جستاری در بازشناسی مفهوم فرهنگ از دیدگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی

شاهنامه فردوسی ترازنامه حکمت است و میزان جامعیت حکمت هر شخصی را باید با او سنجید و به‌ راستی صفت حکیم چقدر برازنده نام و عنوان او که بر قامتش چه خوش نشسته است.

سخن گفتن از حکیم ابوالقاسم فردوسی کار آسانی نیست، چرا که دانسته‌های‌ ما از زندگی او اندک و به برخی اقوال در تذکره‌ها محدود شده است، گاهی نیز حکیم در لابلای سطور شاهنامه به احوال زندگی شخصی‌اش پرداخته است که هر چند در میان حجم احوال شخصیت‌های داستان‌های شاهنامه که خود خلق کرده، بسیار اندک است اما سی سال رنج ومرارت خود را چنان به زیبایی و ایجاز ‌بیان کرده  است.

همان چند بیت بیش از همه ابیات در حافظه تاریخی نه تنها ملت ایران بلکه در حافظه جهانی بشریت نقش بسته و به‌ یادگار مانده تا نشانی باشد از قدرشناسی به او به‌پاس زنده نگه‌داشتن ارزش‌های انسانی به زبان فارسی‌ به‌راستی هیچ واژه‌ای به قدرواژه حکیم در برگیرنده شخصیت جامع او نیست.

شاهنامه فردوسی ترازنامه حکمت است و میزان جامعیت حکمت هرکس را باید با او سنجید و به‌ راستی صفت حکیم چقدر برازنده نام و عنوان او که بر قامتش چه خوش نشسته است.

او حکیم فرهنگ، دانایی، خرد، حکیم دین، آبین، اخلاق، تربیت، حکیم سیاست و ملک‌داری و حکیم حماسه، ایثار، رشادت، جوانمردی و حکیم نظام تربیتی خانواده و جامعه، حکیم اسطوره‌شناسی، اسطوره‌پروری و تاریخ و قصص و روایت است.

به‌دلیل رواج و گسترش و استیلای علوم انسانی غربی خاصه در این یکی دو سده اخیر در دانشگاه‌های ما کمتر به اندیشه‌های این بزرگان رجوع کرده‌ایم. فلسفه فرهنگ نیزمثل مقوله‌های دیگر از جمله دین، سیاست، اقتصاد، هنر و ... ازجمله فلسفه‌های مضاف در علوم میان رشته‌ای جدید است که  به نقش و کارکرد فرهنگ در عرصه‌های مختلف می‌پردازد.

تاکنون نیز بیش از صدها تعریف توسط دانشمندان علوم اجتماعی، انسان‌شناسی، مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی، روانشناسی اجتماعی و ... شده است و به نقش و تاثیرآن بر اقتصاد، ‌سیاست، اجتماع و یا برتری و اولویت هرکدام بردیگری پرداخته و کتاب‌ها و مقالات زیاد به‌ رشته تحریر در آمده است که به نوعی دربیشتر آن‌ها ترویج تفکر نئومارکسیستی و نئولیبرالی توسط بانیان و مروجان آن‌ را شاهدیم که برهمان پایه روبنا وزیربنا بودن و یا نبودن اقتصاد برسایر شئون و شقوق جامعه قائل‌اند و همه آن‌ها در خدمت فرهنگ و تفکر غربی برسایر فرهنگ‌های دیگر هستند ولی آیا تاکنون به شاهنامه فردوسی به عنوان یک منبع برای رسیدن به شناخت و تعریف فرهنگ و نقش و کارکرد و اهمیت آن در فرآیند و رابطه‌های آن با ساحت‌های مختلف اقتصاد و سیاست و جامعه وخانواده به عنوان یک مؤلفه معرفت شناسانه نگریسته شده است.

واژه  فرهنگ صدها بار درشاهنامه به‌کار رفته است که مهم‌ترین بخش پرداختن به مفهوم و تعریف و کارکرد آن در قالب یک گفتمان میان یک دادگر یا قاضی به‌عنوان نماینده قوه عدلیه با یک دانای کل است. دراین بخش به نظر می‌رسد فردوسی خود به عنوان پاسخگوی سؤال نماینده نظام عدلیه قرار دارد تا براهمیت و اولویت فرهنگ بر ثروت ‌و سرمایه و اقتصاد تک بعدی تأکید بیشتری کند.

عدم توجه به مقوله فرهنگ و هویت فرهنگی و تاریخی ایران حداقل درتاریخ این 200 سال اخیر که به شدت در معرض تهاجم فرهنگ وتمدن غرب بوده‌ایم تاکنون بلای خانمان‌سوزی بوده است که نسخه درمانی غرب زندگان به‌جای درمان، صفرا فزوده است.

