به گزارش میراثآریا به نقل از روابطعمومی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، مراسم نکوداشت سید منصور سید سجادی باستانشناس سرشناس ایرانی و سرپرست کاوشهای شهر سوخته و رونمایی از کتاب رایت منصور 29 آبانماه 1402، به همت پژوهشگاه با همکاری موزه ملی ایران، گروه پژوهشی باستانکاوی تیسافرن، خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن حقوقشناسی با حضور باستانشناسان، محققان، پژوهشگران، دانشجویان و علاقه مندان برگزار شد.
شاهین آریامنش مولف کتاب «رایت منصور: جشننامه دکتر سیدمنصور سیدسجادی»، در این مراسم گفت: فرانسوا تروفو کارگردان و یکی از نظریهپردازان موج نوی سینمای فرانسه در دهۀ 1940 میلادی مفهوم یا نظریهای را با عنوان نظریه سیاست مؤلفان (La politique des auteurs) شکل داد و بر این باور بود که سینماگرانی همچون آلفرد هیچکاک، هوارد هاکس و اورسنولز کسانی بودند که در ساخت فیلمهای سینمایی یک شیوه شخصی را دنبال میکردند و سبک و خلاقیت ویژهای داشتند و همچون یک مؤلف، اثر سینمایی خویش را میآفریدند. سپستر اندرو ساریس این نظریه را به زبان انگلیسی وارد کرد و اصطلاح نظریه مؤلف(Auteur theory) آفریده شد. در ایران نیز شماری از کارگردانان همچون سهراب شهیدثالث با فیلمهایی همچون طبیعت بیجان و نیزعباس کیارستمی و بهرام بیضایی و شماری دیگر با اندیشهای که در ساخت فیلم داشتند بهعنوان فیلمساز مؤلف شناخته میشوند.
او افزود: همه ساله بررسی و کاوشهای باستانشناسی بسیاری در سراسر جهان انجام میشود تا بلکه نوری بر تاریکیهای جهان باستان بیافکنند، بااینحال شمار اندکی از این بررسی و کاوشهای باستانشناسی بهراستی پرتوی را بر این تاریکیها افکندهاند و شمار بسیاری از آنها بی هیچ دستاورد پژوهشیِ ملموسی به پایان خود رسیدهاند. باستانشناسیِ ایران نیز چنین است و از پس این همه بررسی و کاوشهای باستانشناسیِ هر ساله در گوشه گوشۀ ایران، انگشتشمار بررسی و کاوشی است که دستاورد آن برای ایران و ایرانیان ارزنده و چشمگیر بوده باشد چرا چنین است و از این همه بررسی و بهویژه کاوش باستانشناختی فقط معدودی از آنها، سرزمین کهنسالمان را خوش جلوه دادهاند؟ بر این باورم که هر محوطۀ باستانشناختی پیوند تنگاتنگی با آن باستانشناسی دارد که درآن محوطه میکاود.
آریامنش تصریح کرد: شنیدهایم و دیدهایم که چگونه برخی از محوطههای ارزندۀ باستانشناختی که آکنده از مواد باستانشناختی وفرهنگی چشمگیری بودهاند، نهتنها بهدرستی بهدست باستانشناسِ آن محوطه معرفی نشدهاند بلکه هر آنچه از گورآوند و پیکرک و تندیسو سردیس و چیزهایی از این دست داشته است بهدلیل روشن نبودن بافتِ باستانشناختیاش، در چنبرهای از تیرگی و سیاهی غوطهورشده است و فقط آذین کنندۀ موزهای بیهیچ توصیف دقیق و تحلیل و تفسیری است.
مولف کتاب «رایت منصور: جشننامۀ دکتر سیدمنصور سیدسجادی»، افزود: اما در سوی دیگر، محوطههای باستانشناختی دیگری هستند که باستانشناسِ آن، محوطه را بسیار برکشیده است و نهتنها آن محوطه در ایران زبانزد شده است و همگان آن را میشناسند بلکه آوازۀ آن جهان را درنوریده است و آهنگ دلپذیر آن جهانیان را خوش آمده است. باستانشناسی که چنین میکند و محوطهای را که در آن میکاود به آسمانها میبرد بیگمان سبک و شیوۀ ویژهای در بررسی وکاوش باستانشناختی و فعالیتهایی از این دست دارد و در پسِ این فعالیتهایش اندیشهای نهفته دارد که چنین سبکِ ویژه و اندیشه، این باستانشناسان را از دیگر باستانشناسانی که چنین نیستند، جدا میکند که ما میتوانیم باستانشناسانی را که سبک و شیوۀ ویژه و اندیشهای در بررسی و کاوش باستانشناسی دارند، باستانشناسِ مؤلف ایرانی بنامیم و آنان را در این جرگه قرار دهیم.
