رجبعلی لباف خانیکی در یادداشت خود به چگونگی شکلگیری شهری پیرامون اثر تاریخی قطبالدین حیدر و مجموعه معماری اطراف آن پرداخت و نوشت: از اوایل قرن هفتم هجریقمری تربت حیدریه بر گرد خانقاه و آرامگاه «قطبالدین حیدر» در حدود ۲۸ کیلومتری شهر ویران شده زاوه بنیان نهاده شد و بعدها جایگزین آن شهر شد. زاوهای که به دستور چنگیزخان مغول چنان ویران شد که دیگر سر بر نیاورد و از نقشه جغرافیا حذف شد!
عطا ملک جوینی قصه پر غصۀ ویرانی زاوه را توسط 30 هزار جنگجوی مغولی که در تعقیب «سلطان محمد خوارزمشاه» عازم نیشابور بودند این گونه روایت کرده است: «چون به زاوه رسیدند، علوفه خواستند. اهل زاوه دروازه در بستند و به سخن ایشان التفاتی نکردند و هیچ چیز ندادند. مغولان چون مستعجل بودند توقف نکردند و برآمدند. اهالی چون عَلَم ایشان بدیدند که از ایشان درگذشتند، از روی سر سبُکی از حصارها دست به ضرب طبل و دهل بردند و به فحش و شتم دهان بگشادند. مغولان چون استخفاف ایشان مشاهده کردند و آواز ایشان بشنیدند، بازگشتند و بر سه حصار به محاربت پای افشاردند و نردبانها بر دیوارها راست کردند، روز سیٓم بر دیوار رفتند و هر کس را که دیدند زنده نگذاشتند و چون فرصت مقام نداشتند آن چه حمل آن ثقیل بود بسوختند و بشکستند... از آوازه آن در خراسان زلزله و از استماع آن حالت که مثل آن نشنیده بودند ولوله افتاد. «یمه» و «سبُتای» پسران چنگیز اوایل ربیع الآخر سنۀ سبع عشر و ستُمایه (۶۱۷) به نیشابور رسیدند...»
در چنان واویلایی اندک مردم باقیمانده زاوه و آبادیهای اطراف از بیم جان به قطبالدین حیدر که در آستانه 100 سالگی در خانقاهش به کنجی خزیده بود و سیل مغولان را «لشکر خشم خدا» میدانست، پناه بردند.
قطبالدین حیدر در سال ۶۱۸ هجریقمری و در صد سالگی درگذشت و در کنار خانقاهش به خاک سپرده شد و پیروانش بعد از آن در مجاورت آرامگاهش سکونت دائم اختیار کردند و «تربت حیدریه» را به میمنت نام قطبالدین حیدر بنیان نهادند.
اطلاعات مربوط به دوران طفولیت، نوجوانی و جوانی قطبالدین حیدر اندک و ناقص، مبهم و گاه متناقض است. برخی او را «شیخی نامدار و صاحب کرامات» توصیف کرده، برخی او را از جمله «عقلای مجانین» برشمرده، بعضی به عنوان«شیخ مجذوب» از او نام برده و برخی او را «صاحب باطن و اهل ریاضت» دانستهاند و مشی زندگی و شیوه سلوکش را گوناگون و گاه متضاد برشمردهاند و پیروانش را به انجام اعمال عجیب و غریب نامزد کردهاند از جمله به نوشته ابن فوطی: «مریدانش ریش خود را میسوزاندند و آلات آهنین چون طوق و زنجیر و کمان و جز آنها با خود حمل میکردند» و بنا به نوشته این بطوطه: «حیدریان بر دست و گردن و گوش خود حلقههای آهنین میآویزند و حتی بر اندام نرینه خود حلقه آهنین میکشند تا از آمیزش دور بمانند» ! شاید به استناد همان گفته، «گای لسترپج» پیروان قطب الدین حیدر را«حلقویون» نامیده است.
بنا به قول «دکتر شفیعی کدکنی» آن رسوم غریب را که تناسبی با هنجارهای اجتماعی و دینی نداشته، باید ازجمله آداب و خصلتهای قلندران دانست که در میان دیگر شاخههای آنان رواج داشته است.