چاره و درمان بیماری غرب‌زدگی آشنایی و عمل به بن‎مایه‌های معرفتی مفاخر و بزرگانی است که تفکرات آن‌ها جزو میراث فکری و معنوی بشریت در تمامی قرون و اعصاراست که متاسفانه در تاریخ روشنفکری معاصر این دو سده شاهد شیفتگی غرب‌زدگان وطنی ‌درترویج آنچه آن‌ها برما روا می‌دارند و نه آنچه خود صلاح می‌دانیم بوده‌اند.

اگراین چند بیت شاهنامه را یک بار از سر تفکر مرور کنیم در خواهیم یافت که این تعریف و تبیین فردوسی در باب فرهنگ خلاقانه‌ترین و کاربردی‌ترین و جامع‌ترین تعریف در میان سایر نظریه‌های فرهنگی است. حکیم فرزانه توس می‌گوید:

ز دانا بپرسید پس دادگر

که فرهنگ بهتر بود یا گهر

گهر اینجا به معنای ثروت و سرمایه مادی است در پاسخ به سؤال دادگر، نماینده نظام عدلیه که گویا از اقتصاد ناسالم به ستوه آمده است و پرونده‌های قضایی اقتصادی متعدد روی دستش مانده است چاره کار را پرسش از حکیمی می‌داند که او باید نسخه درمان این بیماری‌ مهلک را تجویز کند لذا پس از پرسش دادگر حکیم که گویا خود فردوسی باشد چنین پاسخ می‌دهد.

چنین داد پاسخ بدو رهنمون

که فرهنگ باشد ز گهر فزون

که فرهنگ آرامش جان بود

زگهر سخن گفتن آسان بود

گهر بی هنر زار و خوار است و سست

به فرهنگ باشد روان تندرست

تعریف  فرزانه توس از فرهنگ به‌قدری کارکردگرایانه و ساختارگرایانه و مبتنی بر واقعیت‌های تاریخی است که نشان‌دهنده اهمیت این مفهوم عمیق به عنوان یک مولفه معرفت شناسانه است، حکیم توس در کوتاه‌ترین جمله عمیق‌ترین تعریف را از واژه فرهنگ ارائه کرده است که تاکنون هیچ فیلسوف فرهنگ و جامعه‌شناس و انسان‌شناس و مردم‌شناس و روانشناس اجتماعی که به مفهوم فرهنگ و نقش و کارکرد آن می‌پردازد بدان توجه  نکرده است.

فردوسی فرهنگ را آرامش جان می‌داند، تاکنون در کدام تعریفی از فرهنگ به مقوله آرامش جان انسان توجه شده است؟ در سپهراندیشه فردوسی توحید و یکتا پرستی چون خورشید و دیگر مقولات همچون ستاره‌گرد این منظومه می‌چرخند، در آموزه‌های دینی ما که قرآن مهم‌ترین آن آموزه‌هاست ذکر خداوند آرامش بخش دل‌هاست و این فرهنگ و تفکراسلامی است که فردوسی با بهره‌گیری ازآن فرهنگ وهنر را که سرچشمه لایزال آن توحید و خداپرستی است آرامش بخش دل‌ها می‌داند‌.

از نگاه فردوسی هر زمان و هرمکان فرهنگ را ارج بنهیم از آن‌ جهت که فرهنگ چیزی جز میل به خداجویی و حقیقت طلبی و کمال یابی و زیبایی و هنر نیست به آرامش جان رسیده‌ایم که نتیجه توحید و اعتقاد به خدای یگانه است که ابیات آغازین شاهنامه نیزهمه ذکر، ثنا و ستایش خداوند است که ذکرش باعث آرامش دل‎هاست.

در این عصر استیلای مادی‌گرایی و سرمایه‌داری که روح حاکم فرهنگ و تمدن غربی است چنان ما را غرق مادیات دنیوی کرده است که دمار از روزگارمان در آورده که به‌ جای این‌که گوشمان  نیوشای تراث و معاریف و ذخایر ارزشمند فرهنگی و تاریخی خودمان باشد نشخوارکننده جیفه‌های کم ارزش و  جیره خوار بازمانده فکری آنانیم.

پاسداشت فردوسی از این جهات برایمان اهمیت دارد که آموزه‌های او ‌و دیگر بزرگان‌مان که آموزگاران همه دوران‌ها هستند، راه برون‌رفت از این سردرگمی تاریخی را پیش پایمان می‌گشاید پس روز بزرگداشت فردوسی و دهه حماسه ایران اسلامی که نقطه عطف برای ما اهالی کوی میراث‌فرهنگی هم‌زمان با آغاز روز جهانی موزه‌ها ‌وهفته میراث‌فرهنگی است فرصت مغتنم برای رجوع مجدد به احوال و آثار این فرزانگان است، روز بزرگداشت فردوسی که سر آغاز روز جهانی موزه ها ‌هفته میراث‌فرهنگی است بر شما عارفان و عاشقان و پاسبانان حریم میراث‌فرهنگی خجسته باد.

 

انتهای پیام/

کد خبر 14020226770506

برچسب‌ها