او گفت: باستانشناسان مؤلفِ ایرانی هنگامی که مقاله و کتاب مینویسند از بحثهای سطحی فراتر میروند و پرسشهای پژوهشی مهمتر وارزندهتری درباره ایران و ایرانیان مطرح میکنند، هر بررسی و کاوش باستانشناسِ مؤلفِ ایرانی با هدفی ویژه که همانا انداختن پرتویدرخشان بر ایرانِ جان است انجام میگیرد و از سویی کاوش باستانشناختی او، هستی و هویت میهنیمان را بیش از پیش مستحکمترمیکند و از دیگر سو با نگریستن به جهان ایرانی، از مرزهای سیاسی امروزیِ ایران فراتر میرود و پیوندهای فرهنگی ایران را با جهانایرانی بررسی میکنند. همچنین باستانشناس مؤلفِ ایرانی در چهارچوب ذهنی و گفتمان شماری از ایرانشناسانِ ناایرانی که بااهداف ویژهای میکاوند و مینویسند و در پی آن هستند که تاریخ ایرانِ کهن و ایرانیِ کهنسال را بد جلوه دهند، فرو نمیغلتد.
مولف کتاب «رایت منصور: جشننامۀ دکتر سیدمنصور سیدسجادی» اظهارکرد: یکی از آن باستانشناسانِ مؤلف ایرانی دکتر سیدمنصور سیدسجادی است که همۀ توان خود را به کار برده است و میبرد تا بلکه پرتویرخشان و درخشان بر ایرانمان با محوطهای کهنسال یعنی شهرسوخته که در آن کاویده است و سالیانی دربارۀ آن به پژوهش پرداخته است، بیافکند. او بهراستی نمونهای است از باستانشناسانِ مؤلف ایرانی است با ویژگیهای چنین: باستانشناسِ مؤلفِ ایرانی هدفِ فرجامیناش بررسی و کاوش باستانشناسی نیست بلکه بررسی و کاوش باستانشناختی ابزاری ازبرای شناسایی ایران و فرهنگ و تمدن ایرانیان است؛ باستانشناس مؤلف ایرانی در پس هر مقاله و کتابش اندیشهای نهفته دارد؛ باستانشناسِ مؤلف ایرانی قلمش در جهت تحکیم وحدت میهنی و هستی و هویت ملی ایرانیان است؛ باستانشناسِ مؤلف ایرانی همواره برای بهتر شناختن فرهنگ ایران و ایرانیان از مرزهای سیاسی امروزی فراتر میرود و جهان ایرانینقش پر رنگی در آثارش دارد. باستانشناس مؤلفِ ایرانی در چهارچوب ذهنی شماری از ایرانشناسان ناایرانی که با اهداف ویژهای میکاوند و مینویسند و در پی آن هستند که تاریخ ایران کهن و ایرانی را بد جلوه دهند، فرو نمیغلتد.
او گفت: سیدسجادی برخلاف شماری که باستانشناسی را فقط کاویدن خاک میپنداشتند و میپندارند، آن را فقط کاویدن خاک ندید وندانست بلکه او کاوشِ باستانشناسی را بخشی از پژوهش باستانشناختی میدید از همین رو است که برخی از آثار و گورآوندهایی که از کاوشهای باستانشناختی گروه باستانشناسی ایتالیایی در شهرسوخته بهدست آمده بود و گویی برای آن بیگانگان فقط کاویدنِ خاک مهم بوده است و چندان توجهی به آن گورآوندها نکرده بودند، با دید تیزبینانه و اندیشۀ باستانشناسانه سیدسجادی، به جهانیان شناسانده شد و جهانیان دانستند که ایرانِ مألوف ما از دیرباز به گوهر هنر و فرهنگ آراسته بوده است چنانکه مردمانش یکی از نخستین پویانماییها را در شهرسوختهاش پدید آوردند و تختهنرد شهرسوختهاش یکی از نخستینهاست و افزون بر گوهر هنر، با عمل جراحی جمجمۀ انسان در شهرسوخته نشان دادند که ایرانیان از دیرباز به گوهر انسانیت نیز آراسته بودهاند.
