موزه‌های نسل سوم یا موزه‌هایی برای آینده، شاید وقتی دیگر

در کتاب موج سوم تاریخ تحولات بشری در نظر گرفته شده که اکنون در موج سوم آن به سر می‌بریم، می‌توان موزه‌ها را نیز مانند این سه نسل تقسیم‌بندی کرد، اکنون زمان ظهور موزه‌های نسل سوم فرا رسیده و باید برای این که رو به آینده حرکت کنیم در مسیر موزه‌های نسل سوم گام برداریم.

سید هاشم حسینی کارشناس موزه و پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی نوشت: الوین تافلر(Alvin Toffler)، (اکتبر سال ۱۹۲۸ – ژوئن سال ۲۰۱۶) نویسنده معروف ۲ کتاب شوک آینده و موج سوم و همچنین نویسنده ده‌ها مقاله علمی و تحلیلی است که آثار او علوم اجتماعی و علوم ارتباطات و سایر حوزه‌ها از جمله فرهنگ، سیاست و هنر را تحت تأثیر خود قرار داد.

او برای نخستین بار در آثار خود، از جمله کتاب موج سوم از مفاهیمی همچون انقلاب دیجیتال و انقلاب ارتباطات و تغییرهای فناورانه متکی بر تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد و آن‌ها را اثر گذارترین رویدادهای علمی و از ملزومات گریزناپذیر زندگی در دنیای مدرن دانست و در کتاب موج سوم تاریخ تحولات بشری را به سه دوره متفاوت تقسیم می‌کند.

موج اول، انقلاب کشاورزی یا کهکشان گاوآهن، موج دوم، انقلاب صنعتی یا کهکشان گوتنبرگ و موج سوم، انقلاب دیجیتال و انقلاب اطلاعات و ارتباطات یا کهکشان رایانه‌هاست.

او برای هر کدام از این سه مراحل، ویژگی و شرایط و اقتضائات خاصی را به لحاظ تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بر میشمارد و به دلیل اثربخشی عمیق‌تر موج سوم (فناوری اطلاعات) بر چگونگی و نحوه تفکر و سبک و شیوه زندگی بشر آن را مهم‌ترین موج از این سه‌گانه می‌داند.

این مقدمه را بیان کردم تا با الگوسازی از سه‌گانه الوین تافلر بتوانیم روند شکل‌گیری موزه‌ها را نیز به دوره و با سه نسل متفاوت تقسیم کنیم و شاید نامیدن موزه‌ها به سه نسل اول تا سوم برمبنای سه‌گانه‌های الوین تافلر در کتاب موج سوم باشد که من نمی‌دانم؟!

اگر موزه‌های نسل اول و دوم را موزه‌های متکی بر بینش و روش گذشته بدانی، موزه‌های نسل سوم موزه‌هایی با نگاه آینده است، حال این پرسش مطرح است که موزه‌های نسل سوم چگونه موزه‌هایی هستند؟ برای جواب به این پرسش  باید بدانیم انسان‌های نسل سوم چگونه انسان‌هایی هستند، همچنین تلقی، درک و شناخت آن‌ها از آینده چیست تا بتوان موزه‌ها را که محلی برای انتقال میراثِ فرهنگی، تاریخی و حاصل‌اندیشه و تفکر گذشتگان است به موزه‌های نسل سوم و موزه‌های آینده سپرد.

اگر نگاهی به فرزندان خود و همچنین اطراف، زیست، جغرافیا و اوضاع و احوال کنونی بیندازیم همه ما غرق در یک دنیای مجازی با استفاده از امکانات و تکنولوژی مدرن از جمله اینترنت و شبکه‌های ماهواره‌ای و اجتماعی هستیم که هر لحظه و ثانیه نحوه سبک و سیاق و تفکر ما را دستخوش تغییر و تحول می‌کنند.

حجم داده‌ها و اطلاعات و زمان انتقال پیام‌ها از طریق تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی و شبکه‌های اجتماعی چنان سریع به مخاطبان مخابره می‌شود که لحظه‌ای غفلت باعث عقب ماندن از قافله کاروانیان اخبار و روایت‌ها و اطلاعات خواهد شد.

این نظام پیچیده متکی بر تکنولوژی ارتباطات باعث پرورش نسلی شده است که اختلاف فاحشی به لحاظ علایق سلیقه‌ها و نوع نگاه و برداشت و سطح آگاهی با نسل‌های قبل از خود دارد. دنیای فکری و ذهنی این نسل به واسطه تغذیه از بروزترین تکنولوژی‌های ارتباطات سرشار از تنوع و تکثر و پویایی و خلاقیت است.

نسل جدید که ساعت‌ها مستغرق در دنیای رنگ و تصویر و فیلم و حرکت و موسیقی و صداست، پیام‌هایی که دارای این امکانات نباشد را نمی‌پذیرند، برای همین است که حجم زیادی از سرمایه‌گذاری، سیاست‌های فرهنگی هر کشور حرف تولید فیلم و انیمیشن و بازی‌های رایانه‌ای و طراحی فضاهای سه‌بعدی همچون ویدئو مپینگ و موشن گرافیک و... می‌شود تا مخاطبان خود را از دست ندهند.

