شهرام امیری، کارشناس ارشد میراثفرهنگی و گردشگری استان اصفهان در یادداشتی نوشت: در چند روز گذشته انتشار تصاویری در شبکههای مجازی مبنی بر آسیب رسیدن به یکی از شیرهای سنگی ضلع شمال شرق پل تاریخی خواجو باعث بروز نقدهایی در چگونگی حفاظت از این آثار شد. البته نباید فراموش کنیم که نقدها عمدتاً بهصورت کلی و یکجانبه بیانشده بودند، بهگونهای که حتی در خصوص چگونگی آسیب رسیدن به این شیر پیر سنگی نیز اشتباه و حتی کمی اغراق هم چاشنی کار شد و همچون گذشته سازمان متولی حفاظت از میراث متهم به کمکاری و یا حتی بیتفاوتی شد که قابلدرک است.
حساسیت در خصوص لزوم حفاظت از مواریث ارزشمند تاریخی تقریباً از اواسط دهه هشتاد خورشیدی حداقل در استان پهناور اصفهان آغاز شد. در آن زمان و در غیاب شبکههای متعدد مجازی، رسانههای اصفهان کار ایجاد انگیزش در خصوص لزوم حفاظت همگانی از این میراث ارزشمند را بهصورت گسترده آغاز کردند.
در آن دوران سیاستی که در ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان در پیشگرفته شده بود در وهله اول تلاش برای ایجاد حس مالکیت عمومی بر میراثفرهنگی توسط آحاد جامعه بود، بهگونهای که تمامی آحاد یک جامعه نسبت به میراثفرهنگی جامعه خود بهعنوان سند هویت جمعی، خودآگاهی مییافتند و در وهله بعد ایجاد حساسیت در خصوص چگونگی نگاهبانی از این آثار ارزشمند توسط عموم جامعه و ایجاد جریان مطالبه گری جامعه برای حفظ بهینه این آثار توسط مسئولان بود.
در یک تقسیمبندی کلی و بهمنظور حفاظت از این آثار در گام اول با سازمان متولی حفاظت از آثار تاریخی کشور مواجه بودیم که بهواسطه تغییرات مکرر و ادغامهای گوناگون دچار تلاطم و تحولات مختلف بود و بهتدریج با شکلگیری ساختارهای جدیدش در حال قوام یافتن بود، از سوی دیگر با سایر نهادهایی که یا میراثفرهنگی در اختیارشان بود یا ذی مدخل در حفظ میراثفرهنگی بودند مواجه بودیم و درنهایت با مردمی سروکار داشتیم که در ابتدای کار آگاهی یافتن در خصوص مالکیت معنوی خود بر میراث ارزشمند فرهنگی بهعنوان سند هویت جمعی خود قرار داشتند.
پسازاین فرازوفرودها و به همت اهالی رسانه، بهویژه در سالهای اول دهه ۹۰ خورشیدی، حس مالکیت معنوی اجتماعی و حساسیتهای عمومی در خصوص لزوم حفاظت همگانی از میراثفرهنگی بهتدریج شکل منطقی به خود گرفت، لکن به نظر میرسید جامعه هنوز تا رسیدن به حد مطلوب در خصوص لزوم حفاظت همگانی از این میراث ارزشمند فاصله داشت.
با شکلگیری وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی و بهتبع آن افزایش کارکرد و توان ادارات کل در استانها، این مجموعه فرهنگی درنهایت به یک سامان قطعی اداری دستیافت، لکن شکلگیری این وزارتخانه و جوان بودن آن از یکسو و طولانی بودن روند شکلگیری و قوام یافتن ساختار آن باعث شد تا شاید در ادامه این روند کمی در اصفهان با مشکل مواجه شویم. از سوی دیگر عدم ثبات مدیریت در رأس هرم ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان نیز مزید بر علت شده بود تا نسبت به تداوم فرهنگسازی برای آگاهی بخشی عمومی بهمنظور حفاظت همه مردم از آثار تاریخی با مشکلاتی مواجه شویم.
با ورود گوشیهای هوشمند به حیات اجتماعی و فرهنگی ایران و شکلگیری شبکههای مجازی و فرهنگ مربوط به آنکه عموماً از دوران اوایل دهه ۹۰خورشیدی آغاز شد، عملا سیر تطور حیات فرهنگی و تمدنی مردم ایران نیز همانند سایر مناطق جهان دچار تحولات شگرف شد.
از یکسو جهان و بهویژه ایرانیان با هجمه سنگین اطلاعات گوناگون مواجه شدند که با کمترین هزینه و سادهترین روش ممکن در دسترس همگان بهویژه نسلهای جوان قرار میگرفت و از سوی دیگر به دلیل جدید بودن این شاخصههای اجتماعی و قدرت فوقالعاده آن عملا بسیاری از مسئولان از گردونه تحولات ناشی از این چرخه عظیم دنیای اطلاعاتی و ارتباطی عقب افتادند.
بیتردید این شبکه عظیم اجتماعی در حوزه بحث ما فرصت مناسبی را در بهترین شرایط فراهم میآورد تا بتوان از آن برای افزایش آگاهی بخشی عمومی بهمنظور فرهنگسازی حفاظت همگانی از مواریث ارزشمند فرهنگی استفاده کرد و از سوی دیگر فرصتی طلائی اما زودگذر را در اختیار قرار میدهد تا بتوان از آن طریق حساسیتهای عمومی و جریانات مطالبه گری از همدیگر و مسئولان را در حوزه حفاظت از میراث ارزشمند فرهنگی افزایش داد.