در مورد اصل و نسب قطبالدین حیدر نیز به تفاوت نوشتهاند: «ابن فوطی» از او به عنوان«حیدر بن عبدالله بن ابوالبرکات» نام برده و «فصیح خوافی» نام کامل او را این گونه ذکر کرده است «قطب لدین حیدر بن تیمور بن ابوبکر بن سلطان شاه بن سلطان خان سالوری».
«دولتشاه سمرقندی» هم او را «حیدر زاوهای» و پدرش را «شاهور» نامیده است و در اکثر موارد از او به عنوان«قطبالدین حیدر زاوی» یا «زاوگی» نام بردهاند.
با توجه به ویژگی های فکری و شخصیتی قطب الدین حیدر میتوان او را در زمرۀ صوفیان قرار داد. «تصوف» پیشینه و فرایند خاصی را پشت سر گذاشته که به اجمال آن فرایند را مرور میکنیم: تصوف یا درویشی طریقهای مبتنی بر آداب سلوک برای تزکیه نفس و ترک دنیا برای رسیدن به حق و به کمال رسیدن نفس است. صوفیگری از قرن دوم ه.ق هویدا شد و نخستین کسی که صوفی نامیده شد، «عثمان بن شریک» مشهور به «ابوهاشم کوفی» (متوفی ۱۵۰ه.ق) بود. آداب طریقت صوفیان در ابتدا بیشتر متوجه عزلت و ریاضت بود که برای نیل به مقصود و آزار تن پشمینه (صوف) میپوشیدند.
تاریخ تصوف و عرفان را به سه دورۀ شکلگیری تصوف (از آغاز تا قرن پنجم)، گسترش تصوف و عرفان عملی و کمال عرفان نظری (از قرن پنجم تا پایان قرن نهم) و رکود و تطور تصوف و عرفان ( از قرن دهم تا کنون) تقسیم کردهاند.
مجموعه معماری به هم پیوسته قطبالدین حیدر در شهر تربت حیدریه مشتمل بر آرامگاه قطبالدین حیدر، مسجد جامع و کاروانسرای طبسی است .
بزرگترین و کهنترین ابنیه تاریخی موجود در شهر تربت حیدریه «مجموعه معماری قطبالدین حیدر» مشتمل بر آرامگاه، مسجد و کاروانسرا متعلق به سه دوره ایلخانی، صفوی و قاجاراست.
آرامگاه
آرامگاه قطبالدین حیدر هسته مرکزی و اولیه آن مجموعه است که به نظر میرسد در طول تاریخ تغییرات زیادی به خود دیده است، با توجه به شواهد میتوان در ارتباط با مراحل تکاملی آرامگاه این فرضیات را مطرح کرد:
پلان اولیه بنا چهار طاقی و فضای درونی آن تا پاکار سقف مکعب شکل بوده و به احتمال زیاد بر فراز آن گنبدی دو پوش از نوع رک، مخروط یا هرمی شکل استوار بوده است (همانند میل رادکان یا میل اخنگان).
بنای اولیه احتمالا کمی بعد از رحلت قطبالدین حیدر در سال ۶۱۸ ه.ق به شیوه بناهای ایلخانی به سبک رازی ساخته شده و ورودی اصلی آن از سمت غرب به درون گشوده میشده است در حالی که هر چهار ورودی از انتهای ایوان کم عمقی به درون راه مییافته اند (ایوان جنوبی در پشت محراب هنوز بر جای مانده و ایوانهای دیگر در دل سازههای عصر صفوی مدفون شدهاند).
بعد از ساخت بنا گویا برخی قسمتها با گچبری آراسته شده که نمونهای از آن گچبرینیمه تمام بر اسپر ایوان ورودی غربی بر جای مانده است.
در دوره تیموری سرتاسر رویه دیوارها در داخل بنا با نقشهای قاب گرفته هندسی و گیاهی به رنگهای نارنجی، قهوهای، خاکستری و آبی به گونهای یکنواخت با نقوش تکراری زینت یافته به طوری که گویی در ترسیم نقشها از ابزاری مثل شابلون استفاده شده در حالیکه به نظر میرسد نخست طرح اولیه با ابزاری مانند مداد بر روی گچ کشیده شده و آن گاه شکل مورد نظر رنگ آمیزی شده تا جایی که حرکت قلم مو به خوبی قابل تشخیص است.