آریامنش تصریحکرد: سالها پیش زندهیاد پرویز ورجاوند، نخستین گام باستانشناختی را در راه شناخت فرهنگ و تمدن ایرانیان در جهان ایرانی برداشت و تلاش کرد تا از چشم یک باستانشناس از فرهنگ و تمدن ایرانی در آن گستره بنویسد. سپستر این راه را زندهیاد شهریار عدل پیمود و پس از آن، سیدسجادی با کتاب یادمانیِ مرو، بازسازی جغرافیای تاریخی یک شهر بر پایه نوشتههای تاریخی و شواهد باستانشناسی به آن راهِ سخت دلانگیز رفت. گزاف نیست اگر بگوییم چراغی که ورجاوند برافروخت و عدل در آن دمید و میرفت که بارفتن آن 2 باستانشناس، سرد و خاموش شود، سیدسجادی با بررسی پیوندهای فرهنگی و تمدنی مردمانِ ایرانی در محوطۀ شهرسوخته با فرارودان و با شرق و غرب، آن را روشن و برافروخته نگه داشت.
او خاطرنشان کرد: بیگمان همۀ پژوهشهای با جان و دل سیدسجادی باعث شد که شهرسوخته جهانی شود و در فهرست یونسکو جای بگیرد که البته تلاش سازمان میراثفرهنگی و صنایعدستی و گردشگری وقت در ثبت محوطۀ شهرسوختۀ سیستان و بلوچستان در فهرست میراث جهانی یونسکو فراموششدنی نیست، بااینحال گزاف نیست اگر بگوییم که محوطۀ باستانی شهرسوخته بیحضور سیدسجادی و پژوهشها و کاوشهای باستانشناختی او و همقطارانش در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت نمیرسید.
چه بسیار محوطههای پیشازتاریخی و تاریخی در ایرانِ جان هستند که اگر اهمیتی بیش از شهرسوخته نداشته باشند، کمتر از شهرسوخته اهمیت ندارد اما چه میشود که شهرسوخته به فهرست میراث جهانی یونسکو راه مییابد درحالیکه فلان محوطۀ باستانشناختی که چیزی کمتر از شهرسوخته نیست، نامش حتی به گوش کارشناسان یونسکو نرسیده است و نمیدانند این محوطه چیست! بهراستی که آوازۀ شهرسوخته سالها پیش از آنکه در ۱ تیرماه ۱۳۹۳ برابر با ۲۲ ژوئن ۲۰۱۴ در فهرست یونسکو جای بگیرد، با مقالهها و کتابهای بیشمار سیدسجادی و همکارانش به زبانهای فارسی و انگلیسی و آلمانی و فرانسوی، در جهان طنینافکن شده بود و همگان این محوطه را شناخته بودند و میدانستند که چیست و چه جایگاهی دارد و این هنر سیدسجادی بود که به کویر و خاک دست زد و دنبالۀ باآشیانها و بیآشیانها را جستوجو کرد وسرانجام خاکی را که در آن ریشه داشت، به نظر کیمیا کرد.
او گفت: آنتایوس در اسطورههای یونانی، غول لیبوا است. پسر پوزئیدون و گایا. قدرت شگفتانگیز و چشمگیری داشت که از تماس با مادرش گایایعنی زمین بهدست میآورد. آنتایوس با هر بیگانهای که به سرزمینش وارد میشد کُشتی میگرفت و چون زمین میخورد قدرت تازه مییافت و بر همه چیره میشد و از جمجمۀ آنان سقف نیایشگاه پدر خود، خدای دریاها را میپوشاند. سرانجام هراکلس با یاری آتنا،آنتایوس را از زمین یعنی مادر و ریشهاش گسست و بلند کرد و چنان او را فشرد تا از میان رفت. باستانشناس و ایرانشناس نیز چنین است و تا هنگامی که در این خاک ریشه داشته باشد و به آن پابند باشد، درخشیدن خواهد گرفت و فر و فروغی خواهد یافت و هر که ازمادر خود ایران گسست و برید، نه فروغی خواهد داشت و نه درخشیدنی.
او در پایان تصریحکرد: یادی میکنم از سخن نغر و پرمغز برادران تاویانی یعنی ویتوریو و پائولو تاویانی 2 کارگردان و فیلمنامهنویس ایتالیایی که میگویند برای جهانی شدن پیش از همهچیز باید اینجایی بود. آری سیدمنصور سیدسجادی نیز با اینجایی بودن خود و با ریشه داشتن در این سرزمین و نیز با پژوهشهای ایرانشناسی ژرف و پیوستهاش در ایران و جهانِ ایرانی و یادکرد از این بامِ لاجوردی تاریخ، رایَت سرافراز ایران را در جهان برافراشته است و ایرانِ جان را رنگی جهانی بخشیده است.
در ادامه این مراسم کتاب «مفاخر میراثفرهنگی ایران 6 رایت منصور نکوداشت دکتر سید منصور سید سجادی» رونمایی و با اهدای لوح تجلیل از خدمات شایسته سید منصور سید سجادی در حوزه باستانشناسی ایران قدردانی شد.
انتهای پیام/
نظر شما