با این وصف شواهد نشان میدهد که نهتنها مسئولان بلکه مردم و بهویژه دوستداران میراثفرهنگی که عمدتاً از اقشار فرهیخته جامعه هستند به یکسان در استفاده از این ظرفیت عظیم چندان بهروز و موفق عملنکردهاند.
در وهله اول مسئولان امر و برنامهریز، آنطور که بایسته و شایسته است نتوانستهاند از این ظرفیت عظیم در سه حوزه میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی بهمنظور حفاظت از میراثفرهنگی، توسعه گردشگری و ترویج صنایعدستی بهره ببرند، بهگونهای که امروز اخبار منفی در این سه حوزه از سوی مردم از طریق شبکههای مجازی بیشتر استقبال میشود که در این میان لزوم اعتمادسازی مسئولان از یکسو و لزوم ایجاد همدلی میان مردم و آنان از سوی دیگر بیش از هر زمان دیگر احساس میشود.
از سوی دیگر فعالان و کاربران شبکههای مجازی نیز به دلایل مختلف، این شبکهها را متأسفانه به کارزاری برای بیان انتقادات صرف خود تبدیل کردهاند. با این وصف در این خصوص اگرچه میبایست از هرگونه انتقادی استقبال کرد ولی بیان هرگونه انتقاد میبایست با آگاهی کامل از ابعاد آن رویداد، صداقت و نیت خیرخواهانه و باهدف رفع مشکل همراه باشد.
در اینجا نباید یک نکته مهم را فراموش کرد و آن اینکه پدیده وندالیسم (تخریب گرایی) بیش از هر چیز به شرایط اجتماعی جامعه و چگونگی بسط و گسترش هنجارهای اجتماعی بازمیگردد، لذا هرزمانی که این پدیده مذموم در جامعه رشد مییابد نشاندهنده افول ارزشهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه است، امری که باید همگان بهویژه مسئولان فرهنگی به آن نگاهی جدی داشته باشند.
مثال بارز در این زمینه پل تاریخی خواجو است که از یکسو یکی از زیباترین پلهای تاریخی جهان است و از سوی دیگر از عصر صفوی تاکنون طبقه زیرین آن محفل و مرکزی برای بروز بسیاری از رخدادهای اجتماعی و فرهنگی بوده است. در حال حاضر با توجه به اینکه طبقه زیرین این پل در طول روز به دلیل عمومی بودن و تبدیلشدن آن به معبر عمومی شهری به محل بیتوته بسیاری از افراد از طبقه ضعیف فرهنگی جامعه بدل شده، درعینحال محور جنوبی این پل و سکوهای پیرامون آن به مرکزی برای برگزاری بزرگترین رویدادهای اجتماعی، فرهنگی و هنری در طول سال تبدیلشده، لذا این چندگانگی فرهنگی در جوار این پل تاریخی را هیچ عقل سلیمی نمیتواند درک کند که در کنار آنهمه مراسمات بزرگ فرهنگی در بسیاری اوقات همانند شبهای چهارشنبهسوری و یا ایام دیگر، این پل آماج رفتارهای غیرفرهنگی تخریب گران قرار میگیرد، با این تفاصیل معتقدیم جریان انتقادکننده با در نظر گرفتن تمامی این واقعیات درصورتیکه جریان مطالبه گر، که آن نیز نیازمند آگاهی بسیار است را اگر با خود به همراه نداشته باشد، پس از مدتی با بیتوجهی مسئولان و یا حتی مردم همراه میشود و این دور باطل عملا به کشمکشی تبدیل میشود که برآیند آن چندان به نفع هویت اصیل جامعه در قالب میراثفرهنگی تمام نمیشود.
فرجام سخن اینکه ما امروز بیش از هر زمان دیگر در بهرهگیری از فضاهای مجازی و یا هر جریان آگاهیبخش دیگر بهویژه بهمنظور حفاظت بهینه از آثار تاریخی و میراث ارزشمند فرهنگی در اماکن عمومی نیازمند وفاق و همدلی از یکسو و افزایش سطح آگاهی و خرد جمعی هستیم. همچنین جریانات انتقادکننده باید بهتدریج به جریان آگاهیبخش که اطلاع کاملی از رخدادهای اجتماعی و فرهنگی پیرامون خود دارد و درعینحال مطالبه گر تبدیل شوند که این جریانات در قالب تشکیل سمنهای حفاظت از میراثفرهنگی و در قالب ایجاد یک ساختار مشخص میتواند نقش مهمی در رساندن صدای خود به گوش مسئولان از یکسو و آگاهی بخشی عمومی به آحاد جامعه از سوی دیگر ایفا کند.
باید بپذیریم که در دنیای متکثر امروزی میبایست فرهنگ گفتوگو با یکدیگر را آموخته و سپس به دیگران بیاموزیم و یاد بگیریم تا از ظرفیتهای عصر فناوری ارتباطات و اطلاعات بهمنظور آگاهی بخشی عمومی به جامعه و همچنین ایجاد یک جریان مطالبه گر همراه با غنای فرهنگی در برابر مسئولان امر استفاده کرده و مسئولان هم درنهایت، کوشش کنند که در دوره مسئولیت خود که عمدتاً کوتاه است مسئولیتپذیر و پاسخگوی مردم باشند.
بیتردید ملت بزرگ و کهن ایران که یکی از قدیمیترین فرهنگها و تمدنهای بشری را به خود اختصاص داده، از شایستگی لازم برای آشنایی با میراث ارزشمند نیاکان و لزوم آگاهی از نقش خود بهعنوان مالکان اصلی این آثار برخوردار بوده و همچنین باید بدانند که حافظان اصلی این آثار ارزشمند و بیبدیل آنها هستند.
انتهای پیام/
نظر شما