احتمالا در همان تاریخ ورودی جنوبی بسته شده و به جای آن محرابی با کاربندی گچی نسبتا نازک بر دیوار تعبیه شده و بر گرد آن نیز قابی تزئینی نقش بسته است.
یافتههای جدید زیر نقاشیها
در اقدامات اخیرپاکسازی، خواناسازی و مرمت نقاشیهای دیواری به فاصله کمی از محراب کاغد نوشتهای فرسوده و کسریدار در زیر لایه نازک گچ منقوش دیده شده که بر روی آن متنی عربی به خط نسخ نوشته شده و در آن عبارت "شهر شوال سنه تسع و ثمانین و ثمانمایه" (۸۸۹ ه.ق) خوانده میشود و میتواند مقارن با اجرای نقاشیهای دیواری آرامگاه باشد.
گویا بیشترین تغییرات آرامگاه در زمان صفویه رخ داده و در راستای تحقق این ایده انجام شده که معمار اراده کرده است این آرامگاه را همانند آرامگاه "شیخ صفیالدین اردبیلی" بیاراید. طراح آن ایده ابتدا تصمیم گرفته بنای سبک رازی دوران ایلخانی را به بنای سبک آذری عصر صفوی تغییر دهد. نخست برای ایجاد پشتیبان و تقویت بازوها و آمادهسازی آنها برای تحمل سنگینی یک گنبد عظیم، در دو سوی شرق و غرب آرامگاه پس از احداث دیوای عریض و منضم به دیوار اولیه آرامگاه، دو سالن ستوندار یا شبستان احداث کرده و در جبهه شمالی نیز ایوانی چسبیده به دیوار برآورد و آن گاه در صدد حذف گنبد رک و جایگزینی گنبدی "پیازی" بر آمده است.
برای نیل به مقصود بر فراز مقطع حاصل شده از برداشت سقف در چهار گوشه، چهار فیلگوش احداث کرده تا قاعده مربع را به هشت ضلعی و در نهایت دایره تبدیل و برای استقرار گنبد آماده کند. آنگاه بر فراز فیلگوشها و درگاهیها گنبد یا پوشش کمخیز زیرین را احداث کرده و بر شانه قاعدههای تقویت شده استوانهای بلند بر آورده تا بر بلندای آن گنبد پیازی شکل موزونی مستقر کند و آرامگاه قطبالدین حیدر را با آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلی همسان سازد که تمام و کمال به اهدافش نرسید و توفیق نیافته گنبد پیازی را احداث کند و به دلائل نا مشخص بنا نیمه تمام باقی مانده است. تردید نیست که اگر گنبد ساخته میشد تزئینات بدنه هم که لازمه معماری سبک آذری بود، همانند آرامگاه شیخ صفیالدین اجرا میشد.
در حال حاضر تزئینات فضای داخلی آرامگاه از دو شیوه متفاوت تبعیت کرده است. دیوارها با نقوش گیاهی و هندسی و زیر سقف با نقوش هندسی (گره) آراسته شده است. بر خلاف انتظار بر بدنه داخلی دیوار فعلا کتیبهای دیده نمیشود اما بر روی بازوی فوقانی ضریح چوبی عبارت «عمل استاد دوست محمد بن ۹۸۷» و بر روی دربهای چوبی مشبک نفیسی که احتمالا از بنای اولیه باقی مانده، اسامی برخی مشاهیر عرفان و تصوف چون علی مرتضی، سفیان ثوری، عبدالله منازل، ابونصر سراج، ابوتراب نخشبی، ممشاد دینوری، احمد مسروق، احمد حرب و ابوبکر وراق آمده است.
بر اسپر ایوان شمالی و بالای سر در ورودی آرامگاه هم کتیبهای بر روی سنگ با این مضمون نقش بسته است: «در ایام ازل افتتاح اختتام پادشاه جمجاه ملایک سپاه مروج مذهب جده سید المرسلین و محیط مآثر ابیه امیرالمومنین ابوالمظفر شاه عباس الصفوی الموسوی الحسینی... مشرف شد...رفعت پناه... خواجه سلطان محمود تربتی سنه ۱۰۲۳"»
انتهای پیام/
نظر شما