با رشد روز افزون و حتی افسارگسیخته شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های اطلاع‌رسانی و تولید محتوا برای جذب مخاطب با هر هدف و نیتی چگونه ممکن است که موزه‌های نسل سوم فاقد جذابیت‌های بصری موجود در فضای مجازی برای نسل سوم خود که مخاطبان حقیقی موزه‌ها هستند، نباشد؟

امروزه استفاده از تکنولوژی ارتباطی در موزه‌ها امری بدیهی است مانند آفتاب چنان روشن است که نیازی به اقامه دلیل برای آن نیست، به‌قول مولانا:

آفتاب آمد دلیل آفتاب

گر دلیل آمد از روی وی متاب

با توجه به رشد و گسترش وسایل ارتباطی که همه آن‌ها را به دلیل مخابره پیام به عنوان یک رسانه، آیا می‌توان موزه را نیز به دلیل دارا بودن پیام یک رسانه در ردیف سایر وسایل ارتباطی محسوب کرد؟

اگر کارکرد رسانه‌ها را، انتقال پیام و پیام را نیز حامل معنا بدانیم موزه‌ها نیز دارای کارکرد معناگرایانه هستند و یک رسانه محسوب می‌شوند و حال که در باز تعریف موزه آن را یک رسانه دانستیم پس می‌بایستی ابزار و لوازم و امکانات و اقتضائات یک رسانه را هم دارا باشد، اگر رسانه‌ای جذابیت نداشته باشد مخاطب ندارد، جذابیت رسانه‌ها در انواع مختلف صرف نظر از تولید محتوا، چگونگی انتقال خود محتواست.

موزه‌ها نیز اگر دارای محتوا باشند انتقال محتوا به مخاطب نیازمند ابزار مناسب است و همان‌طور که در ابتدا بر شمردیم موزه‌های نسل سوم باید برای بازدیدکنندگان خود که نسل سوم هستند جذاب باشد.

معماری موزه، گرافیک محیطی موزه، قالب‌های بیانی چه صوتی و چه تصویری باید برای مخاطب نسل سوم جذاب باشد تا پیام و محتوای نهفته در باطن‌اشیا موزه‌ای را درک و دریافت کند. چگونگی و شیوه انتقال مفاهیم و ارزش‌های نهفته در بطن‌اشیا موزه‌ای، از خود شی موزه‌ای مهم‌تر است، خلاف واقع نگفته‌ایم که اگر بگوییم ارزش‌های‌اشیا، به‌واسطه مفاهیم و پیام‌های نهفته در آن است، اگر نه شیءبه آن دلیل که یک شیء است، دارای ارزش نیست، یک شیء نیز مثل انسان دارای یک جسم یا کالبد و یک روح بوده و زمانی جسم یا شیء دارای ارزش است که ارزش‌های نهفته در جان و روح آن نیز شناخته شود.

از جمله ویژگی‌های دیگر موزه‌های نسل سوم، مفهوم وارگی آن‌ها به‌جای شی وارگی است، بسیار شنیده‌ایم که موزه‌های نسل سوم مفهوم محور هستند نه شیء محور، برای رسیدن به این نوع از موزه‌ها در ابتدا نیازمند تفکر و نگرش مدیران موزه است، تا مدیران و سیاست‌گذاران امر موزه‌ها، نگاه و نگرش خود را تغییر ندهند، در ماهیت موزه‌ها هیچ تغییر حاصل نخواهد شد.

تغییر از شیء زدگی و شیء محوری به مفهوم محوری، خود نیازمند یک پروژه فکری و هم پروسه زمانی مدیران فرهنگی است، انتخاب و نمایش حجم زیادی ازاشیا که ندانیم چه مفهوم یا پیامی را با استفاده از چه ابزار بیانی می‌خواهد به مخاطب منتقل کند، همان شکل و ساختار موزه‌های نسل اول و دوم را تکرار کرده‌ایم و اطلاق نام موزه‌های نسل سوم به چنین موزه‌هایی، دروغ و فریبی بیش نیست.

در موزه‌های نسل سوم استفاده از نظام ارجاعات که در مطالعات تطبیقی در حوزه علوم انسانی کاربر فراوان دارد، می‌تواند به عنوان یک مدل و الگو بکار گرفته شود.

در ادبیات عرفانی ما و همچنین ادبیات نمایشی و ادبیات داستانی، این شیوه بیانی برای انتقال یک مفهوم عمیق عرفانی و اخلاقی و فلسفی زیاد به‌کار برده می‌شود، به عنوان مثال شاعران ما با استفاده از صنایع ادبی و آرایه‌های لفظی و معنوی در قالب تشبیه، استعاره، ‌ایهام و... مفاهیم عمیق انسانی را، در یک مصرع و یک بیت بیان کرده‌اند که برای درک آن می‌توان چندین صفحه شرح نوشت.

در یک موزه مفهوم محور نیز، نمایش یک شیء با استفاده از نظام ارجاعی می‌تواند بازگوکننده یک روایت تاریخی، اجتماعی یا دینی، مذهبی و حتی یک تفکر فلسفی و روایت اسطوره‌ای و... باشد.

در موزه‌های مفهوم محور چه شی‌ءای به نمایش گذاشته شود مهم است نه هر شی‌ءای، چه بسا موزه‌ای که دارای صدها شیء بدون بیان مفاهیم معنا شناختی است و یا برعکس موزه‌ای که دارای یک شیء یا چند شی اندک و لیکن دارای بیان مفاهیم و روایت‌های متعدد معنا شناختی است.

نسل سومی‌ها به موزه‌هایی مجهز با بیان موزه‌ای جذاب ارتباط برقرار می‌کنند که گرم و پویاست نه با موزه‌هایی سرد و خاموش‌اند.

بیایید موزه‌ها را گویاتر کنیم.

انتهای پیام/

کد خبر 1403030800380

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha