظهرگاهی می‌تابد، کسبه کرکره مغازه‌هایشان را پایین می‌کشند و شهر بی‌هیچ هماهنگی از پیش تعیین‌شده‌ای یکسره رنگ تعطیلی به خود می‌گیرد.

در همین زمان، عزاداران تکیه‌های مختلف شهر سپس سه قسمت از طوق یعنی زبانه، بدنه و چوب طوق‌ها را روی دو دست گرفته و به نزدیک‌ترین تکیه و یا مسجد محل می‌برند تا در بعدازظهر روز پنجم در کوچه جنب مسجد نجف قلی نجفیان به هم وصل کنند.

این دسته در مسیر خیابان شهید صدوقی شاهرود حرکت می‌کند تا به نزدیکی مزار قدیمی شهر که مدفن علمای بزرگی مثل مرحوم آیت‌الله سبزواری است، برسد. از اینجا به بعد، اوج عزاداری‌هاست. طوق‌ها به‌صورت خوابیده روی دوش عزاداران قرار می‌گیرد و آن‌ها «یاعباس یاعباس» گویان به تکیه بازار می‌روند.

زنان و دختران خودشان را به خانه‌ها و تکیه‌هایی که قرار است طوق راهی تکیه کنند، می‌روند و طوق‌ها را با پارچه‌های سبز، سیاه و گاهی سفید می‌پوشانند و گاهی هم سیبی سرخ‌رنگ را به طوق متصل می‌کنند. هر کس که نذری داشته باشد گاهی پارچه‌ای به طوق می‌بندد و متوسل می‌شود. طوق‌ها را با شال‌های رنگی می‌آرایند و به نشانه علم علمدار کربلا از خانه‌هایشان راهی می‌کنند. طوق‌ها را عزاداران قوی‌هیکل حمل می‌کنند، اما اگر تازه‌واردی باشد که بخواهد طوق را حمل کند، باید قبلاً یک‌کله قند نذر این کار کرده باشد و به تکیه ادا کند. پیش از آغاز مراسم هم کسانی که نذر و حاجتی دارند، پارچه و شال‌های ترمه را به طوق‌ها می‌بندند و در زمان حرکتشان تا تکیه زنجیری در مسیر کاروان گوسفند قربانی می‌کنند.

میان جمعیت انبوه عزاداران ولوله و شوری برپاست و نوای «یاعباس یاعباس» لرزه به جان خیلی‌ها می‌اندازد. با سلام ‌و صلوات نوحه‌خوانی حرکت آغاز می‌شود و دسته به راه می‌افتد، کوچه به کوچه تا اینکه به مزار کهنه می‌رسد، آن‌ هم با نوای باشکوه «یاعباس یاعباس». جایی که ملاعلی سبزواری آرام‌ گرفته سینه‌زنی و روضه‌خوانی ادامه می‌یابد و کم‌کم همه به سمت تکیه بازار حرکت می‌کنند و هنوز نوای «یاعباس یاعباس» بلند است. این تکیه قریب به‌تمامی اهالی شاهرود را در خود جای می‌دهد. طوق‌ها را خم می‌کنند و به‌صورت افقی بر دوش می‌گیرند. زن‌ها و دختران قبلاً رسیده‌اند و دور تا دور تکیه در طبقه دوم ایستاده‌اند و مردان را نظاره می‌کنند.

طوق‌ها یک‌به‌یک روی دوش مردان جابه‌جا شده و به مرکز تکیه آورده می‌شود. طوق‌ها را همان‌جا می‌گذارند و دور سکوی تکیه حلقه می‌زنند. حلقه‌هایی متحدالمرکز که مثل گردابِ حرکت می‌کند. اتصال بین اعضای حلقه برقرار است و در طی مراسم سینه‌زنی دستشان را از پر شال کمر دیگری جدا نمی‌کنند. بین نوحه‌ها باز هم این صدای نوای «یاعباس یاعباس» است که بلند می‌شود. برای نوجوانان و کودکان شاهرودی سینه‌زنی در این حلقه افتخاری بزرگ محسوب می‌شود و خیلی‌ها لحظه‌شماری می‌کنند تا سنشان به حضور در حلقه قد بدهد.

مراسم «یاعباس یاعباس» شاهرود

دایره جمعیت سینه‌زنان کم‌کم به خطوط موازی بدل می‌شود و هر کس دست در کمر دیگری پای‌کوبان بر سینه می‌زند و در پاسخ مداح که می‌گوید «سر از تنش جدا شد» همه یک‌صدا فریاد می‌زنند... «یاعباس، یاعباس...» و هم‌نوا با ذکر «یاعباس» سیاه پوشان، سیل عاشقان به امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) مسیر نخل گردانی را تا بالای محله طی می‌کنند.

مراسم «یاعباس یاعباس» شاهرود

همه حاضرین در تکیه بانوای یا عباس همراه می‌شوند و بر سر و سینه می‌کوبند هر چه باشد داغ عباس بعد از هزار و اندی سال هم خاموش‌شدنی نیست. همین‌که نوای ملکوتی اذان مغرب در هوای شهر می‌پیچد عزا با یک ذکر بلند یا حسین پایان می‌یابد و هر دسته و تکیه‌ای طوق خودش را برمی‌دارد و عازم می‌شود. طوق‌ها تا روز عاشورا که قمر عشیره هنوز سرپا بود سرپا می‌مانند و بساط عزا در هر گوشه و کوچه و خانه‌ای برپا می‌ماند. بعد از اتمام روزهای عزاداری طوق‌ها را به شاه‌نشین‌های تکیه‌ها بازمی‌گردانند تا سال دیگر باز بهانه‌ای برای بلند شدن نوای یا عباس باشد.

این آیین کهن و دیر سال که قدمتی حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ ساله داشته و نسل به نسل و سینه‌به‌سینه به منتقل‌شده است. بسیاری یاعباس را به دلیل نحوه گرفتن کمر اشخاص و بلند کردن پا و کوبیدن آن بر زمین در کشور منحصربه‌فرد می‌دانند. برخی می‌گویند عزاداران با این حرکت اعلام می‌کنند که ای دشمن نادان، ما پای‌کوبان به استقبال شهادت می‌آییم، اینجا، امروز، یا عباس گویان، گوش فلک را کر می‌کنیم چون عاشق اباعبدالله و یارانش هستیم. آیین «یاعباس» را بسیاری اوج عزاداری در شاهرود می‌دانند. نخستین شعاع دایره سیاه پوشان در تکیه بازار، آغازگر مراسمی است که شاید نظیرش را کمتر در مناطق دیگر کشور بتوان دید.

گزارش: جواد طیبی

انتهای پیام/

کد خبر 1402051600837

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha